سنگ محک کنراد
لرد جیم، لرد نیست اما آدابدانی و تشخص در رفتارش باعث میشود او را لرد بنامند.
ژوزف کنراد در توصیف لرد جیم مینویسد: «همچون یک نجیبزاده، متین و موقر و آشنا به مبادی آداب با دانش کافی درباره وظیفهای که برعهده گرفته، وقتی هنوز بسیار جوان است.»١ لرد جیم که شیفته دریانوردی بود، سرانجام با تلاش بسیار شغل دلخواه خود را پیدا میکند و در مقام معاون کاپیتان، افسر یک کشتی بازرگانی میشود. چنین مسئولیتی در شرایطی به وی داده میشود که او بسیار جوان است و هنوز فرصتی پیش نیامده تا در مواجهه با وقایع و حوادث دریایی ارزش وجودی خویش را نه نزد دیگران بلکه نزد خود مورد سنجش قرار دهد.
سرانجام فرصت پیش میآید و واقعه رخ میدهد و ارزش وجودی لرد جیم نزد خودش آشکار میشود. واقعه به کشتی مسافربری پانتا برمیگردد که جیم در آن مشغول به کار است. پانتا کشتی فرسودهای است که عده زیادی زوار را از بندری در سنگاپور به سوی جده میبرد اما در میانه راه به مانعی برمیخورد و در ظرف مدت کوتاهی انباشته از آب میشود. زائران در خواباند و از مصیبتی که به زودی گرفتارش میشوند بیخبرند. تنها کاپیتان، کارکنان و لرد جیم از غرق قریبالوقوع کشتی آگاهی مییابند. آنان میتوانند قایقهای نجات را بر روی آب انداخته و خود را از خطر مرگ رهایی بخشند. لرد جیم بر عرشه کشتی ایستاده و مردد است و در نزد خود رفتار کاپیتان و سایر کارکنان را زشت و ناپسند شمرده آن را تقبیح میکند اما سرانجام خود همان کار را میکند و خود را از مهلکه نجات میدهد و زائران را به دست سرنوشت میسپرد. بعدها زائران در اتفاقی غیرمنتظره نجات مییابند و لرد جیم و دیگران در دادگاهی به جرم خیانت و ترک مسئولیت از تمامی مناصب و افتخارات خویش محروم میشوند.
رأی دادگاه به آرزوهای لرد جیم برای دریانوردشدن پایان میدهد اما آنچه لرد جیم را معذب میکند، حس ندامت شدید از کاری است که انجام داده، لرد جیم نمیتواند خود را سرزنش نکند. رمان مملو از تلاش آشکار انسانی است که میخواهد وجدان ناآرام خود را آرام کند.
زندگی، دغدغهها و حساسیتهای لرد جیم شباهتی آشکار به زندگی خود کنراد دارد. ژوزف کنراد (١٩٢٤-١٨٥٧) در هفدهسالگی کشور خود لهستان را ترک میکند و به مارسی میرود تا دریانورد شود. کنراد اگرچه این کار را بنا بر خواست خود انجام میدهد اما تا آخر عمر خود را سرزنش میکند که چرا کشور خود را در نبرد علیه روسیه تزاری تنها گذارده و چرا آرمانی را رها کرده که پدر و مادرش جان بر سر آن گذاشته بودند. از آن بهبعد کنراد نمیتواند لحظهای از سرزنشکردن خود رهایی یابد.
در عالم ادبیات ژوزف کنراد ازجمله و از معدود نویسندگانی است که زندگی پرتلاطم خودش در قالب شخصیتهای داستانیاش درهم تنیده و عجین شده است.- لرد جیم و مارلو به یک تعبیر خود کنرادند- از میان نویسندگان میتوان از داستایفسکی نام برد که شباهتی چنانکه گفته شد با کنراد دارد. زندگی کنراد همچون داستایفسکی با تنشی سیاسی آغاز میشد. تنش سیاسی در داستایفسکی با دستگیری و خطر اعدام وی آغاز میشود و تنش سیاسی در کنراد با زندگی سیاسی خانوادگی وی گره میخورد. عموی کنراد روبرت کورزینووفسکی* در قیام علیه روسیه تزاری به قتل میرسد و عموی دیگرش به سیبری تبعید میشود و ده سال بعد در آنجا میمیرد. پدر و مادر کنراد از لهستان به روسیه تبعید میشوند و به مدت کوتاهی هر دو میمیرند و ژوزف کنراد کودکی و نوجوانی خود را نزد دائیاش سپری میکند. این هر دو سپس در مسیری پرتلاطم و پراضطراب قرار میگیرند. «ناگهان تمام وجودم لبریز از ناشکيبایی توام با اضطراب شد و سنگینی هستی را طوری احساس کردم که تا پیش از آن هرگز تجربهاش نکرده بودم.»٢
در عالم ادبیات ژوزف کنراد ازجمله و از معدود نویسندگانی است که زندگی پرتلاطم خودش در قالب شخصیتهای داستانیاش درهم تنیده و عجین شده است.- لرد جیم و مارلو به یک تعبیر خود کنرادند- از میان نویسندگان میتوان از داستایفسکی نام برد که شباهتی چنانکه گفته شد با کنراد دارد. زندگی کنراد همچون داستایفسکی با تنشی سیاسی آغاز میشد. تنش سیاسی در داستایفسکی با دستگیری و خطر اعدام وی آغاز میشود و تنش سیاسی در کنراد با زندگی سیاسی خانوادگی وی گره میخورد. عموی کنراد روبرت کورزینووفسکی* در قیام علیه روسیه تزاری به قتل میرسد و عموی دیگرش به سیبری تبعید میشود و ده سال بعد در آنجا میمیرد. پدر و مادر کنراد از لهستان به روسیه تبعید میشوند و به مدت کوتاهی هر دو میمیرند و ژوزف کنراد کودکی و نوجوانی خود را نزد دائیاش سپری میکند. این هر دو سپس در مسیری پرتلاطم و پراضطراب قرار میگیرند. «ناگهان تمام وجودم لبریز از ناشکيبایی توام با اضطراب شد و سنگینی هستی را طوری احساس کردم که تا پیش از آن هرگز تجربهاش نکرده بودم.»٢
آنچه وجهی مشترک به این هر دو نویسنده میدهد آن است که آنان تنشهای زندگی خود را به تأمل و ایدههایی ذهنی برای زندگیکردن بدل میکنند. درعینحال داستانهای کنراد از وجوهی بهویژه متمایز برخوردارند. «با داستانهای کنراد رمان صبغه قرنبیستمی یافت و این صرفا به علت زمان انتشار آثار او نیست بلکه چشماندازی تاریخی بهکلی دگرگون شد.»٣ مقصود از چشمانداز تاریخی وقوع جنگهای میان کشورها، آشوبهای آغاز قرن بیستم و مهمتر از همه جنگ جهانی اول است. بر اثر این چشمانداز تاریخی واقعیت گاه چنان پیچیده میشود که رمان و به تعبیری دقیقتر «رمان مدرن» نیاز به ابزارهای کاملا تازه پیدا میکند. با مدرنیسم در ادبیات که کنراد از طلیعهداران آن است بهتدریج درمییابیم که نمیتوان به ثبت ساده واقعیت روی آورد. گاه واقعیت چنان پیچیده شده است که بازتولید صرف و مکانیکی واقعیت هیچ تعریفی درباره واقعیت ارائه نمیدهد. بدینسان رئالیسم در زمانه کنراد دیگر صرفا وجهی عینی نمییابد بلکه واجد ارزشهای ذهنی نیز میشود. در این شرایط نویسنده رئالیست با معیارهای گذشته از اساس کارکرد وجودی خود را از دست میدهد. زیرا زمانه، زمانه متفاوتی است. زمانهای است که علاوهبر دگرگونشدن چشماندازی تاریخی، شکلی فلسفی درباره واقعیت همه را به تأمل درباره واقعیت فرامیخواند. اکنون دیگر میتوان از واقعیتی ذهنی نیز سخن گفت و با درک متفاوتی از رمان، ذهن شخصیتها را مورد کنکاش قرار داد و اساسا هر ماجرای هولناک بیرونی را به ماجرائی درونی بدل کرد. کاری که نویسندگان دیگری نیز همچون جیمز جویس، ویرجینيا وولف، دی. اچ لارنس و... انجام دادهاند.
در این میان ژوزف کنراد ایده جالبی را مطرح میکند، ایدهای که از یک طرف نشئتگرفته از واقعیت پیچیده و از طرفی دیگر برآمده از ذهن شکاک وی و درعینحال اقتضاي زمان است. «کنراد در مقام یک شکاک فلسفی تمامعیار عقیده داشت در دنیایی که به اندازه امواج بیمعناست، مفاهیم، ارزشها و آرمانهای ما بنا و بنيادي ندارند. با وجود این بنا به دلایل مبرم اخلاقی و سیاسی باید طوری رفتار کنیم که گویی آنها دارای ریشههای عمیقاند.»٤ آنچه در این ایده کنرادی اهمیت مییابد و وجهی نیچهای پیدا میکند اعتقاد وی به فرمالیسم است. مقصود از فرمالیسم آن است که زندگی جز به واسطه خود زندگی هیچ محتوای دیگری ندارد و حامل هیچ پیامی نیز نيست. به بیانی دیگر زندگی به چیز دیگری جز خود ارجاع نمیدهد و بنابراین فاقد محتوا و معناي اخلاقی و غایي است. بدین سان آنچه اهمیت پیدا میکند واقعیت متعهدبودن به زندگی و نه محتوای دقیق تعهدات ماست.
کنراد واقعیت متعهدبودن را مهمتر از محتوای آن میداند و همینطور واقعیت باور ما را پراهميتتر از آنچه بدان عقیده داریم تلقی میکند. به بیانی سادهتر، از نظر کنراد رسیدن به نقطه نهایی به مراتب کماهمیتتر از شوقی است که آدمی در «رسیدن» به «نقطه نهایی» به خرج میدهد. شور و شوق رسیدن به نقطه نهایی آدمی را به لحاظ روحی متحول میکند و او را به لحاظ ذهنی به پیروزی میرساند.
کنراد واقعیت متعهدبودن را مهمتر از محتوای آن میداند و همینطور واقعیت باور ما را پراهميتتر از آنچه بدان عقیده داریم تلقی میکند. به بیانی سادهتر، از نظر کنراد رسیدن به نقطه نهایی به مراتب کماهمیتتر از شوقی است که آدمی در «رسیدن» به «نقطه نهایی» به خرج میدهد. شور و شوق رسیدن به نقطه نهایی آدمی را به لحاظ روحی متحول میکند و او را به لحاظ ذهنی به پیروزی میرساند.
از قضا کنراد بنا بر ملاحظات اخلاقی و سیاسی**، ایده وفاداری را مطرح میکند. او بر این باور است كه در دنیای پرآشوب و پرتلاطم که آدمی دانسته و یا ندانسته، خواسته و یا ناخواسته به این طرف و آن طرف کشانده میشود میتواند با ساختن هدفی*** خیالی در ذهن خود را متعهد و باورمند به آن هدف نشان دهد تا شاید به سبب ادامه پایداری در وفاداری و پافشاری بر آن به نوعی پیروزی ذهنی و روحی نائل شود. به همین دلیل نیز قهرمانان کنرادی به رغم نقاط ضعف انسانی فراوانی که دارند وفادارند. «وفاداری آنها ممکن است به یک دوست، به یک کشتی، به یک انگیزه، یا حتی به یک ايده باشد. این وفاداری بهظاهر احمقانه و اصولا نامعقول، آنان را به طرف خطر و مرگ میکشاند. اما هدف نهایی آنان در اعمالشان همین ابراز وفاداری است. در راه این هدف ممکن است جانشان را از دست بدهند اما شکست نمیخورند زیرا با اثبات وفاداری خود روحا به پیروزی میرسند»,٥
پينوشتها:
* نام اصلی کنراد، یوزف نایچ کورزینوفسکی است که وی به اختصار نام ژوزف کنراد را برگزید.
** کنراد و شخصیتهای داستانی وی اساسا اخلاقیاند. ملاحظات اخلاقی کنراد براساس جهانبینی وی نامعقول به نظر میرسد اما ایده وفاداری کنراد به لحظات سیاسی معقول است زیرا از آشوب و تلاطم اجتماعی که کنراد از آن گریزان بود جلوگیری میکند.
*** هدفی را بر ساختن با اگزیستانسیالیسم همخوانی دارد، اضطراب، دغدغه و تصمیمگیری از دیدگاههای اگزیستانسیاليستی کنراد است.
١) لرد جیم، کنراد، صالح حسيني
٢) طوفان دریا، کنراد، سهیل سمی
٣) نظریههای رمان، آرنلد کتل، حسین پاينده
٤) معنای زندگی، تری ايگلتون، عباس مخبر
٥) ویژه ژوزف کنراد، عبدالحسین آلرسول
* نام اصلی کنراد، یوزف نایچ کورزینوفسکی است که وی به اختصار نام ژوزف کنراد را برگزید.
** کنراد و شخصیتهای داستانی وی اساسا اخلاقیاند. ملاحظات اخلاقی کنراد براساس جهانبینی وی نامعقول به نظر میرسد اما ایده وفاداری کنراد به لحظات سیاسی معقول است زیرا از آشوب و تلاطم اجتماعی که کنراد از آن گریزان بود جلوگیری میکند.
*** هدفی را بر ساختن با اگزیستانسیالیسم همخوانی دارد، اضطراب، دغدغه و تصمیمگیری از دیدگاههای اگزیستانسیاليستی کنراد است.
١) لرد جیم، کنراد، صالح حسيني
٢) طوفان دریا، کنراد، سهیل سمی
٣) نظریههای رمان، آرنلد کتل، حسین پاينده
٤) معنای زندگی، تری ايگلتون، عباس مخبر
٥) ویژه ژوزف کنراد، عبدالحسین آلرسول
شرق، نادر شهریوری (صدقی)