به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۵

بمباران حلب؛ جنایت علیه بشریت

 بشار اسد برای ماندن چند قربانی دیگر می‌خواهد؟
به چه قیمت؟ این سوالی است که بسیاری از ایرانیان آزاده و حق طلب تاکنون از خود پرسیده‌اند. بشار اسد به هرحال منتخب مردم است، در هرحال متحد دیرین ایران است، اکثر طرف‌های درگیر با او به هیچ مبنای انسانی و ایمانی و جهانی پایبند نیستند و غالبا خصلت‌های تروریستی دارند. هم منافع سیاسی و هم مصالح منطقه‌ای ایجاب می‌کند که در میانه این نزاع، ایران طرف بشار را بگیرد. اما به چه قیمت؟

انتشار تصاویر کودکان سوخته در شهر حلب، در میانه‌ی آتش بسی که طرف‌های درگیر قول پایبندی به آن داده بودند، تلنگری به همه انسان دوستان و مسلمانان است. می‌خواهیم داعش را نابود کنیم، النصره را سر جای خود بنشانیم و ارتش آزاد را وادار به کنار گذاشتن سلاح و نشستن پای میز مذاکره کنیم. برای مردم بی‌گناه چه فکری کرده‌ایم؟ چند هزار و چندین هزار نفر باید قربانی شوند تا بشار و دولتش برقرار بماند؟
از حلب، شهر تاریخی و زیبای سوریه، جز تلی از خاک باقی نمانده و نیروهای نظامی بشار اسد در میانه آتش بس، نه روز مداوم است که بر سر مردم این شهر بمب می‌ریزند. گفته می‌شود فقط در چند روز گذشته ۲۵۰ غیرنظامی جان خود را در حلب از دست داده‌اند. حداقل ۴۰ نفر آن‌ها کودک هستند. حلب در وخیم‌ترین شرایط انسانی به سر می‌برد و ده‌ها تن هنوز زیر آوار‌ها مانده‌اند.
از سال ۲۰۱۱ تا کنون حوادث سوریه سیری قهقرایی داشته، مذاکرات صلح بار‌ها و بار‌ها به شکست انجامیده، به یک دلیل مشخص و به خاطر یک نام؛ بشار اسد. بار‌ها ایران و روسیه که نزدیک‌ترین متحدان رئیس جمهور سوریه هستند، پیشنهادهایی را با او در میان گذاشته‌اند که متضمن کناره گیری شخص او در آینده‌ای نزدیک و طبق زمان بندی است. اما پاسخ همه، منفی بوده است.
مخالفان خواستار کناره گیری او از قدرت‌اند و بسیاری از آن‌ها اگر این شرط پذیرفته شود، حاضرند به راه حل سیاسی به جای راه حل نظامی تن دهند. اما او یک تنه ایستاده و می‌خواهد به هر قیمت بر صندلی قدرت باقی بماند. حتی اگر این صندلی ریاست جمهوری بر ویرانه‌های سوریه باشد، بر جنازه‌های هزاران هزار مردمی که نه داعشی هستند و نه القاعده‌ای.
و اینجا خاورمیانه است، سال ۲۰۱۶، سرزمینی که ملموس‌ترین حس کودکان در آن، ترس و خشونت است و نزدیک‌ترین آینده به آن‌ها، مرگ. سرزمینی که ما هم به مانند دیگر ساکنان آن، مسئولانه عمل نمی‌کنیم و حتی آرمان‌های دینی و مبانی اعتقادی خود را هم فراموش کرده‌ایم.
سلاح شیمیایی و بمب خوشه‌ای و بمب بشکه‌ای و انواع سلاح‌های غیر متعارف، از کی برای ما منادیان آرمان تسلط مستضعفان و منتظران حکومت صلح جهانی، مباح شده است؟ تا کی و تا کجا و به چه قیمت می‌خواهیم دعوای سوریه را با همین فرمانی که در پیش گرفته‌ایم، جلو ببریم؟ اسم ائمه را روی موسسه مالی و اعتباری غیرمجاز رباخوار می‌گذاریم و تصور می‌کنیم پولش حلال می‌شود؛ به خیالمان اگر روی سربازانمان هم نام «مدافع حرم» بگذاریم، سیاست‌هایمان درست جلوه می‌کند و هر کاری کنیم درست کنیم؟
دیروز استفان دی‌میستورا فرستاده ویژه سازمان ملل در مورد احیای آتش بس در سوریه سخن می‌گوید و همزمان خبر می‌رسد که نیروی هوایی بشار اسد بیمارستانی را در حلب با خاک یکسان کرده و چهار بیمارستان دیگر را مورد هدف قرار داده‌اند. گفته شده که تنها پزشک کودکان حلب نیز در میان کشته شدگان است.
دی می‌ستورا از روسیه و آمریکا می‌خواهد که بر توافق و آتش بس نظارت کنند و رژیم اسد برای حمله به دیرالزور و رقه آماده می‌شود. هواپیماهای روسی بر شهرهای مسلمان نشین سوریه بمب می‌ریزند و در ایران متحد بشار اسد، رسانه‌های نزدیک به سپاه می‌نویسند: «همه خواستار فیصله دادن به اوضاع می‌دانی در حلب هستند» و «زمان برای بازگشایی جبهه‌های حلب مناسب است»!
هنوز در ایران هستند کسانی که تهران را‌ام القرای مسلمانان جهان می‌نامند. در همین‌ام القرا اما همه رسانه‌های خبری در برابر کشتاری که خشک و‌تر را در حلب با هم می‌سوزاند، سکوتی مرگ بار اختیار کرده‌اند. هنوز سی سال نگذشته از دورانی که قرار بود مسلمانان امت واحدی باشند و بانیان انقلاب اسلامی ایران رهبری مسلمان جهان را عهده دار شود. قرار بود ایران از جهان اسلام حمایت کند و بلکه هر مظلومی در هر جای جهان فریاد به استغاثه بلند کرد، اولین صدای لبیک را از ایران بشنود.
فراموش کاری اما کار ما به جایی رسانده که به جای حمایت از مستضعفین، تن داده‌ایم به اینکه تا کنون بیش از صدهزار نفر که اکثر آن‌ها مسلمان بوده‌اند به خاطر در قدرت ماندن رهبر حزب بعث سوریه کشته شوند.
اینجا خاورمیانه است و بشار اسد هم یکی از دیکتاتورهای خاورمیانه. یکی مانند قذافی، مبارک و بن علی. شاید حتی به اندازه ه‌مان‌ها در وقت قدرت، سفاک و در زمان شکست، بیچاره و ترسو. تنها با این تفاوت که دو قدرت بزرگ منطقه‌ای از او حمایت می‌کنند و او هم شیر شده است؛ اما نه در مقابل تروریست‌ها و وحشی‌های داعشی و تکفیری، بلکه بیشتر در مقابل ملتش.
اینجا خاورمیانه است. جایی که قذافی ۴۲ بر لیبی حکومت کرد، حسنی مبارک ۳۰ سال رئیس جمهور مصر بود و زین العابدین بن علی ۲۳ سال رهبر تونس ماند. ایران از سقوط این‌ها و از مردم معترض در لیبی، مصر و تونس حمایت کرد. اما خاندان اسد اکنون ۴۵ سال است که بر سوریه حکومت می‌کنند: ۲۹ سال تمام حافظ اسد، و ۱۶ سال بشار اسد. معترضان به اسد را اما تروریست می‌نامیم و تا سه سال حاکمان ما حتی حاضر نبودند اعتراف کنند که سرسختی بشار در پذیرش اصلاحات بوده که اعتراضات مسالمت آمیز مردم را به خشونت کشانده و زمینه را برای عرض اندام تروریست‌های تکفیری فراهم کردند.
اینجا خاورمیانه است سال ۲۰۱۶، در ایران مردانی حکومت می‌کنند که خود را شیعه علی (ع) می‌دانند، اما نمی‌گویند علی بازکردن خلخال را از پای زن یهودی برنمی تافت و اینجا تمام ارزش‌ها و آرمان‌های انسانی و اسلامی به تمسخر گرفته می‌شود: از اخلاق و ایمان و آموزه‌های پیامبر رحمت سخن می‌گویند و همزمان از بشار اسد سفاک حمایت می‌کنند. به این بهانه که جنگ است و در جنگ حلوا خیرات نمی‌کنند! و با همین توجیه، هر روزه حلوای صد‌ها نفر از سوری‌های بی‌گناه و بی‌پناه را می‌خورند اما حاضر نیستند عوامل بشار را وادار کنند بر سر یک بند قراردادی مذاکره را برهم نزند.
سوال «به چه قیمت» همچنان باقی است، در دمشق و حلب هم کودکان و زنان و غیرنظامیان همچنان برای هیچ کشته می‌شوند؛ همه و همه بر سر ماندن یک نام: نام بشار اسد، مردی که می‌خواهد به هر قیمتی در قدرت بماند.