به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۹۶

مرزهای آزادگی و وارستگی کجاست؟

گزارشی از دیدار با عبدالفتاح سلطانی


 در ساعات پایانی روز پنج شنبه یکی از دوستان اطلاع داد که قرار است به دیدار عبدالفتاح سلطانی که در مرخصی از زندان بسر می برد، برویم. بیدرنگ هماهنگ شدم و به منزل ایشان در شهرک اکباتان رفتیم.
دوستانی از فعالین کارگری و اجتماعی، سندیکای واحد، کمیته هماهنگی و افراد مستقل از جمله آقای رئیس دانا با وضیعتی که آثار ضعف بیماری وی مشهود بود؛ حضور یافته بودند.
برخی از گروههای مدنی و اجتماعی دیگری هم آمده بودند.


   آقای عبدالفتاح سلطانی از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر، توسط قاضی مرتضوی (که خودش متهم اختلاس سازمان تأمین اجتماعی و متهم فروش سئوالات کنکور و مهره کلیدی و دست اندرکار زندان مخوف کهریزک و... می باشد) از خرداد ۱٣٨٨ بازداشت و زندانی شد. در نهایت دادگاه او را به ۱۸ سال زندان و تبعید و همچنین ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم کرد. دکتر عبدالفتاح سلطانی بیش از هشت سال است که در بند ٣۵۰ اوین زندانی است. وی از بیماری های فشارخون، کم‌خونی و بیماری حاد گوارشی و همچنین دیسک کمر در رنج است. ایشان بمحض دیدن رئیس دانا با تواضع و فروتنی خاصی اظهار کرد که قرار بود با یکی از دوستان به دیدار و عیادت شما بیاییم. تواضع و فروتنی در سراسر رفتار و گفتار و احوالپرسی های دکتر عبدالفتاح سلطانی موج می زد. بطوریکه از این همه تواضع انسان دچار حیرت می شد. محکومیت و زندان برایش تنها هزینه و تاوان حق طلبی و دفاع از حقوق انسان برای وی بود، نه بدنبال نام و جایگاه و مقام و نه دست مایه ای برای سهم خواهی، نه اندوخته ای برای فردا و نه نان هیچ و هیچ، تنها و تنها عشق به آزادی و رهایی انسان. 

   در یک لحظه فکر کردم در دورانی که حق داشتن وکیل را از زندانی سلب کرده بودند و به زندانیان اظهار می کردند که هر وکیلی که بخواهد از زندانی دفاع کند، خودش مجرم است و محکوم می شود و محاکمات چند دقیقه ای رایج بود و در پاره ای هست. و دورانی که با فشار و زندانی کردن وکلاء آنان را از اینکه از حقوق زندانیان دفاع کنند، منع کرده و آنان را بسمت بتوارگی پول و کالا تشویق کرده تا در روابط اجتماعی سراسر فاسدی که طی یکسال ۱۴ میلیون پرونده وارد حوزه‍ی قضایی می شود و پرونده های مفتوح بالغ بر ۱٨ میلیون می شود، غوطه بخورند. در حالیکه عظش و حرص و ولع ثروتمند شدن بخش های گسترده و وسیعی از وکلاء که شش ماه سابقه کار هم ندارند را در بر گرفته و در برخی مواقع وکلاء دو طرفه کار کرده و از هر دو طرف متمتّع می شوند. در چنین حالتی عبدالفتاح سلطانی که تحصیلات دکتری نیز کسب کرده تنها از حقوق انسان سخن می گوید. وقتی دوستان آرزوی آزادی وی را می کردند فی الفور اظهار می کرد آرزوی آزادی و رهایی تمامی مردم ایران. پس از هشت سال زندان هنوز عشق و اندیشه اش آزادی انسان است که می توان مصداق آزادی و رهایی از اسارت بتوارگی پول و استثمار تا استبداد و کسب آزادی تعبیر کرد. این خواست و آرمان نه ذهنی و نظری، نه از راه دور و در خفا، بلکه بطور عملی و از درون بند ٣۵۰ اوین ابراز می شود. در هنگام خداحافظی به وی گفتم در کلاس های آموزی حقوق متهم شما شرکت می کردم سرش را پایین انداخت تواضع بود که در وجودش موج می زد.

   هنگام خروج از خود سئوال کردم مرزهای آزادگی و وارستگی کجاست؟ پاسخ این بود که آزادی و وارستگی حدّ و مرزی ندارد و این بی مرز و اندازه بودنش است که حاکمان کور جنون قدرت و ثروت سر سوزنی درک از ماهیت و سرشت آن ندارند.

حسین غلامی