شاکری جوهر اندیشهی چپ را به درستی در رویکرد انتقادی آن شناخته بود و از این رو تکرو و کمهمتا ماند و همواره چپ حزبی و سازمانی را مورد نقد قرار میداد. شاکری منتقد پیگیر و سرسخت استالینیسم و فرصتطلبی و وابستگی چپ ایران به دولتهای سوسیالیستی بود. از این روست که تاریخنگاری چپ برای وی نه تنها پرداختن به تاریخ احزاب چپ که نقد همزمان و آشتیناپذیر رویکردهای آنها نیز بود.
خسرو شاکری (سمت راست) و پیمان وهابزاده
روز ۹ تیرماه ۱۳۹۴ (اول ژوئیه ۲۰۱۵) خسرو شاکری (زند)، تاریخنگار برجسته و کمهمتای جنبش چپ ایران، استاد بازنشسته تاریخ در «مدرسه مطالعات عالیِ علوم اجتماعی» (École des hautes études en sciences sociales)، کنشگر چپ و ملی، و از رهبران و نمایندگان «کنفدراسیون دانشجویان و محصلان ایرانی ـ اتحادیه ملی» در دهههای چهل و پنجاه، در بیمارستانی در پاریس چشم بر دنیای ما فروبست و به دیار رازها شتافت.
خسرو شاکری در سال ۱۳۱۷ در تهران زاده شد و در دبیرستان البرز تحصیل کرد و در جوانی به هواداری از دکتر مصدق پرداخت، و این تجربه شکلدهندهی رویکرد فکری او شد، گرایشی که وی تا پایان زندگی با خود داشت. سپس راهی امریکا شد و لیسانس اقتصاد از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا و فوق لیسانس اقتصاد از دانشگاه ایندیانا گرفت. پس از آن به فرانسه رفت و از «مدرسهی عالی علوم انسانی و اجتماعی» دکترای تاریخ گرفت و سالها در همین موسسه به تدریس تاریخ ایران و خاور نزدیک پرداخت. در جوانی رماتیسم قلبی گرفت و این شد که بیماری مزمن قلبی و تنفسی همراه همیشگی او بود. شاکری از نخستین کسانی بود که در اوایل دههی ۱۹۶۰ با همکاری کوشندگان جبهه ملی در خارج از کشور تلاش کرد تا با استفاده از رویکرد جنبشهای آزادیبخش ملی، پشت جبههای برای مبارزه با رژیم شاه به وجود آورد. در همین رابطه سفرهای چندی به مصر و الجزایر و مکزیک کرد و در الجزایر با احمد بن بلا، رئیس جمهور الجزایر آزاد دیدار کرد. بدین ترتیب، پس از تاسیس «کنفدراسیون دانشجویان و محصلان ایرانی ـ اتحادیه ملی» از نمایندگان و رهبران آن شد. در دهه ۱۳۵۰، شاکری انتشارات مزدک را در فلورانس ایتالیا تاسیس کرد و به انتشار آثار و ادبیات چپ پرداخت. بیست و یک جلد از اسناد جنبش کارگری و کمونیستی ایران را در طول سالیانی چند در خارج منتشر کرد. شاکری جوهر اندیشهی چپ را به درستی در رویکرد انتقادی آن شناخته بود و از این رو تکرو و کمهمتا ماند و همواره چپ حزبی و سازمانی را مورد نقد قرار میداد. شاکری منتقد پیگیر و سرسخت استالینیسم و فرصتطلبی و وابستگی چپ ایران به دولتهای سوسیالیستی بود. از این روست که تاریخنگاری چپ برای وی نه تنها پرداختن به تاریخ احزاب چپ که نقد همزمان و آشتیناپذیر رویکردهای آنها نیز بود. از آنجا که خود تکرو بود، در بستر تاریخنگاری چپ، چهرههای کمتر شناخته و تکروی چپ را به دیگران شناساند. او بود که آوتیس میکائیلیان ــ مشهور به سلطانزاده ــ از رهبران حزب کمونیست ایران را، که در اوایل دههی ۱۹۳۰ قربانی تصفیههای استالینی شد، به درستی معرفی کرد و غبار ابهام از این چهرهی تاریخی زدود. خسرو شاکری بود که چهرهی برجستهی تقی ارانی رهبر فکری گروه معروف به «پنجاه و سه نفر» را از قاب تبلیغات حزبی، که از ارانی چهرهای کلیشهای و حزبی ساخته بود، آزاد کرد، و جایگاه روشنفکری کمهمتای ارانی را نشان داد. و نیز شاکری بود که با انتشار آثار مصطفی شعاعیان در اروپا او را از فراموشی تحمیلشده بر وی توسط چپ چریکی رها کرد. اینها کنشگرانی کمهمتا و مستقل بودند، همچون خسرو شاکری