احمد افرادی
نگاهی به مقاله «ایرانیان؛ نژادپرست،
ناسیونالیست، بیگانهستیز یا هیچکدام؟»
دو مأمور پلیس ِ مستقر در فرودگاه جده ، به بهانه مشکوک شدن به دو نوجوان ایرانی، آنان را از سایرین جدا می کنند و در بخش دیگری از فرودگاه ، مورد تعرض جنسی قرار میدهند.
شناعت کار در حدی است که نفرت دوست و دشمن را ، در جهان بر می انگیزد . اما، برخی از عناصر اپوزیسیون ، به جای آنکه مجامع حقوق بشری را ( بابت ِ رذالت ِکارگزارن آل سعود) به چالش بکشند، واکنش ِ گذرا ی افکارعمومی( در اعتراض به این بربریت آشکار ) را ، به « مقوله ی نژادپرستی » ربط میدهند!
سامانه اینترنتی « دویچه وله« ( در ربط با آنچه که تبعات این حادثه مینامد) با آقایان سعیدA و مهرداد B گفت و گو می کند و حاصل این گفت و گو را ( در هیئت یک گزارش) تحت عنوان «ایرانیان؛ نژادپرست، ناسیونالیست، بیگانهستیز یا هیچکدام؟»در فضای عمومی نشر میدهد.۱
گزارشگر دویچه وله ( به منظور روشن کردن جوانب ِ سئوالی که با دو مهمان خود در میان می گذارد) در سطور آغازین گزارش، از واکنش افکار عمومی (در ربط با حادثه ی فرودگاه جده) و برخی جنبههای دیگر موضوع مورد بحث می گوید؛ بیآنکه به منبع اطلاعاتی خود اشارهای کرده باشد. 2
ادعاهای گزارشگر دویچه وله ، در مورد تبعات ناشی از رویداد فرودگاه جده(که ظاهراً، باید جزو مسموعات گزارشگر باشد، تا خبری موثق!) از این قرار است:
ادعای نخست دویچه وله : « در برخی از تجمعات شهرها نیز شعار "مرگ بر اعراب" شنیده میشد. ».( دویچه وله ، نمیگوید ، در کدام شهرها ؟)
حاصل جستو جو (در فضای مجازی) تنها یک ویدئو کلیپ ( با زیر نویس : «شعار مرگ بر عرب در شهر کرج») بود. اما (بر خلاف نوشته ی زیر لینک) در این ویدئو کلیپ ، از شعار « مرگ بر عرب» خبری نیست. بلکه تعداد معدودی جوان هیجانزده، شعار : « واویلا، واویلا، عرب گمشو بیرون» سر می دادند . (که یقیناً موردتأیید نگارنده نیست.) 3
ادعای دوم دویچه وله : « سیل نوشتههای خشمآلود کاربران شبکههای اجتماعی پس از واقعه فرودگاه جده (آزار جنسی دو نوجوان ایرانی) در بیشتر موارد نه متوجه آن دو پلیس خاطی بلکه متوجه کل اعراب بود. »
دویچه وله ، در این مورد ، منبعی در اختیار خواننده قرار نمیدهد. جستوجوی نگارنده( در فضای مجازی) برای یافتن اطلاعاتی در این مورد ، به جایی نرسید.
ادعای سوم دویچه وله : در متن گزارشگر دویچه وله، لینکی ، با عنوان « ممنوع شدن حضور افغانها در دو استان ایران» درج شده است. 4
در بخشی از گزارش مربوط به این لینک میخوانیم : « محمد تهوری، معاون وزیر کشور و مدیر کل امور اتباع خارجی این وزارتخانه، میگوید در پی درخواست مدیران دو استان مازندران و هرمزگان حضور شهروندان افغان در این دو استان ممنوع شده است». این خبر در تاریخ 14.07.2012 در دویچه وله درج شده است.
من از اجرا یا عدم اجرای این طرح ، در استان هرمزگان اطلاعی ندارم . اما، پس از تماس با دوستی( که ساکن مازندران است ) مطلع شدم که:
گرچه مدتها پیش ، زمزمه ی چنین تصمیمی از سوی مسئولان استان مازندران، به گوش می رسید، اما این تصمیم هرگز عملی نشد .طرف گفت و گوی من می گفت ، اخیراً ، مسابقه ی فوتبالی در استادیوم آزادی شهر ساری ( بین تیم ملی امید ایران و تیم امید افغانستان) بر گزار شدکه حدود هشتادهزار افغانی( به عنوان تماشاچی ) در آن حضور داشتند.5
وقتی ادعای تحقیر و توهین به افغانی ها را با دوستم در میان گذاشتم ، سخت حیرت کرد . می گفت، وضعیت در اینجا به گونهای شده است که ، برخی حرفه ها و کسب و کار، در انحصار افغانی ها است و کسی از این بابت دغدغه ای ندارد. به علاوه، ازدواج افغان ها، با زنان و دختران مازندرانی، پدیدهای کاملاً متعارف و جا افتاده است.
ادعای چهارم دویچه وله : « در شهرهای مختلف تابلوهایی در اماکن عمومی نصب شده بود که با جمله "ورود افغانی ممنوع" این "غریبگز" بودن را فریاد میزد.».6
گزارشگر دویچه وله نمیگوید ،این اطلاعات مربوط به کدام شهرها است . از کم و کیف قضایا هم هیچ نمی گوید . کمی جستوجو در اینترنت نشان می دهد، این تصمیم ها ( در چند شهر) از سوی مسئولان دولتی گرفته شده است،که از قضا ، مورد اعتراض مردم واقع شده است. یکی از این خبرها را ( به نقل از دویچه وله ) در اینجا می اورم :
«خبرگزاری محلی ایمنا که خود را "تریبون جهانی کلانشهر اصفهان" معرفی میکند روز جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱ از قول مسئول كمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان، احمدرضا شفیعی نوشت «به منظور رفاه شهروندان نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز ۱۳ فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری میکنند.» انتشار این خبر با اعتراضهای شدیدی روبرو شد که دامنهی آن در روزهای اخیر و در دنیای مجازی مدام گستردهتر میشود . »6
گزارشگر دویچه وله، پس از درج دادههای مذکور ( که نه منبع خبر مشخص است و نه کم و کیف قضایا معلوم ) این پرسش را با مهمانانش در میان میگذارد:
« آیا اینها تنها رفتارهایی خارجیستیزانه یا بیگانهگریز هستند؟ یا میتوان آنها را مصداق نژادپرستی دانست؟ آیا ایرانیان، ملتی نژادپرستند؟»
پاسخ آقای سعید A ( به این پرسش) منفی است. ایشان ، گرچه در مورد صحت و سقم اطلاعات گزارشگر دویچه وله چون و چرا نمی کند و ( تلویحاً) بر آن ادعا ها صحه میگذارد ، معذالک، اتهام «نژادپرستی ایرانیان» را رد می کند :
« با دقت و وسواس علمی نمیتوان این واکنشها را نژادپرستانه دانست، به عنوان مثال رفتارهای ایرانیان در واکنش به واقعه فرودگاه جده به نظر من میتواند مصداق عربستیزی یا تنفر از اعراب باشد، اما مصداق نژادپرستی نیست.»
و سپس می افزاید :«[ نژاد پرستی، واژه ی ] بسیار سنگینی است که باید با احتیاط به کار برده شود. »
آقای سعید A ، در موردبرخورد با افغان ها معتقد است : « اصطلاح نژادپرستی را نمیتوان اطلاق کرد چرا که اصولا نژاد افغانها با ایرانیها متفاوت نیست و این رفتارها بیشتر مصداق خارجیستیزی یا افغانستیزی هستند.»
گزارشگر دویچه وله در مورد نظر مهمان دومش ( آقای مهرداد B) میگوید :
«آقای مهرداد B ،رفتار ایرانیان به خصوص با افغانها را مصداق نژادپرستی میداند، چرا که اصولا معتقد است بیگانهستیزی یکی از اشکال نوین نژاد پرستی است.»
درواقع ، آقای مهرداد B ( به صراحت ) به ملت ایران، اَنگ نژادپرستی میزند.
او بر این باور است که : « امروز در کل جهان غرب هم شاهد این هستیم که نژادپرستی نوین بیشتر یا بر تفاوتهای فرهنگی تاکید میکند یا بر بیگانه ستیزی. یعنی اینها بخشی از گفتمان جدید نژادپرستیست. به این معنی رفتار با مهاجرین یکی از معیارهای میزان تمایلات نژادپرستی در یک کشور است.»
موردی که آقای مهرداد B ، تحت عنوان «نژاد پرستی فرهنگی» مطرح میکند و «نوین» اش مینامد، اولاً - بیش از یک قرن سابقه دارد و ثانیاً - ربطی به افغان ها ندارد. ما ایرانیان ، با افغان ها ( بیش از ۲۵۰۰ سال)فرهنگ مشترک داریم.
توضیح بیشتری بدهم:
مقوله ی « نژادپرستی فرهنگی » ، در پیوند با تفکر « اروپا محوری» ( و آنچه که به « فرهنگ اروپایی» موسوم است) معنی مییابد.
نگاه برخی از متفکرین عصر روشنگری، به مقوله ی « فرهنگ» ، قوم مدارانه و نژادپرستانه بود. به عنوان نمونه ، فلسفه ی تاریخ هگل، فلسفه ای « اروپا محور» است. هگل بر این یقین است که « بسطِ آزاديِ روح در ميان اقوام و ملل دیگر ، هرگز به پای اقوام اروپاي شمالی نخواهد رسید» .به باور او، شرایط طبیعی و جغرافیایی،در همه جای زمین،زمینه و امکانی یکسان، برای ظهور فرهنگ انسانی فراهم نیاورده است . نگاه هگل ( آنجا که میگوید، «فلسفه ، در روح و جان ژرمنی امکان شکوفایی مییابد» ) بی« اما »و «چرا» ، نژادپرستانه است.
به علاوه، آقای مهرداد B ، اگر عنایتی هم به اصطلاح « جغرافیای فرهنگی» میانداخت ، گمان نمیکنم دست به چنین خَبط و خطایی می زد . یکی از ویژگیهای باشندگان کشور های ایران، افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان و … فرهنگ مشترک است و ( محض یادآوری) یکی از نمونههای بارز این فرهنگ مشترک، برگزاری جشن نوروز است. بنا بر این ، آقای مهرداد B، از کدام تفاوت فرهنگی بین ایرانیها و افغانی ها سخن می گوید؟
ایشان می افزاید« «وقتی به کسی در فرودگاه جده تعرض میشود و بعد مردم شعار "مرگ بر عرب" سر میدهند، یعنی تعمیم رفتارهای نادرست آن دیگری به کل مردم یک کشور و خود این جلوه دیگر و نشانهای از نژادپرستیست.»
آقای مهرداد B ( که انگ نژادپرستی به ایرانیان میزند)حتی از طرح واقعه و بیان رذالت ِ دو مأمور پلیس فرودگاه جده نیز اکراه دارد. انگار ، نگران آن است که مبادا به تریج قبای اعراب بر بخورد و از این رهگذر ، تهمت عرب ستیزی به ایشان بزنند! از این رو، تنها ، اشاره ی گنگ و گذرا به جریان میکند ، تا متعاقبش بنویسید : « بعد مردم شعار "مرگ بر عرب" سر میدهند»!
میپرسم: چه کسی و در کجا « شعار مرگ بر عرب » سر داد؟ این ادعای آقای مهرداد B ، از شنیده های ایشان است یا مدرکی هم در اثباتش دارد؟ و اگر مدرکی دارد ، چرا ارائه نمیکند؟
گیریم ( به فرض محال) در یکی – دو جا، کسانی مرگ بر عرب گفته باشند ( که اگر گفته باشند، کار بسیار ناپسند و نکوهیده ای کردند) .اما، این ها چه ربطی به هفتاد ملیون ایرانی دارد ،که آقای مهرداد B ، نژاد پرست شان میخواند.
از این گذشته، گر چه از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون،در نماز جمعه ها و راهپیمایی ها و … بیوقفه ، مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی و مرگ بر اسرائیل گفته شد، اما هیچگاه ، این « مرگ بر ...» گفتن ها ، به نژادپرستی تعبیر نشده است! آیا، نژاد پرست خواندن ایرانیها ( از بابت شعار مرگ بر عرب که هنوز مصداقی در تأئیدشان در دست نیست ) نوعی ژست روشنفکرانه، برای خوشایند مجامع حقوق بشری و ... نیست؟!
گزارشگر دویچه وله مینویسد:
«از دید آقای مهرداد B ، برخورد برخی از ایرانیان با گروههای قومی داخل ایران نیز خود شاهدی بر وجود همین ناسیونالیسم افراطی است. به اعتقاد او ناسیونالیسم افراطی ایرانی با نوعی تبعیض قومی در جامعه ایران همراه است که با شعار "یک ملت، یک فرهنگ" جامعه چند فرهنگی ایران را بهرسمیت نمیشناسد. این جامعهشناس تاکید میکند که به رسمیت نشناختن حقوق اقلیتهای قومی بخشی از گفتمان نژادپرستی نوین است. »
من از این همه نسنجیده سخن گفتن، سخت در حیرتم!
۱- این « برخی از ایرانیان » چه کسانی هستند و آن رفتاری که ( به گمان آقای مهرداد B) ناظر بر « ناسیونالیسم افراطی« است، چگونه است؟
۲- ایران ، گرچه کشوری چند زبانی است، اما جامعهای چند فرهنگی نیست. در واقع، یکی از ویژگیهای همه ی اقوام داخل ایران، تاریخ و فرهنگ مشترک است.آیا فهم این واقعیت بدیهی، اینقدر سخت است؟
۳ ـ « چه کسی» ، حقوق اقلیت ها را به رسمیت نمیشناسد؟
آنچه که در ایران، بر همه ی ایرانیان ، بالسویه اعمال می شود،ناشی از سیاست رژیم است ، نه « حاکمیت » ، قومی ( کدام قوم؟) بر اقوام دیگر .
در همین اروپای مثلاً متمدن! تحقیر خارجی ها و اِعمال انواع تبعض و توهین به آن ها ، آشکارا و به گونهای مستمر، دیده میشود. حذف و اخراج کارگران خارجی،در اولویت های سیاستهای انتخاباتی احزاب راست اروپایی است.از سال های ۹۰ میلادی شاهدیم ،که اعضای برخی جریانات راست افراطی اروپا ، مسکن خارجی ها را ( همراه با ساکنانش ) به آتش می کشند. اما، « مهرداد B » ها ، هیچگاه جرئت نکرده اند،یا به صرافت نیفتاده اند ، اروپاپیان را نژادپرست بخوانند. زیرا میدانندکه در این کشورها ، افکار عمومی همواره حاضر و ناظر است و مرجعی به نام « مدعی العموم » وجود دارد ،که بابت توهین به ملت ،به دادگاه شان میکشد.
اما، وقتی نوبت به مردم فلکزده ی ایران میرسد، پروایی ندارند که از کاه ،کوهی بسازند و برخی برخوردهای اجتنابناپذیر و در عین حال گذرا را، به پدیده ی نژادپرستی ربط بدهند و ایرانیان را نژادپرست بخوانند.
من مدعی نیستم که در ایران، در همه حال با افغان ها به انصاف و مروت رفتار میشود. همانگونه که ایرانی ها، با خودشان نیز ( در همه حال) با مدارا رفتار نمیکنند.
من منکر رفتار بعضاً غیر منصفانه ی برخی از مردم و بهخصوص پیمانکاران بخش ساختمانی ، با افغان ها نیستم و از این بابت ( به سهم خود) سخت احساس عذاب وجدان میکنم. من وقتی بی سرو سامانی و آوارگی و استیصال این مردم مصیبت زده را پیش رو مجسم می کنم، دلم به درد میآید . اما، باید انصاف داد که ملت ایران ، با همه مشکلاتی که خود دارد، به سه ملیون افغانی پناه داده است.
وقتی مردم یک کشور، در بسیاری موارد، حرمت یکدیگر را نگه نمیدارند و با هم به انصاف و مروت رفتار نمیکنند ، انتظار اینکه ، با همه ی سه ملیون افغانی ساکن ایران، در همه حال منصفانه رفتار کنند، زیاده خواهی است. درست همانگونه که نژاد پرست خواندن ایرانی ها ( در خوشبینانه ترین تعبیر) نشانه ی کج اندیشی است.
----------------------------------------------------------
۱- http://www.dw.de/
2-از گزارشگر دویچه وله باید سپاسگزار بود که ( به عکس آنچه که در سایت B.B.C معمول است )در عنوان گزارش،حکم به نژادپرستی ایرانیان صادر نکرد ، بلکه احتمالات دیگر را هم در نظر گرفت.
3-https://www.youtube.com/
4 -http://www.dw.de/
5- http://news.akairan.com/havades-…/…/a753252425029235102.html
6-http://www.dw.de/
سامانه اینترنتی « دویچه وله« ( در ربط با آنچه که تبعات این حادثه مینامد) با آقایان سعیدA و مهرداد B گفت و گو می کند و حاصل این گفت و گو را ( در هیئت یک گزارش) تحت عنوان «ایرانیان؛ نژادپرست، ناسیونالیست، بیگانهستیز یا هیچکدام؟»در فضای عمومی نشر میدهد.۱
گزارشگر دویچه وله ( به منظور روشن کردن جوانب ِ سئوالی که با دو مهمان خود در میان می گذارد) در سطور آغازین گزارش، از واکنش افکار عمومی (در ربط با حادثه ی فرودگاه جده) و برخی جنبههای دیگر موضوع مورد بحث می گوید؛ بیآنکه به منبع اطلاعاتی خود اشارهای کرده باشد. 2
ادعاهای گزارشگر دویچه وله ، در مورد تبعات ناشی از رویداد فرودگاه جده(که ظاهراً، باید جزو مسموعات گزارشگر باشد، تا خبری موثق!) از این قرار است:
ادعای نخست دویچه وله : « در برخی از تجمعات شهرها نیز شعار "مرگ بر اعراب" شنیده میشد. ».( دویچه وله ، نمیگوید ، در کدام شهرها ؟)
حاصل جستو جو (در فضای مجازی) تنها یک ویدئو کلیپ ( با زیر نویس : «شعار مرگ بر عرب در شهر کرج») بود. اما (بر خلاف نوشته ی زیر لینک) در این ویدئو کلیپ ، از شعار « مرگ بر عرب» خبری نیست. بلکه تعداد معدودی جوان هیجانزده، شعار : « واویلا، واویلا، عرب گمشو بیرون» سر می دادند . (که یقیناً موردتأیید نگارنده نیست.) 3
ادعای دوم دویچه وله : « سیل نوشتههای خشمآلود کاربران شبکههای اجتماعی پس از واقعه فرودگاه جده (آزار جنسی دو نوجوان ایرانی) در بیشتر موارد نه متوجه آن دو پلیس خاطی بلکه متوجه کل اعراب بود. »
دویچه وله ، در این مورد ، منبعی در اختیار خواننده قرار نمیدهد. جستوجوی نگارنده( در فضای مجازی) برای یافتن اطلاعاتی در این مورد ، به جایی نرسید.
ادعای سوم دویچه وله : در متن گزارشگر دویچه وله، لینکی ، با عنوان « ممنوع شدن حضور افغانها در دو استان ایران» درج شده است. 4
در بخشی از گزارش مربوط به این لینک میخوانیم : « محمد تهوری، معاون وزیر کشور و مدیر کل امور اتباع خارجی این وزارتخانه، میگوید در پی درخواست مدیران دو استان مازندران و هرمزگان حضور شهروندان افغان در این دو استان ممنوع شده است». این خبر در تاریخ 14.07.2012 در دویچه وله درج شده است.
من از اجرا یا عدم اجرای این طرح ، در استان هرمزگان اطلاعی ندارم . اما، پس از تماس با دوستی( که ساکن مازندران است ) مطلع شدم که:
گرچه مدتها پیش ، زمزمه ی چنین تصمیمی از سوی مسئولان استان مازندران، به گوش می رسید، اما این تصمیم هرگز عملی نشد .طرف گفت و گوی من می گفت ، اخیراً ، مسابقه ی فوتبالی در استادیوم آزادی شهر ساری ( بین تیم ملی امید ایران و تیم امید افغانستان) بر گزار شدکه حدود هشتادهزار افغانی( به عنوان تماشاچی ) در آن حضور داشتند.5
وقتی ادعای تحقیر و توهین به افغانی ها را با دوستم در میان گذاشتم ، سخت حیرت کرد . می گفت، وضعیت در اینجا به گونهای شده است که ، برخی حرفه ها و کسب و کار، در انحصار افغانی ها است و کسی از این بابت دغدغه ای ندارد. به علاوه، ازدواج افغان ها، با زنان و دختران مازندرانی، پدیدهای کاملاً متعارف و جا افتاده است.
ادعای چهارم دویچه وله : « در شهرهای مختلف تابلوهایی در اماکن عمومی نصب شده بود که با جمله "ورود افغانی ممنوع" این "غریبگز" بودن را فریاد میزد.».6
گزارشگر دویچه وله نمیگوید ،این اطلاعات مربوط به کدام شهرها است . از کم و کیف قضایا هم هیچ نمی گوید . کمی جستوجو در اینترنت نشان می دهد، این تصمیم ها ( در چند شهر) از سوی مسئولان دولتی گرفته شده است،که از قضا ، مورد اعتراض مردم واقع شده است. یکی از این خبرها را ( به نقل از دویچه وله ) در اینجا می اورم :
«خبرگزاری محلی ایمنا که خود را "تریبون جهانی کلانشهر اصفهان" معرفی میکند روز جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱ از قول مسئول كمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان، احمدرضا شفیعی نوشت «به منظور رفاه شهروندان نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز ۱۳ فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری میکنند.» انتشار این خبر با اعتراضهای شدیدی روبرو شد که دامنهی آن در روزهای اخیر و در دنیای مجازی مدام گستردهتر میشود . »6
گزارشگر دویچه وله، پس از درج دادههای مذکور ( که نه منبع خبر مشخص است و نه کم و کیف قضایا معلوم ) این پرسش را با مهمانانش در میان میگذارد:
« آیا اینها تنها رفتارهایی خارجیستیزانه یا بیگانهگریز هستند؟ یا میتوان آنها را مصداق نژادپرستی دانست؟ آیا ایرانیان، ملتی نژادپرستند؟»
پاسخ آقای سعید A ( به این پرسش) منفی است. ایشان ، گرچه در مورد صحت و سقم اطلاعات گزارشگر دویچه وله چون و چرا نمی کند و ( تلویحاً) بر آن ادعا ها صحه میگذارد ، معذالک، اتهام «نژادپرستی ایرانیان» را رد می کند :
« با دقت و وسواس علمی نمیتوان این واکنشها را نژادپرستانه دانست، به عنوان مثال رفتارهای ایرانیان در واکنش به واقعه فرودگاه جده به نظر من میتواند مصداق عربستیزی یا تنفر از اعراب باشد، اما مصداق نژادپرستی نیست.»
و سپس می افزاید :«[ نژاد پرستی، واژه ی ] بسیار سنگینی است که باید با احتیاط به کار برده شود. »
آقای سعید A ، در موردبرخورد با افغان ها معتقد است : « اصطلاح نژادپرستی را نمیتوان اطلاق کرد چرا که اصولا نژاد افغانها با ایرانیها متفاوت نیست و این رفتارها بیشتر مصداق خارجیستیزی یا افغانستیزی هستند.»
گزارشگر دویچه وله در مورد نظر مهمان دومش ( آقای مهرداد B) میگوید :
«آقای مهرداد B ،رفتار ایرانیان به خصوص با افغانها را مصداق نژادپرستی میداند، چرا که اصولا معتقد است بیگانهستیزی یکی از اشکال نوین نژاد پرستی است.»
درواقع ، آقای مهرداد B ( به صراحت ) به ملت ایران، اَنگ نژادپرستی میزند.
او بر این باور است که : « امروز در کل جهان غرب هم شاهد این هستیم که نژادپرستی نوین بیشتر یا بر تفاوتهای فرهنگی تاکید میکند یا بر بیگانه ستیزی. یعنی اینها بخشی از گفتمان جدید نژادپرستیست. به این معنی رفتار با مهاجرین یکی از معیارهای میزان تمایلات نژادپرستی در یک کشور است.»
موردی که آقای مهرداد B ، تحت عنوان «نژاد پرستی فرهنگی» مطرح میکند و «نوین» اش مینامد، اولاً - بیش از یک قرن سابقه دارد و ثانیاً - ربطی به افغان ها ندارد. ما ایرانیان ، با افغان ها ( بیش از ۲۵۰۰ سال)فرهنگ مشترک داریم.
توضیح بیشتری بدهم:
مقوله ی « نژادپرستی فرهنگی » ، در پیوند با تفکر « اروپا محوری» ( و آنچه که به « فرهنگ اروپایی» موسوم است) معنی مییابد.
نگاه برخی از متفکرین عصر روشنگری، به مقوله ی « فرهنگ» ، قوم مدارانه و نژادپرستانه بود. به عنوان نمونه ، فلسفه ی تاریخ هگل، فلسفه ای « اروپا محور» است. هگل بر این یقین است که « بسطِ آزاديِ روح در ميان اقوام و ملل دیگر ، هرگز به پای اقوام اروپاي شمالی نخواهد رسید» .به باور او، شرایط طبیعی و جغرافیایی،در همه جای زمین،زمینه و امکانی یکسان، برای ظهور فرهنگ انسانی فراهم نیاورده است . نگاه هگل ( آنجا که میگوید، «فلسفه ، در روح و جان ژرمنی امکان شکوفایی مییابد» ) بی« اما »و «چرا» ، نژادپرستانه است.
به علاوه، آقای مهرداد B ، اگر عنایتی هم به اصطلاح « جغرافیای فرهنگی» میانداخت ، گمان نمیکنم دست به چنین خَبط و خطایی می زد . یکی از ویژگیهای باشندگان کشور های ایران، افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان و … فرهنگ مشترک است و ( محض یادآوری) یکی از نمونههای بارز این فرهنگ مشترک، برگزاری جشن نوروز است. بنا بر این ، آقای مهرداد B، از کدام تفاوت فرهنگی بین ایرانیها و افغانی ها سخن می گوید؟
ایشان می افزاید« «وقتی به کسی در فرودگاه جده تعرض میشود و بعد مردم شعار "مرگ بر عرب" سر میدهند، یعنی تعمیم رفتارهای نادرست آن دیگری به کل مردم یک کشور و خود این جلوه دیگر و نشانهای از نژادپرستیست.»
آقای مهرداد B ( که انگ نژادپرستی به ایرانیان میزند)حتی از طرح واقعه و بیان رذالت ِ دو مأمور پلیس فرودگاه جده نیز اکراه دارد. انگار ، نگران آن است که مبادا به تریج قبای اعراب بر بخورد و از این رهگذر ، تهمت عرب ستیزی به ایشان بزنند! از این رو، تنها ، اشاره ی گنگ و گذرا به جریان میکند ، تا متعاقبش بنویسید : « بعد مردم شعار "مرگ بر عرب" سر میدهند»!
میپرسم: چه کسی و در کجا « شعار مرگ بر عرب » سر داد؟ این ادعای آقای مهرداد B ، از شنیده های ایشان است یا مدرکی هم در اثباتش دارد؟ و اگر مدرکی دارد ، چرا ارائه نمیکند؟
گیریم ( به فرض محال) در یکی – دو جا، کسانی مرگ بر عرب گفته باشند ( که اگر گفته باشند، کار بسیار ناپسند و نکوهیده ای کردند) .اما، این ها چه ربطی به هفتاد ملیون ایرانی دارد ،که آقای مهرداد B ، نژاد پرست شان میخواند.
از این گذشته، گر چه از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون،در نماز جمعه ها و راهپیمایی ها و … بیوقفه ، مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی و مرگ بر اسرائیل گفته شد، اما هیچگاه ، این « مرگ بر ...» گفتن ها ، به نژادپرستی تعبیر نشده است! آیا، نژاد پرست خواندن ایرانیها ( از بابت شعار مرگ بر عرب که هنوز مصداقی در تأئیدشان در دست نیست ) نوعی ژست روشنفکرانه، برای خوشایند مجامع حقوق بشری و ... نیست؟!
گزارشگر دویچه وله مینویسد:
«از دید آقای مهرداد B ، برخورد برخی از ایرانیان با گروههای قومی داخل ایران نیز خود شاهدی بر وجود همین ناسیونالیسم افراطی است. به اعتقاد او ناسیونالیسم افراطی ایرانی با نوعی تبعیض قومی در جامعه ایران همراه است که با شعار "یک ملت، یک فرهنگ" جامعه چند فرهنگی ایران را بهرسمیت نمیشناسد. این جامعهشناس تاکید میکند که به رسمیت نشناختن حقوق اقلیتهای قومی بخشی از گفتمان نژادپرستی نوین است. »
من از این همه نسنجیده سخن گفتن، سخت در حیرتم!
۱- این « برخی از ایرانیان » چه کسانی هستند و آن رفتاری که ( به گمان آقای مهرداد B) ناظر بر « ناسیونالیسم افراطی« است، چگونه است؟
۲- ایران ، گرچه کشوری چند زبانی است، اما جامعهای چند فرهنگی نیست. در واقع، یکی از ویژگیهای همه ی اقوام داخل ایران، تاریخ و فرهنگ مشترک است.آیا فهم این واقعیت بدیهی، اینقدر سخت است؟
۳ ـ « چه کسی» ، حقوق اقلیت ها را به رسمیت نمیشناسد؟
آنچه که در ایران، بر همه ی ایرانیان ، بالسویه اعمال می شود،ناشی از سیاست رژیم است ، نه « حاکمیت » ، قومی ( کدام قوم؟) بر اقوام دیگر .
در همین اروپای مثلاً متمدن! تحقیر خارجی ها و اِعمال انواع تبعض و توهین به آن ها ، آشکارا و به گونهای مستمر، دیده میشود. حذف و اخراج کارگران خارجی،در اولویت های سیاستهای انتخاباتی احزاب راست اروپایی است.از سال های ۹۰ میلادی شاهدیم ،که اعضای برخی جریانات راست افراطی اروپا ، مسکن خارجی ها را ( همراه با ساکنانش ) به آتش می کشند. اما، « مهرداد B » ها ، هیچگاه جرئت نکرده اند،یا به صرافت نیفتاده اند ، اروپاپیان را نژادپرست بخوانند. زیرا میدانندکه در این کشورها ، افکار عمومی همواره حاضر و ناظر است و مرجعی به نام « مدعی العموم » وجود دارد ،که بابت توهین به ملت ،به دادگاه شان میکشد.
اما، وقتی نوبت به مردم فلکزده ی ایران میرسد، پروایی ندارند که از کاه ،کوهی بسازند و برخی برخوردهای اجتنابناپذیر و در عین حال گذرا را، به پدیده ی نژادپرستی ربط بدهند و ایرانیان را نژادپرست بخوانند.
من مدعی نیستم که در ایران، در همه حال با افغان ها به انصاف و مروت رفتار میشود. همانگونه که ایرانی ها، با خودشان نیز ( در همه حال) با مدارا رفتار نمیکنند.
من منکر رفتار بعضاً غیر منصفانه ی برخی از مردم و بهخصوص پیمانکاران بخش ساختمانی ، با افغان ها نیستم و از این بابت ( به سهم خود) سخت احساس عذاب وجدان میکنم. من وقتی بی سرو سامانی و آوارگی و استیصال این مردم مصیبت زده را پیش رو مجسم می کنم، دلم به درد میآید . اما، باید انصاف داد که ملت ایران ، با همه مشکلاتی که خود دارد، به سه ملیون افغانی پناه داده است.
وقتی مردم یک کشور، در بسیاری موارد، حرمت یکدیگر را نگه نمیدارند و با هم به انصاف و مروت رفتار نمیکنند ، انتظار اینکه ، با همه ی سه ملیون افغانی ساکن ایران، در همه حال منصفانه رفتار کنند، زیاده خواهی است. درست همانگونه که نژاد پرست خواندن ایرانی ها ( در خوشبینانه ترین تعبیر) نشانه ی کج اندیشی است.
----------------------------------------------------------
۱- http://www.dw.de/
2-از گزارشگر دویچه وله باید سپاسگزار بود که ( به عکس آنچه که در سایت B.B.C معمول است )در عنوان گزارش،حکم به نژادپرستی ایرانیان صادر نکرد ، بلکه احتمالات دیگر را هم در نظر گرفت.
3-https://www.youtube.com/
4 -http://www.dw.de/
5- http://news.akairan.com/havades-…/…/a753252425029235102.html
6-http://www.dw.de/