به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۶

قیف بر چشم

مریم میرزاخانی

سقوط اتوبوس نخبگان در دره، تمثیلِ درستی از سقوط کشور در کام پخمگان و سیری ناپذیرانی است که جز به بلعیدنِ تمامی هست و نیست کشور رضایت نمی دهند.
مریم میرزاخانی، یکی از نام آورانی است که اگر در کشور می ماند، از کنایه های علم الهدی ها و حتی حسودان علمی و درهای بسته ی محافل علمی دق می کرد.
مریم یک گنج بود اما نه گنجی که فی الفور بشود در حساب بانکی مجتبی خامنه ای واریزش کرد.
گنج هایی مثل مریم، هزینه ی تقویت بنیه های علمیِ کشور می شوند و حال آنکه قرار نبوده و نیست که این بنیه ها تقویت شوند.
چرا که هرچه علم فزونی و عمق یابد، روشنایی بال می گسترد و درها بر هجومِ اراجیف بسته می گردد و امکان دزدی و آدمکشی به دشواری می انجامد.

یک نگاهی به ریخت سرداران ایرانخواری چون محمد علی جعفری – فرمانده ی سپاه – و یک نگاهی به ریخت شیوخ قصابی چون علی فلاحیان – وزیر اطلاعات سابق – بیندازید و از خودتان بپرسید:
مریم میرزاخانی ها و امید کوکبی ها در این گردونه، درکجای فهم این جماعت جا می گیرند؟

من روزی را می بینم که پوسته ی پوکی از ایران بجای مانده اما همزمان ملایان فربه ای چون مکارم شیرازی خیره به نقطه ای مانده اند و سوزن بر چشم مردم می زنند که:
اگر قوانین اسلام عملی می شد کار بدینجا نمی کشید.

گویی مکارم ها را در گاو صندوقی نشانده اند که این گاو صندوق در میان هفت حصار و هفت خندق و هفت دروازه ی قفل شده نگهداری می شود و حضرات با قیفی که بر چشم نهاده اند، از سوراخ کوچک همان گاوصندوق به ایران و جهان می نگرند و برای مردم ایران و جهان تعیین تکلیف می کنند که:
این حرام است و آن حلال. این جایز است و آن نیست، این معصیت است و آن مباح، تازه آخرش هم می نویسد: الله اعلم.

محمد نوری زاد
بیست و شش تیرماه نود و شش – تهران