پنج رباعى به خاطره پاكيزه دكتر حسين فاطمى
سرمست! شه، از غلغله ى پيروزى
از بعد تو چندين شبكى!! يا روزى
غافل كه به پيروزى خود مغلوبست
اما تو به مغلوبى خود پيروزى
***
اندر شب اين ديار خورشيدى نوز
يك قصه، ولى زنده به لبها تو هنوز
بينيم ترا كه زنده اى در فردا
گويند اگر چه: كشته شد در ديروز
***
در آتش و باد و آب و خاك ايران
از بحر خزر تا به بسيط عمان
در پرچم پر غرور در باد، وزان
ياد تو هميشه زنده و جاويدان
***
هر روز! هنوز! بر سر دارى تو
يا آنكه كشان كشان به بازارى تو
در كارگه شرافت اى شير شهيد
اندازه و پيمانه و معيارى تو
***
ياران! چو سرى باز به ميخانه زنيد
تا باز شبى باده ى جانانه زنيد
با نام بلند او كه پيمان نشكست
پيمانه به پيمانه به پيمانه زنید
اسماعیل وفا یغمائی