به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۴

سرنوشت

حمیرا 
سرنوشت

حالا که روزگار دل ما را شکست

با این سرکش مست دیگه چه میشه کرد


نشستم و نشستم آبرو داری کردم

به عشق دیدن تو لحظه شماری کردم




حالا که روزگار دل ما را شکست
با این سرکش مست دیگه چه میشه کرد

وقتی سرنوشت رو پیشونی نوشت

با تقدیری که هست دیگه چه میشه کرد

شب تو سرای سینه دیوونه داری کردم

توی این همه هیاهو خودم را یاری کردم

نشستم و نشستم آبرو داری کردم

به عشق دیدن تو لحظه شماری کردم

تو پیدا شدی تو سر نوشتم دیدم مسافر راه بهشتم

توی دفتر مهربونی دل، اسم نازنینت و نوشتم

قلبم رو پر از نور امید کن

عزیزم بیا عشقو رو سفید کن
عزیزم بیا عشقو رو سفید کن