رابطه پزشک- بیمار همواره یکی از اجزای اصلی مراقبت درمانی بوده است: عرصهای که در آن دادهها گردآوری، تشخیصها و درمانها بر مبنای آن استوار و بهبود، مشارکت بیمار و حمایت از او بر مبنای آن صورت مییابد. رابطهای که نقش آن در مدیریت تشکیلات و سازمانهای مراقبتی و تأثیر آن بر اقتصاد سلامت انکارناپذیر است. این گفتار دریچهای است به مبانی و ویژگیهای رابطه پزشک- بیمار و بهانهای است برای نگاهی دوباره به کاستیهای موجود و راهی که باید در این عرصه طی کنیم تا رنگ کاستیها بیشازپیش از این رابطه رخت بربندد.
مصاحبه پزشکی جزء اصلی مراقبت درمانی است. بخش عمدهای از مواجهه درمانی در گفتوگو میان متخصص و بیمار میگذرد. این مصاحبه سه کارکرد و ١٤ عنصر ساختاری دارد. این سه کارکرد شامل جمعآوری اطلاعات، توسعه و برقراری یک رابطه درمانی و تبادل اطلاعات است. این سه تابعِ جداییناپذیر، بر هم کنش و رابطهای متقابل با یکدیگر دارند. برای نمونه، بیماری که به درمانگر خود اعتماد ندارد یا او را نمیپسندد، اطلاعات کاملی در اختیارش قرار نمیدهد؛ همچنین بیماری که مضطرب است، اطلاعات را بهروشنی اظهار نمیکند؛ بنابراین این رابطه مستقیما کیفیت و کمال اطلاعات دریافتشده را مشخص میکند.
این رابطه اثر مهمی بر رضایت بیمار و درمانگر دارد و با این اوصاف در حفظ عملکرد و جلوگیری از فرسودگی شغلی پزشک مؤثر است و نقشی تعیینکننده در انطباقپذیری او دارد. افزایش اطلاعات گویای آن است که بیمار نقشی فعال در مصاحبه درمانی برای زدودن ابهامات و مشارکت در تصمیمات مرتبط با مراقبت از خود را داشته و با رضایت فردی بالاتری میتواند همراه باشد.
همچنین کاربرد مؤثر عناصر ساختاری مصاحبه بر رابطه درمانی و خروجیهای مهم آن مانند کیفیت زیستی و روانی، انطباق و رضایت بیماران تأثیرگذار است. این کاربری مؤثر به بیماران حس شنیدهشدن میدهد و اینکه اجازه دارند نگرانیهای اصلی خود را به زبان بیاورند و همچنین شایسته احترام، مراقبت، همدلی، خودافشایی، توجه مثبت و درک هستند؛ همچنین این اجازه به بیماران داده میشود تا احساسات خود را بیان کنند و احوالات خود را با بیان خود به زبان بیاورند. سایر جنبههای مهم در این رابطه شامل استخراجِ توصیف شخصی بیمار از بیماریاش، دادن اطلاعات به بیمار و مشارکت او در اتخاذ تصمیمات درمانی است.
مجموعهای از فاکتورهای سازمانی نیز بر رابطه پزشک- بیمار اثرگذار است. دسترسی آسانتر به پرسنل مدیریتی و درمانی و سطح خوشبرخوردی آنها این فضا را میتواند ایجاد کند که در کنار زمان قابل پذیرش برای انتظار، اتمسفر حرفهای پرسنل درمانی و توجه درست در راستای آسایشِ فردی بیماران مهم و محترم است. در دسترسبودن پزشکان و پرستاران جایگزین در ایجاد حس امنیت نقش دارد. سیستمهای مراقبت بهداشتی میتوانند فرهنگ بیمارمحور را ترویج دهند یا آنکه فرهنگ سودمحور یا پزشکمحور را که نتیجه آن روابط فردی پزشک- بیمار میتواند باشد. سازمانهای غیردولتی مانند سیستمهای مراقبت بهداشتی نیز میتوانند تقویتِ روابط درمانیای را که بر قوت این روابط اثر میگذارد، ترویج دهند.
رابطه پزشک- بیمار از سویی دیگر در بیماران آسیبپذیر دارای اهمیت حیاتی است؛ چراکه آنها به تواناییهای پزشک، مهارتها و حسننیت او تکیه میکنند. این رابطه نیازی به قدرتهای متفاوت پزشکان ندارد؛ بلکه معمولا و تا حدی به آسیبپذیری بیمار و اتوکراسی پزشک ارتباط دارد. چارهاندیشی برای صورتِ قابل پذیرش این رابطه برای نمونه در آمریکا بهگونهای است که انتظار میرود پزشکان تصمیماتی به میل درمانی بیمارانشان اتخاذ کنند؛ حتی زمانی که تمایلات آنها با نفعشان در تضاد باشد. بهعلاوه، نقش محوری این رابطه در زمانهای مهم و معناداری مانند لحظات تأثیرگذار بر زندگی فرد، زمان تولد، مرگ، بیماریهای شدید و پروسه درمان آنها درخورتوجه بوده و هست؛ بنابراین، ارائه مراقبتهای بهداشتی و طبیببودن، «مشارکتی اخلاقی» است و پزشک فاقدِ صلاحیت نه بهعنوان یک بیزینسمن ضعیف بلکه از نظر اخلاقی مورد شماتت قرار میگیرد؛ چراکه جدا از آنکه انتظارات بیماران را برآورده نمیکند، به اعتماد آنها خدشه وارد کرده؛ زاویهای که وجه اساسی و جوهره اخلاقی در رابطه پزشک- بیمار است.
فهرستی از ضوابط پزشکی میتواند برای حفظ استانداردهای حرفهای و پایداری اعتمادِ عمومی به رابطه بیمار- پزشک پیروی شود و اولویت نخست، بالابردن دانش، مهارتها و نگرش پزشکان، بیماران و روندهای موجود در این رابطه است. درحالحاضر نه پزشکان و نه بیماران مهارتهای کافی در رابطه پزشک- بیمار ندارند. این مسئله بهویژه در شرایط بحرانی و ارتباط پزشک با بیمار یا همراهان او برای اخذ شرححال یا انتقال اخبار ناخوشایند از وضعیت بالینی یا روند درمانی حائز اهمیت است و ضروری است تا این کمبود با برنامههای مستمر آموزشی برای پزشکان و ارتقای آگاهیهای عمومی برای ایجاد اتمسفر مناسب حرفهای که سود بیشتر آن نصیب بیماران ميشود، کمرنگتر شود.
بنابراین میتوان پنداشت که پیششرط برقراری ارتباط مفید، کارآمد و مناسب بیمار و پزشک، وجود سلسلهای از باورهای اخلاقی و مهارتهای خاص رفتارشناسی در کنار تبحر و دانش تخصصی پزشکی است. درک دقیق پزشک از شرایط موجود، شناسایی و طبقهبندی یافتهها، ترسیم چارچوب رفتاری ویژه برای هریک از بیماران و در نهایت کشف الگوی بهینه تعامل با تکتک آنها، ضمن پایبندی دقیق به مبانی تخصصی دانش پزشکی ازجمله این باورهاست.
بدیهی است که نتیجه چنین بینشی، ظهور شکلی از انعطاف در تنظیم روابط اخلاقی، تعریف هنجار اخلاقی پزشکی و اخذ تصمیمهای درمانی میتواند باشد. دراینحال رفتار پزشک و بیمار، در قالب متناسب و کاملا اختصاصی شکل میگیرد و چنین مینمایاند که معیارهای رفتارشناسی پزشکی حالتی منعطف دارند. بیمار معمولا آن هنگام به پزشک مراجعه میکند که مبتلا به آلام و دستخوش انواع دغدغههاست و درد جسمی بخشی از وجودش را در بر گرفته است. او به تدریج خود را در محیطی مملو از عناصر آزاردهنده جسمی همراه با گرفتاریهای روانی میبیند و دراینحال نگران پدیدههایی است که در پی خواهند آمد. گاه این نگرانیها با دغدغههای عمیق خانوادگی، اجتماعی و حتی اقتصادی در هم میآمیزند و در بسیاری موارد ناآگاهی از ماهیت و سیر بیماری در کنار اقدامات پزشکی فراوان، پیچیده و حتی به ظاهر متناقض بر ابعاد هیجان و سردرگمی بیمار بهشدت میافزایند. رفتارشناسی ویژه او در چنین شرایطی دقیقا بازتاب تجمع این پدیدهها در کنار یکدیگر است. چنین شرایطی را میتوان در قالب نموداری پلکانی دید که در آن در هر مرحله و با ورود هر عنصر جدید، به تدریج بر اثر همگرایی عناصر آزاردهنده، بر شدت عوارض جسمی و روانی بیمار افزوده میشود و این افزایش چنان پیش میرود که گاه به چرخهای باطل از اضطراب میانجامد. ورود «مدبرانه» پزشک به این عرصه با ارائه آگاهیهای لازم در «زمان مناسب» و با عنایت به شرایط پیچیده مورد اشاره و تشریح هریک از پدیدهها به «تناسب سطح دانستههای بیمار»، اساسیترین شیوه در رفع نگرانیهای او و نزدیکان اوست. بدیهی است با توسل به چنین شیوهای در سیر درمان بیمار، در هر مرحله با رفع تدریجی علائم و نشانههای بیماری از شدت اضطراب بیمار کاسته خواهد شد. نکتهای اساسی دراینمیان وجود دارد که برخاسته از تعاملات دوجانبه بیمار و پزشک است و آن این است که ورود به این چرخه مستلزم وجود سلسلهای از «مهارتهای ارتباطی و موقعیتشناسانه» در میان انواع مهارتهای تخصصی پزشکی است.
نهایتا آنکه «اعتماد» طولانیمدت مردمی که از سوی پزشکان ایجاد میشود، بهترین گزینه برای حفظ مصالح بیمار در رابطه پزشک-بیمار است و موجب رشد کیفی آن میشود. سیستم مراقبتهای بهداشتی-درمانی در واقع پلههای بعدی این نردبان است که از نحوه این تعامل و کمال آن تأثیر میگیرند. تنها درصورتیکه مصرفکنندگان خدمات بهداشتی-درمانی و پزشکان در «کنار یکدیگر» برای دستیابی به استانداردهای بهداشتی همراه باشند، این رابطه دوسویه پزشک- بیمار از حالت شکنندگی خارج ميشود و سیر روبهرشدی خواهد داشت.
از زمان بقراط، رابطه میان پزشکان و بیمارانشان توجه فلسفی، جامعهشناختی و ادبی را از آنِ خود کرده است؛ تاآنجاکه موضوع هشت هزار مقاله، رساله، فصل و کتاب در پزشکی مدرن شده است. دانشی پربار درباره مواجهه و رابطه پزشک- بیمار میتواند راهنمای تصمیمگیری در مسیر برنامههای بهداشت و سلامت باشد. ما درباره مهارتها و دانش پزشکان در این عرصه میدانیم؛ همچنین میدانیم که چگونه به پزشکان بیاموزیم تا رابطهای اثرگذارتر با بیماران داشته باشند؛ مسئلهای که اهمیت آن در آموزش پزشکی و برنامههای آموزش مداوم پزشکان باید بیشازپیش مورد توجه جدی قرار گیرد.
مصاحبه پزشکی جزء اصلی مراقبت درمانی است. بخش عمدهای از مواجهه درمانی در گفتوگو میان متخصص و بیمار میگذرد. این مصاحبه سه کارکرد و ١٤ عنصر ساختاری دارد. این سه کارکرد شامل جمعآوری اطلاعات، توسعه و برقراری یک رابطه درمانی و تبادل اطلاعات است. این سه تابعِ جداییناپذیر، بر هم کنش و رابطهای متقابل با یکدیگر دارند. برای نمونه، بیماری که به درمانگر خود اعتماد ندارد یا او را نمیپسندد، اطلاعات کاملی در اختیارش قرار نمیدهد؛ همچنین بیماری که مضطرب است، اطلاعات را بهروشنی اظهار نمیکند؛ بنابراین این رابطه مستقیما کیفیت و کمال اطلاعات دریافتشده را مشخص میکند.
این رابطه اثر مهمی بر رضایت بیمار و درمانگر دارد و با این اوصاف در حفظ عملکرد و جلوگیری از فرسودگی شغلی پزشک مؤثر است و نقشی تعیینکننده در انطباقپذیری او دارد. افزایش اطلاعات گویای آن است که بیمار نقشی فعال در مصاحبه درمانی برای زدودن ابهامات و مشارکت در تصمیمات مرتبط با مراقبت از خود را داشته و با رضایت فردی بالاتری میتواند همراه باشد.
همچنین کاربرد مؤثر عناصر ساختاری مصاحبه بر رابطه درمانی و خروجیهای مهم آن مانند کیفیت زیستی و روانی، انطباق و رضایت بیماران تأثیرگذار است. این کاربری مؤثر به بیماران حس شنیدهشدن میدهد و اینکه اجازه دارند نگرانیهای اصلی خود را به زبان بیاورند و همچنین شایسته احترام، مراقبت، همدلی، خودافشایی، توجه مثبت و درک هستند؛ همچنین این اجازه به بیماران داده میشود تا احساسات خود را بیان کنند و احوالات خود را با بیان خود به زبان بیاورند. سایر جنبههای مهم در این رابطه شامل استخراجِ توصیف شخصی بیمار از بیماریاش، دادن اطلاعات به بیمار و مشارکت او در اتخاذ تصمیمات درمانی است.
مجموعهای از فاکتورهای سازمانی نیز بر رابطه پزشک- بیمار اثرگذار است. دسترسی آسانتر به پرسنل مدیریتی و درمانی و سطح خوشبرخوردی آنها این فضا را میتواند ایجاد کند که در کنار زمان قابل پذیرش برای انتظار، اتمسفر حرفهای پرسنل درمانی و توجه درست در راستای آسایشِ فردی بیماران مهم و محترم است. در دسترسبودن پزشکان و پرستاران جایگزین در ایجاد حس امنیت نقش دارد. سیستمهای مراقبت بهداشتی میتوانند فرهنگ بیمارمحور را ترویج دهند یا آنکه فرهنگ سودمحور یا پزشکمحور را که نتیجه آن روابط فردی پزشک- بیمار میتواند باشد. سازمانهای غیردولتی مانند سیستمهای مراقبت بهداشتی نیز میتوانند تقویتِ روابط درمانیای را که بر قوت این روابط اثر میگذارد، ترویج دهند.
رابطه پزشک- بیمار از سویی دیگر در بیماران آسیبپذیر دارای اهمیت حیاتی است؛ چراکه آنها به تواناییهای پزشک، مهارتها و حسننیت او تکیه میکنند. این رابطه نیازی به قدرتهای متفاوت پزشکان ندارد؛ بلکه معمولا و تا حدی به آسیبپذیری بیمار و اتوکراسی پزشک ارتباط دارد. چارهاندیشی برای صورتِ قابل پذیرش این رابطه برای نمونه در آمریکا بهگونهای است که انتظار میرود پزشکان تصمیماتی به میل درمانی بیمارانشان اتخاذ کنند؛ حتی زمانی که تمایلات آنها با نفعشان در تضاد باشد. بهعلاوه، نقش محوری این رابطه در زمانهای مهم و معناداری مانند لحظات تأثیرگذار بر زندگی فرد، زمان تولد، مرگ، بیماریهای شدید و پروسه درمان آنها درخورتوجه بوده و هست؛ بنابراین، ارائه مراقبتهای بهداشتی و طبیببودن، «مشارکتی اخلاقی» است و پزشک فاقدِ صلاحیت نه بهعنوان یک بیزینسمن ضعیف بلکه از نظر اخلاقی مورد شماتت قرار میگیرد؛ چراکه جدا از آنکه انتظارات بیماران را برآورده نمیکند، به اعتماد آنها خدشه وارد کرده؛ زاویهای که وجه اساسی و جوهره اخلاقی در رابطه پزشک- بیمار است.
فهرستی از ضوابط پزشکی میتواند برای حفظ استانداردهای حرفهای و پایداری اعتمادِ عمومی به رابطه بیمار- پزشک پیروی شود و اولویت نخست، بالابردن دانش، مهارتها و نگرش پزشکان، بیماران و روندهای موجود در این رابطه است. درحالحاضر نه پزشکان و نه بیماران مهارتهای کافی در رابطه پزشک- بیمار ندارند. این مسئله بهویژه در شرایط بحرانی و ارتباط پزشک با بیمار یا همراهان او برای اخذ شرححال یا انتقال اخبار ناخوشایند از وضعیت بالینی یا روند درمانی حائز اهمیت است و ضروری است تا این کمبود با برنامههای مستمر آموزشی برای پزشکان و ارتقای آگاهیهای عمومی برای ایجاد اتمسفر مناسب حرفهای که سود بیشتر آن نصیب بیماران ميشود، کمرنگتر شود.
بنابراین میتوان پنداشت که پیششرط برقراری ارتباط مفید، کارآمد و مناسب بیمار و پزشک، وجود سلسلهای از باورهای اخلاقی و مهارتهای خاص رفتارشناسی در کنار تبحر و دانش تخصصی پزشکی است. درک دقیق پزشک از شرایط موجود، شناسایی و طبقهبندی یافتهها، ترسیم چارچوب رفتاری ویژه برای هریک از بیماران و در نهایت کشف الگوی بهینه تعامل با تکتک آنها، ضمن پایبندی دقیق به مبانی تخصصی دانش پزشکی ازجمله این باورهاست.
بدیهی است که نتیجه چنین بینشی، ظهور شکلی از انعطاف در تنظیم روابط اخلاقی، تعریف هنجار اخلاقی پزشکی و اخذ تصمیمهای درمانی میتواند باشد. دراینحال رفتار پزشک و بیمار، در قالب متناسب و کاملا اختصاصی شکل میگیرد و چنین مینمایاند که معیارهای رفتارشناسی پزشکی حالتی منعطف دارند. بیمار معمولا آن هنگام به پزشک مراجعه میکند که مبتلا به آلام و دستخوش انواع دغدغههاست و درد جسمی بخشی از وجودش را در بر گرفته است. او به تدریج خود را در محیطی مملو از عناصر آزاردهنده جسمی همراه با گرفتاریهای روانی میبیند و دراینحال نگران پدیدههایی است که در پی خواهند آمد. گاه این نگرانیها با دغدغههای عمیق خانوادگی، اجتماعی و حتی اقتصادی در هم میآمیزند و در بسیاری موارد ناآگاهی از ماهیت و سیر بیماری در کنار اقدامات پزشکی فراوان، پیچیده و حتی به ظاهر متناقض بر ابعاد هیجان و سردرگمی بیمار بهشدت میافزایند. رفتارشناسی ویژه او در چنین شرایطی دقیقا بازتاب تجمع این پدیدهها در کنار یکدیگر است. چنین شرایطی را میتوان در قالب نموداری پلکانی دید که در آن در هر مرحله و با ورود هر عنصر جدید، به تدریج بر اثر همگرایی عناصر آزاردهنده، بر شدت عوارض جسمی و روانی بیمار افزوده میشود و این افزایش چنان پیش میرود که گاه به چرخهای باطل از اضطراب میانجامد. ورود «مدبرانه» پزشک به این عرصه با ارائه آگاهیهای لازم در «زمان مناسب» و با عنایت به شرایط پیچیده مورد اشاره و تشریح هریک از پدیدهها به «تناسب سطح دانستههای بیمار»، اساسیترین شیوه در رفع نگرانیهای او و نزدیکان اوست. بدیهی است با توسل به چنین شیوهای در سیر درمان بیمار، در هر مرحله با رفع تدریجی علائم و نشانههای بیماری از شدت اضطراب بیمار کاسته خواهد شد. نکتهای اساسی دراینمیان وجود دارد که برخاسته از تعاملات دوجانبه بیمار و پزشک است و آن این است که ورود به این چرخه مستلزم وجود سلسلهای از «مهارتهای ارتباطی و موقعیتشناسانه» در میان انواع مهارتهای تخصصی پزشکی است.
نهایتا آنکه «اعتماد» طولانیمدت مردمی که از سوی پزشکان ایجاد میشود، بهترین گزینه برای حفظ مصالح بیمار در رابطه پزشک-بیمار است و موجب رشد کیفی آن میشود. سیستم مراقبتهای بهداشتی-درمانی در واقع پلههای بعدی این نردبان است که از نحوه این تعامل و کمال آن تأثیر میگیرند. تنها درصورتیکه مصرفکنندگان خدمات بهداشتی-درمانی و پزشکان در «کنار یکدیگر» برای دستیابی به استانداردهای بهداشتی همراه باشند، این رابطه دوسویه پزشک- بیمار از حالت شکنندگی خارج ميشود و سیر روبهرشدی خواهد داشت.
شرق