به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۹۴

برای گناباد که قرار است ميزبان احمد زيد آبادی باشد، علی تهرانی

احمد آباد از مصدق نام يافت / تو ز احمد ميتوانی کام يافت

خوش به حالت ای گناباد کهن
ميهمانی آيدت صاحب سخن

ميگذارد برزمين تو قدم
فخر انسانيت و فخر قلم


گر قنات قصبه ات آورده آب
بعد ده ها قرن اکنون هم پر آب


باعث سرسبزی خاکت شده
مايه آوازه و نامت شده


اين عزيز ما که زيد آبادی است
هم برايت منشا آبادی است


احمد است او نيک نفس و بس سليم
همچون پيران ويسه آن مرد حکيم


افتخار و سرور آزادگی است
مکتبش صدق و صفا و سادگی است

چشم يک ملت به سوی او روان
بر دو چشم خويش او را تو نشان

باش با او مهربان همچو مام
مثل درويشان خوب خوش مرام


خسته است او بهر وی آغوش باش
پر ز جام و بانک نوشا نوش باش

دست و پايش باز کن بال اش بده
با شراب عشق خود حالش بده


زين سپس زوار تو افزون ترند
عاشقانش پر به سويت می کشند

احمد آباد از مصدق نام يافت
تو ز احمد ميتوانی کام يافت

آنچنان کن کان شقی تيره نام
بر خودش لعنت فرستد بر دوام:


که چرا افزودم او را اعتبار
يک تبار او نمودم صد تبار


يک بگير و صد به ما تحويل ده
جام وصلت را تو با تعجيل ده


احمد ما خود مسيح عالمی است
بهر آلام جهان خوش مرهمی است


نطق او را کز جفا سد کرده اند
با محبت باز کن جا نا ز بند

شد کنون شش سال و اندی تشنه ايم
استخوان در حلق و در دل دشنه ايم

کن مدد تا چشمه اش جاری شود
در دل و جان عطر او ساری شود


او نماد زنده پايندگی ست
مايه اميد ما در زندگی است

هر کجا که رفت بر صدرش نشان
در کمياب است قدرش را بدان



بر کمالاتت بيفزا ای همام
ميزبانی احمد فخر الانام