به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۴

محسن مرزبان، بازیگر "شهر قصه" در لس‌آنجلس درگذشت

وی همچنین در کنار "شهره آغداشلو" در فیلم "ميهمانان هتل آستوريا" به کارگردانی "رضا علامه زاده" بازی کرد.

به گزارش سایت خبری "ایرانشهر"، محسن مرزبان از چندی پیش به دنبال بیماری "نامونیا" در بیمارستان بستری شد، اما در نهایت به علت یک غده مغزی جان سپرد.

آخرین کار محسن مرزبان بازی در تئاتر "سورپرایز پارتی" به کارگردانی "هوشنگ توزیع" بود که سال گذشته در خارج از ایران به نمایش درآمد.

 علامه‌زاده پس از انتشار خبر درگذشت محسن مرزبان گفت که این بازیگر تئاتر «جدا از تسلط حرفه ای‌اش بر بازیگری و کارگردانی تئاتر، یکی از شریف ترین، کم ادعاترین و انسان‌ترین کسی بود که من شخصاً در محیط کاری‌ام در غربت شانس همکاری با او را داشتم.»

در همین زمینه: 
تک گویی «محمود استاد محمد» در نمایش شهر قصه‬‎


استاد محمد فعالیت نمایشی خود را در نوجوانی پس از آشنایی با استادش محمد آستیم و سپس نصرت رحمانی و عباس نعلبندیان و با بازی در نمایش‌های بیژن مفید آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ با بازی در نمایش "شهر قصه"به شهرت رسید.
 استادمحمد، دو سال پیش بر اثر عوارض ناشی از بیماری سرطان در بیمارستان جم تهران جان سپرد.


https://www.youtube.com/watch?t=254&v=78YJfAC5Sug


از زبان خراط
آره... داشتیم چی می گفتیم؟ بنویس. 
مارو دیوونه و رسوا کردی. حالیته.
مارو آواره ی صحرا کردی. حالیته. 
آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم. 
دسته کم هر چی که بود آدم بی غمی بودیم. حالیته.
سرو سامون داشتیم، کس و کاری داشتیم.
آی دیگه یادش به خیر. 
ننمون جورابمونو وصله می زد. مارو نفرین می کرد. 
بابامون خدا بیامرز سرمون داد می کشید. بهمون فحش می داد. 
با کمربند زمون اجباریش پامونو محکم می بست. ترکه های آلبالو رو کف پامون می شکست. 
حالیته. 
یاد اون روزا به خیر. چون بازم هر چی که بود. سرو سامونی بود. حالیته. 
ننه ای بود که نفرین بکنه. بعد نصفه شب پاشه لحاف رو آدم بکشه. که مبادا پسرش خدانکرده بچاد. که مبادا نور چشمش سینه پهلو بکونه. حالیته. 
هاه. ها.. 
بابایی بود که گاه و بی گاه سرمون داد بزنه. باهامون دعوا کنه. پامونو فلک کنه. بعد صبح زود پاشه ما رو تو خواب بغل کنه. اشکای شب قبلو که روی صورتمون ماسیده بود، کم کمک با دستای زبر خودش پاک بکنه. حالیته. 
می دونی بابامون چند سال پیش عمرشو داد به شوما. هرچی خاک اونه عمر تو باشه. مرد زحمت کشی بود. 
خدا رحمتش کنه. 
ننه هم کور و زمین گیر شده. ای دیگه پیر شده.
بی چاره غصه ی ما پیرش کرد. 
غم رسوایی ما کور و زمین گیرش کرد. حالیته.
اما راستش چی بگم. تقصیر ما که نبود. 
هر چی بود زیر سر چشم تو بود. 
یه کاره تو راه ما سبز شدی. مارو عاشق کردی. مارو مجنون کردی. مارو داغون کردی. حالیته. 
آخه آدم چی بگه قربونتم. 
حالا از ما که گذشت. بعد از این اگر شبی، نصفه شبی، به کسونی مث ما قلندر و مست و خراب تو کوچه برخوردی اون چشارو هم بزار. یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن.
آخه من قربون هیکلت برم، اگه هر نیگاه بخواد این جوری آتیش بزنه، پس بایست تمام دنیا تا حالا سوخته باشه