به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۸

نگار جوادی و رمان 'از شرق بریده'؛

 چرا داستان زندگی خودت را نمی‌نویسی؟ 
"من زبان فرانسه را دوست نداشتم، یعنی زبانی نبود که خیلی دوستش داشته باشم." این جملات کسی است که به گفته خودش در کودکی چندان به زبان فرانسه علاقه‌ای نداشت، اما چرخ گردون چنان چرخید که اکنون چند روز مانده به پنجاه سالگی، نه تنها خود را به عنوان نویسنده‌ای فرانسوی تثبیت کرده‌، بلکه با فروش بالای کتابش و به دست آوردن بیش از بیست جایزه، به نویسنده‌ای موفق و جهانی تبدیل شده است.

علی جیحون / منتقد هنری / بی بی سی 
نگار جوادی که هفته گذشته برای نگارش رمان "از شرق بریده" برنده جایزه آلبرتین در آمریکا شد، در گفت‌وگویی از خود، ایران و این کتابش سخن می‌گوید.

هرچند این نویسنده تأکید می‌کند "ورقه‌ای" ندارد که نشان دهد ملیتش ایرانی است، اما به وضوح مشخص است که ایران و زبان فارسی از زندگی و دنیایش جداشدنی نیست.

با وجود ترک همیشگی ایران در سن پائین و تحصیلات به زبانی دیگر، او فارسی را هرگز فراموش نکرده و کتاب‌های فارسی‌زبان به ویژه شعر فروغ فرخزاد، کنار کتاب‌های فرانسوی‌زبان کتابخانه آپارتمانش در پاریس چیده شده است.

این که او با زبان فارسی بیگانه نشده - برخلاف خیلی از فرزندان خانواده‌های ایرانی مهاجر - حتما نتیجه توجه و تلاش والدین و فضای فرهنگی خانه بوده است: "ما همیشه در خانه فارسی حرف زدیم. خیلی وقت‌ها مادرمان ما را مجبور می‌کرد که با او کتاب فارسی بخوانیم. هنوز هم در خانه با هم فارسی حرف می‌زنیم، حتی با خواهرم هم فارسی حرف می‌زنم. الان به لطف اینترنت رابطه‌ام با زبان فارسی عوض شده و نزدیکتر شده".

با این حال درباره این که چرا تاکنون به زبان فارسی چیزی منتشر نکرده، می‌گوید: "زبان فارسی هم منطق رمان‌نویسی خودش را دارد و صرفا صحبت کردن به یک زبان دلیلی بر توانایی برای نوشتن رمان به آن زبان نیست. ضمن این که فارسی نوشتن برای چه کسی؟ من که به ایران نمی‌روم و ایرانی‌های زیادی را هم نمی‌شناسم. بالاخره وقتی آدم می‌نویسد دوست دارد که نوشته‌اش خوانده شود."

عبور از کوه های پر برف ترکیه
نگار جوادی، ۱۰ تیر ۱۳۴۸ در تهران، میدان کندی (میدان توحید کنونی)، خیابان فرصت شیرازی، کوی مهر به دنیا آمد. پدرش علی‌اصغر حاج سیدجوادی، از روزنامه‌نگاران و مبارزان سیاسی سرشناس مخالف نظام‌های پهلوی و جمهوری اسلامی بود و مادرش کیان کاتوزیان، نویسنده‌ای است که در دو کتاب به نام‌های "از سپیده تا شام" و "از کجا ... تا ناکجا" زندگی پرتلاطم خود، همسرش و دو دخترش، لیلا و نگار را در ایران و در تبعید شرح داده است. 

نگار جوادی زمانی که در ایران بود، به همراه تنها خواهر بزرگترش به مدرسه فرانسوی‌زبان می‌رفت و دوزبان فارسی و فرانسه را در کنار هم آموخت. البته به گفته خودش، آن زمان فارسی‌اش خیلی بهتر از فرانسه بود: "ضمن آن که جو مدرسه رازی را هم زیاد دوست نداشتم، ترجیح می‌دادم با دوستان ایرانی‌ام باشم."

با شروع مبارزات پدرش علیه حکومت پهلوی از چندی پیش از انقلاب، روال زندگی برای خانواده او تغییر کرد: "خانه پر از ترس، پر از وحشت" شده بود. بیم از بازداشت از سوی مأموران ساواک، موجب شده بود که پدرش مدتی به زندگی مخفی روی آورد.

با وجود امیدی که بسیاری از مبارزان به انقلاب ایران بسته بودند، اما شرایط پس از انقلاب نیز نه تنها تغییر نکرد، بلکه وخیم‌تر شد. حاج سید جوادی که در دوره قبلی با نوشتن نامه‌ای سرگشاده از "صدای فروریختن سقف حکومت" نوشته بود، در همان ابتدای دوره جدید در مقاله‌ای هشدار داد که "صدای پای فاشیسم" را می‌شنود.

این بار اما مبارزه با حکومت خیلی زود آغاز شده بود و زندگی مخفی نیز برای علی‌اصغر حاج سیدجوادی و خیلی دیگر از مبارزان و فعالان سیاسی امنیتی به همراه نداشت. به همین دلیل او تصمیم گرفت در سال ۱۳۶۰ ایران را ترک کند.

چند ماه بعد، در ابتدای سال ۱۳۶۱، نگار نیز به همراه مادر و خواهرش، پس از یک سفر سه هفته‌ای و عبور از کوه‌های پربرف ترکیه، به پدرش در فرانسه می‌پیوندد.

وقتی نگار وارد فرانسه شد، دوازده ساله بود. با این که در مدرسه با فرهنگ و زبان و آثار نویسندگان فرانسوی بزرگ شده بود، اما در اولین مواجهه با فرانسه، این کشور آن فرانسه‌ای نبود که برایش در کودکی تعریف کرده بودند: "تمام ایرانیانی که آن موقع فرانکوفیل (فرانسه‌دوست) بودند، درباره فرانسه‌ای حرف می‌زدند که به صورت یک رؤیا بود، فرانسه ژان ژاک روسو، ویکتور هوگو و ...، فرانسه قرن بیستم نبود که ما به آن وارد شدیم. انگار از خواب پا شده بودم."

این تقصیر فرانسوی‌ها نبود. خود نگار جوادی تأکید می‌کند که همیشه به فرانسوی‌ها می‌گوید: "تقصیر ما بود که شاید این قدر خارج را بزرگ می‌کردیم و خودمان را نسبت به خارج، کوچک می‌کردیم." او اضافه می‌کند: "البته آزادی که فرانسه به من داد، کادوی خوبی برای دوران جوانی بود، ولی بالاخره فرانسه یک کشور معمولی است، با چیزهای خوب و بد."

نگار جوادی در پاریس تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را ادامه داد و دیپلم ادبی خود را گرفت. اما از پانزده شانزده سالگی می‌خواست سینما بخواند. به همین دلیل، بلافاصله پس از دیپلم، در آزمون ورودی مدرسه انسنس (INSAS) در بروکسل، که مدرسه سینما به زبان فرانسه است، شرکت کرد و در سال ۱۹۹۴ در رشته مونتاژ و تصویر فارغ‌التحصیل شد.

در اواخر دوران تحصیل، در همان بلژیک در بخش خبری تلویزیون مشغول کار شد. اما پس از پایان تحصیلش، وقتی به فرانسه بازگشت، به فیلمبرداری پرداخت: "ده سال پشت دوربین بودم." همکاری با کارگردانان معتبر و مطرحی چون مارتین دوگوسون، زابو برایتمن، تونی مارشال، پیر گرانیه دوفر، سرژ معطی و ... حاصل این دوران است.

او همچنین در این ده سال‌، دو نمایشنامه نوشت که روی صحنه به اجرا درآمد و همچنین چهار فیلم کوتاه و دو مستند ساخت: "زمانی که کار نمی‌کردم، می‌نوشتم." اما موضوعاتی که او تا آن زمان برای نوشتن انتخاب می‌کرد، هیچ ربطی به ایران نداشت و بیشتر موضوعات اجتماعی اروپایی را شامل می‌شد. 

در سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ تصمیم گرفت زندگی جدیدی را در سینما آغاز کند: ترک فیلمبرداری و تمرکز بر نوشتن فیلمنامه. همچنین در سال ۲۰۰۷ با نوشتن سناریو برای یک مجموعه تلویزیونی، دامنه فیلمنامه‌نویسی خود را گسترش داد و اکنون نیز بیشتر برای مجموعه‌های تلویزیونی می‌نویسد.



چرا داستان زندگی خودت را نمی‌نویسی؟
"از شرق بریده" اگرچه اولین رمان نگار جوادی است، اما همانطور که خودش شرح داد، اولین داستان و اولین نوشته او نبوده است: "روزی که رفتم امتحان ورودی مدرسه سینمای بروکسل را بدهم، اولین کسی که از من سوال کرد گفت تو که می‌خواهی فیلم بسازی یا سناریو بنویسی، چرا داستان زندگی خودت را نمی‌نویسی... و این همیشه در سر من بود که روزی باید این داستان را بنویسم."

از آنجا که ساختن فیلم خیلی پرهزینه است، نگار جوادی ترجیح داد داستان برگرفته از زندگی خود را به صورت رمان بازگو کند: "دلم نمی‌خواست که داستان زندگی خودم را بنویسم، برای اینکه اتوفیکشن یا نانفیکشن جزو کتاب‌های مورد علاقه‌ام نیست. دوست داشتم به قول فرانسوی‌ها "ساگا فامیلیال" (saga familiale) بنویسم، رمانی بلند که با تلفیق تاریخ و تخیل، زندگی چند نسل از یک خانواده را تعریف کنم."

نگار جوادی برای این کار باید شیوه و تکتیک‌های نوشتن چنین رمانی را یاد می‌گرفت، چون همانطور که خودش تأکید می‌کند نوشتن این گونه رمان‌ها چندان آسان نیست: "نوشتن فیلمنامه خیلی به من یاد داد که چه طوری بتوانم درباره هفت هشت نفر حرف بزنم بدون آنکه گمشان کنم، کسی را هم که این کتاب را می‌خواند گم نکنم... چگونه تاریخ را با داستان قاطی کنم..."

او تأکید می‌کند که تجربه قبلی نوشتن، به او جرأت بخشیده بود: "به خودم گفتم تو حق داری و می‌توانی وارد ادبیات فرانسه شوی." 
زمان پذیرش رمان "از شرق بریده" از سوی ناشر هم خیلی کوتاه بود. در حالی که معمولا نویسندگان برای به ویژه رمان اول خود مدت‌ها در انتظار پاسخ ناشران می‌مانند، "لیانا لوی" ناشری که نگار جوادی نسخه‌ای از رمان را برای بررسی و انتشار برایش فرستاده بود، پس از چند روز جواب مثبت داد.

برخی از توضیحات تاریخی رمان "از شرق بریده" که نسخه اولیه آن حدود پانصد صفحه بود، با نظر ناشر حذف شد، اما ساختار رمان، ابتدا و انتهایش و همچنین همه شخصیت‌ها دست‌نخورده باقی ماند. 

خمینی بهتر از شاه بود؟
با وجود میل به بازگو کردن تاریخ و نوشتن از اتفاقاتی که منجر به انقلاب ایران شد، اما این نویسنده تأکید می‌کند که فقط رمان‌نویس است، نه تاریخدان: "من از تاریخ آن چیزی را می‌نویسم که استنباط می‌کنم. شاید کسی که تاریخ خوانده باشد به من بگوید که تو حق نداری چنین حرفی را بزنی، ولی به نظر من انقلاب ایران ختم یک دوره بود که شاید از انقلاب مشروطه آغاز شده بود. انقلاب ایران پایان یک دوره صد ساله است. من به دنبال بازگو کردن این دوره بودم."

رمان "از شرق بریده" فقط در سال ۲۰۱۶ بیش از ۴۵ هزار نسخه از آن در فرانسه به فروش رفت و تاکنون به بیش از ده زبان ترجمه شده است. او دلیل موفقیت این کتاب و همچنین اهدای جوایز به آن را نوشتن از دوره‌ای می‌داند (سال‌های پیش از انقلاب ایران) که خارجی‌ها کمتر از آن اطلاع دارند: "شاید این داستان درباره دوره‌ای از ایران سخن می‌گوید که برای خارجی‌ها خیلی واضح نبود... در سال‌های قبل از انقلاب، ایرانی وجود داشت که الان خارجی‌ها تصورش را هم نمی‌توانند بکنند. مخصوصا این که چهل سال از انقلاب می‌گذرد و ما درباره کسانی حرف می‌زنیم که امروز چهل سالشان است و تقریبا پیر هستند و از ایران، این ایران کنونی را می‌شناسند."

نگار جوادی اضافه می‌کند: "گاهی خارجی‌ها از من می‌پرسند که شما همه‌تان خمینی را می‌خواستید؟ مگر خمینی بهتر از شاه بود؟ اما من وقتی در بچگی در ایران بودم ندیدم که همه دنبال خمینی باشند یا بخواهند انقلاب اسلامی یا اسلام وارد ایران شود. و اگر این انقلاب شد، ریشه‌ آن خیلی بیشتر از خمینی و ۱۹۷۹ بود. ریشه این انقلاب دست‌کم به مصدق و از مصدق به رضاشاه و از رضاشاه به ... می‌رسد."

او تأکید می‌کند که فلاش‌بک‌های مداوم این رمان نیز به دلیل وجه تاریخی این رمان است: "شروع این داستان از انقلاب بود؛ انقلابی که همراه با خانواده‌ام، آن را زندگی کردم. بعد یواش‌ یواش داستان را دور این انقلاب و این خانواده ساختم. عقب رفتن من در داستان در اختیار خودم نبود، در جست‌وجوی ریشه این انقلاب به عقب می‌رفتم..."
کیمیا، شخصیت اصلی رمان "از شرق بریده" گرچه شباهت‌هایی با نگار، نویسنده این رمان دارد، پدرش مبارز سیاسی است و همراه با خانواده‌اش از ایران خارج شده، اما همانطور که خود نویسنده تأکید می‌کند، این رمان را نمی‌توان خودزندگی‌نامه دانست.

داریوش صدر، پدر کیمیا هم گرچه شباهت‌هایی به علی‌اصغر حاج سیدجوادی دارد، اما کاملا خود او نیست: "داریوش صدر و سارا همسرش در مبارزاتی که می‌کنند پدر و مادر من هستند، اما داستان‌هایی که برای آنان اتفاق می‌افتد مال پدر و مادر من نیستند."

همچنین زنان و جنسیت در رمان نگار جوادی حضور پررنگی دارد. "حاملگی و زایمان" زنان چند نسل رمان "از شرق بریده" نمادی است که از ابتدای رمان تا انتهایش به کار گرفته شده است. نویسنده تلاش داشته تحولات زنان در جامعه ایران را از زمانی که در حرمسرا زایمان می‌کرد، تا زمانی که به شخصیتی مستقل، مدرن و آزاد در جامعه تبدیل شده بود، به تصویر بکشد.

او با این حال از عملکرد مردان ایرانی پس از انقلاب ایران انتقاد می‌کند و آنان را در وضعیت به وجود آمده برای زنان در جمهوری اسلامی مقصر می‌داند: "زن ایرانی در این سال‌ها تنها مبارزه کرد و برای من خیلی عجیب است که چطور مرد ایرانی هیچ صدایش در نیامد؟ شاید اگر مردان ایران صدایشان بلند شده بود، کار زنان به اینجا نمی‌رسید."

کشوری که از دست رفته است
ترجمه فارسی عنوان رمان نگار جوادی دشوار است، زیرا اسم این کتاب (Désorientale)، کلمه‌ای است که نویسنده خود آن را از ترکیب دو کلمه دیگر ساخته است: یکی orientale به معنای شرقی و دیگری désorientation به معنای سرگردانی. هر دوی این کلمات نیز یک ریشه دارند: orient به معنی شرق. "در فرانسه وقتی می‌گوییم سرگردان در واقع یعنی کسی که شرق را گم کرده"

نگار جوادی همانطور که قبلا نیز گفته، در این رمان در پی آن بوده که ببیند وقتی یک ایرانی و در کل شرقی در کشور خود و اساسا در شرق زندگی نمی‌کند، ایرانی بودن یا شرقی بودن او به چه معناست؟ "رنگ مو، رنگ چشم... اینها چیزهایی است که با آنها به دنیا می‌آییم و تا آخر عمر با این قیافه شرقی خواهیم بود. اما این، همه شرقی بودن است؟"

شرقی بودن برای شرق‌تباری چون نگار جوادی همچون "معمایی" است که هنوز پاسخی برای آن ندارد: "اگر در جواب به یک خارجی که از من پرسیده شما شرقی هستید، بگویم بله من شرقی هستم، به خودم می‌گویم یعنی چه که من شرقی هستم؟ چه کاری انجام می‌دهم که شرقی است؟"

این "شرقی" بودن و در عین حال "سرگردان" بودن، یک وضعیت بغرنج هویتی است که عنوان رمان "از شرق بریده" بر آن تأکید دارد: "در هر صورت چیزی عوض نخواهد شد. ما هیچ وقت مثل اینها [غربی‌ها] نخواهیم شد و اینها نیز ما را هیچ وقت مثل خودشان قبول نخواهند کرد."

در حالی که رمان "از شرق بریده" هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده، نگار جوادی می‌گوید که نمی‌داند نظر ایرانیان درباره این کتاب چیست. اما شاید "این احساس را به آنها بدهد که کشورشان را از دست داده‌اند."