به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۴

آفتاب - همای و مستان

همای 
ای که چون رخ می‌نمایی آفتاب آید برون

آن قدر مستی چنان مستی که از چشمت شراب آید برون

زاهد از اندوهِ رسوایی به رخ دارد نقاب

ورنه پیشِ دیگران خود بی‌نقاب آید برون

گوییا در خوابِ غفلت مانده‌اند اصحاب کهف

پس تو رخ بنما که این عالم ز خواب آید برون



ای که چون رخ می‌نمایی آفتاب آید برون

https://www.youtube.com/watch?v=qb8uEue_EpE

ای که چون رخ می‌نمایی آفتاب آید برون
آن قدر مستی چنان مستی که از چشمت شراب آید برون
زلفکانت خود حجابی بر نگاهت می‌کشد
وای از آن روزی که زلفت از حجاب آید برون
آن‌که می‌گوید دوام عالم از بی‌بندوباری شد خراب
گیسوانت را رها کن خود خراب آید برون
آن که می‌گوید صبوری کن بهشت از آنِ ماست
هرکجا رخ می‌نمایی با شتاب آید برون
زاهد از اندوهِ رسوایی به رخ دارد نقاب
ورنه پیشِ دیگران خود بی‌نقاب آید برون
گوییا در خوابِ غفلت مانده‌اند اصحاب کهف
پس تو رخ بنما که این عالم ز خواب آید برون