ج . اديب
ترا فكر و بكرت وطن بود و بس
تو اى دوست رفتى و جاى تو خالى است
كجا رفتى اى دوست رفتى كجا ؟
ز ايران بگفتى سخن سال ها
ترا فكر و بكرت وطن بود و بس
نباشد دگر جاى بحث و سخن
پريشان و محزون همه دور هم
درودى به تو روح تو شاد باد
صميمى صميمانه وخوش زبان
٤ أكتبر ٢٠١٥ ــ اسپانيا
صميمى صميمانه وخوش زبان
ز ايران بگفتى سخن سال ها
ز تاريخ و شاهان و جلادها
ترا فكر و بكرت وطن بود و بس
به راه رهائى سخن بود و بس
تو اى دوست رفتى و جاى تو خالى است
دگر
احوال ما حالى به حالى است
كجا رفتى اى دوست رفتى كجا ؟
چرا
رفتى اى دوست إز پيش ما؟
ز ايران بگفتى سخن سال ها
ز
تاريخ و شاهان و جلادها
ترا فكر و بكرت وطن بود و بس
به
راه رهائى سخن بود و بس
نباشد دگر جاى بحث و سخن
كه گل
رفت و پژمرده شد اين چمن
پريشان و محزون همه دور هم
همه
غصه دار و همه پر ز غم
درودى به تو روح تو شاد باد
إز
اين شعر من ياد تو ياد باد
صميمى صميمانه وخوش زبان
كه
نامش بماند به دل جاودان
٤ أكتبر ٢٠١٥ ــ اسپانيا
ج
. اديب