به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۹۸

آواز همایون و مژگان شجریان

صدای تو را دوست دارم
"هدیه مژگان و همایون به پدرشان استاد شجریان"
صدای تو از آن و از جاودان می سراید
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم‏


آواز: همایون و مژگان شجریان
آهنگساز: مجید درخشانی
شعر: اسماعیل خویی
صدای تو از آن و از جاودان می سراید
صدای تو را دوست دارم‏
صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.‏
صدای تو از لاله زاران که بر باد...‏
صدای تو‏ از آن سوی شور ‏
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم‏
از پشت بیداد می آید،

و جان دل من،
در آن دم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره‏
دل و جانم از آن به فریاد می آید
صدای تو اندوه خیام را دارد
صدای تو در پرده ی دلکش شور زیباست و بر موجزاران دشتی، ‏
نوای غزلهای حافظ بر آن،‏

شاد خواران و اندهگزاران، ببارد، بشارد ‏‏صدای تو‏

اندوه شاد صدای تو را دوست دارم‏


‏ صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش‏
مخالف سرای همایون و بیداد!‏

و بر اوجساران ماهور‏ و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست

حریر صدایت به تحریر، ‏چو بر صیقل برکه ها بازی نور زیباست

و نو می شود کهنه، وقتی که از پنجره ی حنجره تو‏ گذر می کند‏

صدای تو، چون روح آیینه‌ی بی خش و بی غش‏

جهان در صدای تو آبی ست‏
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست‏

و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان ‏

و زین آسمان ترشروی مرا می رباید، مرا می برد دور‏
در صدای تو آبی ست‏

و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن

چو تالار آیینه، از چار سو شعله ور می کند‏

به هر گاهی از خوش ترین های بیگاه‏ ‏صدایت چو قالیچه ای نور ‏می آید

‏ ای دوست!‏ ای من!‏ کجایی؟

سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور‏



‏ صدای تو بیداد اندوه در شور شادی

صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من‏ صدای تو آبادی من‏

صدای تو هیهای ویرانی من‏ صدای تو معنای ایرانی من‏ صدای تو...‏


که در انفجارش، من از اشک خونین
که از ناکجاها می آیی و از آن مرا می ربایی

و من هیچ، من هیچ تر ‏من نه من
اینک که بندد میان تو تا من پل، ای دوست!‏
من منم، تا می آیی؟!‏ و سیم نسیم است
و موسیقی غربت من نثار صدایت ‏
ای دوست....!‏
به روی صدایت فشانم گل
شعر: اسماعیل خویی