به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۹۶

دردهای زنان زندانی هم‌زمان با پهن کردن فرش قرمز در اوین

وای به حال نمایشنامه‌نویسان!  
نرگس محمدی / زندان اوین 

روز پنج‌شنبه با صدای مریم که دنبال مانتوی آزیتا بود و پشت سر هم می‌گفت آزیتا زمین خورد … از پله پرت شد … حالش خیلی بد است، به سمت حیاط دویدیم.


دست آزیتا به‌شدت آسیب خورده بود. انگشت کوچکش آویزان بود و فرم دستش کج شده بود. بدنش هم از چند جا جراحت داشت. تمام تنش می‌لرزید و خیس عرق شده بود. چندبار آنقدر بی‌حال شد که فکر کردم از هوش رفت. بعد از نیم ساعت معطلی به بهداری زندان اعزام شد و بعد از یک ساعت به بیمارستان طالقانی که طرف قرار داد زندان است، منتقل شد. چند ساعت نگذشته بود که آزیتا را به بند بازگرداندند. در بیمارستان پس از گرفتن عکس، دکتر گفته بود که دست از چند ناحیه شکسته و نیاز به عمل فوری دارد. آزیتا درخواست کرده بود تا برای انجام عمل جراحی به بیمارستان مورد نظر خودش اعزام شود که موافقت نشده بود و او را بازگردانده بودند.


برای اخذ مجوز از دادستان، روزها سپری شد. آزیتا درد وحشتناکی را تحمل می‌کرد، شب‌ها کم می‌خوابید و مرتب قرص‌های مسکن می‌خورد. ضعف داشت و نگران عفونت بود. پس ازچهار روز آقای دادیار به بند زنان آمدند و پس از توضیحات و درخواست‌های مکرر ما پذیرفتند تا او را به بیمارستان اعزام کنند. به محض ورود به بیمارستان عمل جراحی انجام شده و گفته بودند که به دلیل آسیب شدید از پنج پین در عمل استفاده شده، البته روز بعد آزیتا به بند باز گردانده شد.
یاد روزی افتادم که الهام فراهانی بعد از زمین خوردن به بیمارستان طالقانی اعزام شد و آزمایشات و عکس‌ها نشان دادند که علاوه بر شکستگی دست و خرد شدن کامل آرنج، به بیماری دیابت هم مبتلا بوده‌اند، لذا می‌بایست عمل جراحی سنگین و پر مخاطره‌ای را انجام می‌دادند.


الهام به دلیل دشوار بودن عمل درخواست اعزام به بیمارستان مورد نظر خود را مطرح کرده بودند که به دلیل عدم امکان اعزام، به بند باز گردانده شدند. الهام با درد و ضعف شدید، افت قند و فشار خون و با آرنج خرد شده یک هفته عذاب کشید تا دادستان نامه اعزام را امضا کرده و مجوز صادر شد.


حادثه عدم اعزام آزیتا به بیمارستان و درد و عذاب کشیدنش، با شو و تبلیغات زندان اوین برای سفرای خارجی همزمان شد‌.
با خود می‌اندیشم آیا فرش قرمزی که زیر پای سفرا و روی سنگ فرش به خون آلوده ستار بهشتی و هدی صابر و … پهن شد تا پا بر روی آن بگذارند، توان پوشاندن حقایق اوین را دارد. آیا انکار وجود بند زنان در زندان اوین در مقابل پرسش ‌یکی از سفرا، علی‌رغم حضور حداقل ۲۱ زندانی زن در بند زنان، راه حل سر پوش گذاشتن بر حبس زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

روز چهارشنبه در کنار آبشار و زیر درختان سبز اوین در کنار تپه‌های سیراب شده با اشک و خون، سفرای خارجی را مهمان کردند، تا ادعای نقض حقوق بشر را رد کنند. در حالی که در همان زمان در مکانی به فاصله ۵۰۰ متر در بند ۲-الف، محمد علی طاهری بیش از ۶ سال و مدیران کانال‌های تلگرامی ماه‌ها در سلول‌های تنگ و تار محبوس بودند. تنها یک کیلومتر بالاتر در بند امنیت ۲۰۹ اطلاعات، هنگامه شهیدی چندمین ماه سلول را می‌گذراند. کمی بالاتر از آن در سالن ملاقات گیسوی سه ساله با دستان کوچکش نازنین را به آغوش کشیده و التماس می‌کرد که مامان بیا دیگه بریم. و مریم اکبری با سارای عزیزش و … ملاقات داشتند و قدری این‌سوتر مادرانی محروم از دیدن فرزندانشان در حبس بودند. آیا این عملکرد قوه قضاییه هم به سفرا گزارش داده شد؟


نمایش‌های مبتنی بر صداقت و شفافیت، توان بازگویی واقعیت تام را ندارند و کارکرد و هدف مورد نظر نمایشنامه‌نویسان را تأمین نمی‌کنند، وای به حال نمایشنامه‌نویسان و شومن‌هایی که بر اساس فریب و پوشاندن واقعیت‌ها گام بر می‌دارند. تاریخ نه خیلی دور، بلکه بسیار نزدیک قضاوت خواهد کرد.
 

نرگس محمدی / زندان اوین