برایش آرامش ابدی آرزو دارم.
روزی که خبر فوت نابهنگام مریم میرزاخانی پخش شد، بسیاری از مردمی که حتی با او چندان آشنا نبودند، در غم فقدان او ناخودآگاه گریستند. گویی مرگ او واجد مظلومیت انتقالیابنده بود. در این یادداشت تلاش میکنم به اختصار به چرایی محبوبیت او بپردازم:
١. مریم میرزاخانی نهفقط برای دختران ایرانی بلکه در سطح جهانی یک زن پیشرو و الگو بود. با اینکه حقوق زن امروزه بیش از دهههای پیش -حداقل در تئوری به اندازه درخورتوجهی- به رسمیت شناخته میشود ولی هنوز ته رسوب این تلقی سنتی در سطوح عمومی وجود دارد که گویی ریاضیات و علوم دقیق فرای طاقت زنان است. همچنان بیشتر دانشمندان این رشته در سطح جهانی مرد هستند و دپارتمانهای ریاضی در بیشتر نقاط از تعادل جنسیتی برخوردار نیست.
مریم میرزاخانی وقتی با وجود بیماری سختی مثل سرطان جایزه فیلدز را دریافت کرد، این پیام را به جهانیان داد که تلقی نابرابری جنسیتی از اساس نادرست است.٢. مریم میرزاخانی کوتاه زیست ولی از مرزهای جغرافیایی عبور کرد و کارش را جهانی عرضه کرد. اصالت او ایرانی بود ولی نتیجه پربار کارش نه در زمان محدود میماند و نه در مکان محدود. به همین خاطر در مرگ مریم میرزاخانی همه اندوهگین شدند، همه کشورها و ملتها.
٣. مریم میرزاخانی یک دانشمند بود. علمش پیچیده بود. با رسانه هم بسیار نادر سخن گفت. ولی با این همه حتی پیش از مرگ به طور وسیع در دل مردم جا داشت. این یک هنر بزرگ است. بسیاری آرزوی ذرهای از آن را دارند. چطور چنین چیزی برای او ممکن است؟ به نظر من راز آن را میتوان در دو خصلت بزرگ جست: فروتنی در عین شهرت و منزلت و دانش و سخاوت در عین برخورداری.
٤. مردم ما تجربه اوج قهرمانی ورزشی را داشتهاند. مریم میرزاخانی جنبه دیگری از قهرمانی را به آنان عرضه کرد. مردم سوگوار مریم را چنین قهرمانی میدانستند و بزرگش میداشتند. او افتخاری کسب کرده بود که با افتخارهای پیشین فرق داشت.
٥. مریم میرزاخانی پلههای ترقی را با اتکا به توانایی شخص خود کسب کرده بود. او برای بالارفتن نه از رانت برخوردار بود و نه از شانس خاصی. درست مثل عموم مردم. او همه موفقیت خود را مدیون تلاش و پشتکار شخصی خود بود. در این راه دقیقا مثل دیگران موانع پیشرویش را باید خود کنار میزد. از این رو مردم او را «یکی از خود» میپنداشتند. یکی از رازهای ارج و منزلت زیادش نزد مردم همین بود.
٦. مریم میرزاخانی از اختلافات مرسوم جامعه هم مبرا بود. از مرز قومیت و زبان و سیاست و اقتصاد و... هم مبرا بود. برای همین نقطه تلاقی پیوندهای اجتماعی بود. در رثایش همه گریستند و احساس ازدستدادگی یک بزرگ را با هم تجربه کردند. بههمینخاطر میتوان گفت مریم میرزاخانی نهفقط قهرمان محبوب ملی بود بلکه نقطه اشتراک جامعه هم بود. جامعه ما به چنین پیونددهندههایی به شدت نیازمند است. برایش آرامش ابدی آرزو دارم.