در خبرها و گزارشات آمده بود که اين خودسوزی به دليل منتشر شدن عکسهای سکس اين دختر با دوست پسرش توسط خود دوست پسر در جهت تهديد وی اين نوع "خشونت نامحسوس" بوده است.
اين روزها ويدئويی منتشر شده مبنی بر دستگيری اين دوست پسر توسط مامورين نيروی انتظامی و رها کردن اين مرد جوان ميان تعدادی که بيشتر خود به ارازل و اوباش می مانند و مرد جوان را با نهايت "خشونت" در حاليکه پاهايش را بسته اند مورد ضرب و شتم قرار ميدهند.
نکاتی که از تمام اين اتفاقات برداشت ميشود يک به يک مهم اند.
در درجه اول موقعيت متزلزل زن در جامعه ايران است که به دليل وجود قوانين مذهبی و عرف سنتی، تابوهايی بخصوص در مورد سکس مدام توليد و بازتوليد ميشود، تا جايی که يک زن در موقعيت افشا شدن عکس های سکس خود، راهی به جز خودسوزی برای برون رفت از شرايط بحرانی ايجاد شده، نمی بيند.
در درجه اول موقعيت متزلزل زن در جامعه ايران است که به دليل وجود قوانين مذهبی و عرف سنتی، تابوهايی بخصوص در مورد سکس مدام توليد و بازتوليد ميشود، تا جايی که يک زن در موقعيت افشا شدن عکس های سکس خود، راهی به جز خودسوزی برای برون رفت از شرايط بحرانی ايجاد شده، نمی بيند.
نکته دوم خشونتی است که مدام توليد و بازتوليد ميشود که اتفاقا دستگاههای دولتی و حاکميت دامن زننده اين موقعيت هستند. اين خشونت به درجات مختلف به همه اقشار جامعه باز ميگردد.
تحت حاکميت موجود، اين مرد جوان بدون برپايی دادگاهی، مستقيما به دست ارازل و اوباش سپرده ميشود، تا پاسخ کار خود را دريافت کند که آنهم قصاص است؛ وحشيانه ترين و ارتجاعی ترين شکل مجازات. آيا دفاع از حقوق و حريم شخصی اين زن جوان به معنی ضرب و شتم اين مرد جوان است؟!
آيا با اين کار حقوق زنان تحقق می يابد؟! آيا با اين کار برابری بين زن و مرد حاکم می شود؟! پس نقش قانون چه می شود؟ آيا با اين کار قانون تبعيض آميز اسلامی عليه زنان تعويض می شود؟! نقش تبليغات و پروژه های ضد زن حاکميت کم رنگ می شود؟! چرا بايد مامورين نيروی انتظامی اين جوان خطار کار و مجرم را در بی دفاع ترين حالت، به دست يک عده خشونت طلب بسپارند که چنين فاجعه ای ايجاد کنند؟!
آيا اين عمل به جز بازتوليد خشونت در جامعه نتيجه ديگری دارد؟!
تحت حاکميت موجود، اين مرد جوان بدون برپايی دادگاهی، مستقيما به دست ارازل و اوباش سپرده ميشود، تا پاسخ کار خود را دريافت کند که آنهم قصاص است؛ وحشيانه ترين و ارتجاعی ترين شکل مجازات. آيا دفاع از حقوق و حريم شخصی اين زن جوان به معنی ضرب و شتم اين مرد جوان است؟!
آيا با اين کار حقوق زنان تحقق می يابد؟! آيا با اين کار برابری بين زن و مرد حاکم می شود؟! پس نقش قانون چه می شود؟ آيا با اين کار قانون تبعيض آميز اسلامی عليه زنان تعويض می شود؟! نقش تبليغات و پروژه های ضد زن حاکميت کم رنگ می شود؟! چرا بايد مامورين نيروی انتظامی اين جوان خطار کار و مجرم را در بی دفاع ترين حالت، به دست يک عده خشونت طلب بسپارند که چنين فاجعه ای ايجاد کنند؟!
آيا اين عمل به جز بازتوليد خشونت در جامعه نتيجه ديگری دارد؟!
ونکته مهم ديگر اينکه ناموس ، پديده ای است ارتجاعی و خشونت بار که به مراتب و عناوين مختلف زنان را قربانی ميکند ولی مردان هم از جنايات و فجايع ناموس و ناموس پرستی در امان نيستند. از يک سو اين زن جوان خود را می سوزاند، چرا که خود را ناموس ميپندارد و فکر ميکند بايد از ناموس خود، خانواده و جامعه حفاظت کند. و از سوی ديگر خشونت طلبان اين مرد جوان را مورد ضرب و شتم قرار ميدهند، و به اسم حفاظت از ناموس، اين فاجعه را توجيه ميکنند.
يک نگاه گذرا به اين اتفاقات نشان ميدهد به چه درجه ای مقوله "خشونت" در جامعه ايران سايه افکنده است. در واقع ما نياز به يک جامعه سالم داريم، جامعه ای که در آن انسان و انسانيت محور جامعه باشد نه ناموس و ناموس پرستی. ما جامعه ای ميخواهيم که مجرم و خطا کار به دست يک دستگاه قضايی عادل سپرده شود نه به دست يک عده خشونت طلب و نه حتی نيروی انتظامی و دستگاه قضايی حاکم که خود سر دسته خشونت طلبان جامعه هستند.
ما جامعه ای برابر ميخواهيم و برای ما برابری طلبان مبارزه برای حقوق زنان به معنی رفتار خشونت آميز با مردان نيست. خشونت، خشونت است و نسبت به هر قشری از جامعه محکوم است. اميد است که در چنين شرايطی مردم بخصوص جوانان در اعتراض به اين خشونت ها گرد هم بيايند تا چنين فجايعی ديگر تکرار نشود.
خودسوزی، ضرب و شتم مجرمين در ملا عام، و جناياتی از سر ناموس و ناموس پرستی گواه اينست که در جامعه ايران تغييرات اساسی لازم است و اين تغيير بدست مردم امکان پذير است.
ما جامعه ای برابر ميخواهيم و برای ما برابری طلبان مبارزه برای حقوق زنان به معنی رفتار خشونت آميز با مردان نيست. خشونت، خشونت است و نسبت به هر قشری از جامعه محکوم است. اميد است که در چنين شرايطی مردم بخصوص جوانان در اعتراض به اين خشونت ها گرد هم بيايند تا چنين فجايعی ديگر تکرار نشود.
خودسوزی، ضرب و شتم مجرمين در ملا عام، و جناياتی از سر ناموس و ناموس پرستی گواه اينست که در جامعه ايران تغييرات اساسی لازم است و اين تغيير بدست مردم امکان پذير است.
شيرين شمس