به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، دی ۲۱، ۱۳۹۶

پاسخ هدیه تهرانی به یادداشت اصغر فرهادی: مردم فقط حق تنفس می‌خواهند

هدیه تهرانی

نه آقای فرهادی، 
مردم چرایی این دردها و ناهنجاری‌ها را می‌دانند و به دنبال پاسخ به پرسش‌هایشان فریاد نمی‌زنند... 
مردم دردشان را فریاد می‌زنند و فقط زندگی، خوبی، صلح، آرامش و آزادی می‌خواهند ، حق تنفس بدون درد بدون خون بدون خشم ، مردم چرائی داغ مادران ایران را می‌دانند و سرزمین مادری داغدارمان را می‌شناسند...»


به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، هدیه تهرانی با انتشار متنی در اینستاگرام، به یادداشت اصغر فرهادی درباره اعتراضات اخیر کشور واکنش نشان داد و نوشت:
«بله آقای فرهادی، این روزها که هیچ، در باقی روزهای قبل نیز، ما با احساسات و اندیشه‌های متفاوتی دچار چالش بودیم و ‌هستیم ... اینکه در انبوه فقدان‌ها، نمی‌دانیم چه بگوییم، چه بنویسیم و چه کنیم. مثل شما هر چه بگوئیم آن چیزی نیست که می‌خواهیم و چند روز بعد هم باز آن چیز نیست، انبوه درد و فقدان فزاینده‌ای که نه فقط ما بلکه دنیا در این دوران دچار آن است و در این میان ما در زیر فشار تاثیرات دنیا و فقدان‌های خودمان و به جبر مکان و زمان‌مان دست و پا می‌زنیم، فقدان آب، هوا، نان، کار، فرهنگ، اندیشه سالم، راستی، درستی، صلح، امنیت و آرامش. انبوه درد و نا امیدی برای دست یافتن به حداقل‌های زیستنی که هر انسانی لایق آن است، نه فقط خواص و از ما بهتران.
هیچکس نمی‌دانست چه بگوید و چه کند جز تحمل در خویشتن خویش و یا خود را به خواب زدن و امید به فردا داشتن، تا این‌که فریادهای درون به بیرون و به کوچه‌ها کشیده شد. آقای فرهادی این‌که «چرا به کوچه کشیده شد؟» سوال است، نه این‌که این مهم را فراموش کنیم و برای آرامش خودمان به این تحلیل برسیم که مردم برای پرسش به کوچه آمدند تا پاسخی دریافت کنند.
نه آقای فرهادی، به گمانم مسئله جسارت سوال پرسیدن نیست! مسئله پاسخ به پرسش‌ها نیست.
درد مردم چرایی نیست، چرایی فقر، بیکاری و بیماری، درمان، دارو و تامین اجتماعی و بیمه، کمبود امکانات برای معلولان، جانبازان، درد وجود بچه‌های کار، بچه‌های بی سرپرست، زنان بی سرپرست، گور خوابی ، فروش اعضای بدن، مشکلات زنان سرپرست خانواده، فارغ‌التحصیلان بیکار، کارگران و کارمندان و دستمزدهای ناچیز، وام و بهره‌های کلان، مصائب کشاورزان، بی خانمانی، بدبختی‌های حاصل از سیل و زلزله و چادر نشینی، انواع آلودگی، اعتیاد، فساد و فحشا، سرنوشت کودکان، ناامیدی و رنج مردان و تبعیض علیه زنان، سرگردانی نخبگان گمنام، سرخی صورت اکثریت هنرمندان از سیلی خودشان ، زندانیان زن و مرد دربند به خاطر فقر ، نابودی جنگل‌ها ، دریاچه‌ها ، تالاب‌ها ، ریز گردها ، مرگ طبیعت و انقراض جانداران و آدم‌ها و بیش و بیش‌ ...
نه آقای فرهادی، مردم چرایی این دردها و ناهنجاری‌ها را می‌دانند و به دنبال پاسخ به پرسش‌هایشان فریاد نمی‌زنند... مردم دردشان را فریاد می‌زنند و فقط زندگی، خوبی، صلح، آرامش و آزادی می‌خواهند ، حق تنفس بدون درد بدون خون بدون خشم ، مردم چرائی داغ مادران ایران را می‌دانند و سرزمین مادری داغدارمان را می‌شناسند...»

اصغر فرهادی، امروز در واکنش به اعتراضات اخیر کشور، یادداشتی را با عنوان «پرسش، تحقیر، خشم» منتشر کرد و در آن علت این اعتراضات را بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های مردم عنوان کرد. 

واکنش اصغر فرهادی به اعتراضات اخیر: پرسش، تحقیر، خشم

در روزهای گذشته عده‌ای از دوستان و هم‌وطنان، جویای نظر و واکنشم نسبت به اعتراضات رخ داده در کشور بودند.
چندین بار دست به نوشتن بردم اما نوشته‌ها، متأثر از احساساتم آن نبود که می‌خواستم. امروز سعی دارم به دور از احساسات در این‌باره بنویسم.
چند سال پیش در مقدمه کتاب فیلم‌نامه‌هایم نوشتم:«اگر با این نوشته‌ها توانسته باشم جسارت پرسش‌گری را در تماشاگران تقویت کرده و ترس‌شان را از کاشتن بذر سوال در ذهن‌ها‌ بکاهم از زمانی که برای نوشتن صرف کرده‌ام راضی و خوشنودم که دنیای امروز پیش از آنکه به مقام و مسئول پاسخ‌گو نیاز داشته باشد محتاج مردمی‌ست پرسش‌گر. مردمی که از گذاشتن علامت سوال در برابر هر آنچه برایشان ثابت و قاطع است نهراسند.»


این روزها خبرها و مطالب زیادى درباره اعتراضات در نقاط دور و نزدیک کشور شنیده و خوانده‌ایم. کلمه‌ای که در بسیاری از این نظرات و بحث‌ها استفاده کلیدی و مکرر شده «مطالبه» است. مطالبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی.



اما در کنار همه این مطالبات و در دایره‌ای گسترده‌تر، آنچه در این سال‌ها بخشى از مردم را به اعتراض در شکل‌های مختلف واداشته، پرسش‌های بی‌پاسخی‌ست که در طی این چند دهه در همه زمینه‌ها از سر پنهان‌کاری و مصلحت‌جویی یا نادیده گرفته شده و بی‌پاسخ مانده و یا به آن‌ها پاسخ‌های غیرواقعی و توهم‌آلود داده شده.



بی‌اعتنایی به چراها و پرسش‌های انباشته شده در جامعه، برخلاف تصور کسانی که بالاترین وظیفه‌شان پاسخ‌گویی‌ست، حاصلش نه فراموشی و آرامش که تحقیر اجتماعی‌ست و زخم ملتهب تحقیر، مهم‌ترین و قوی‌ترین عامل خشم. هیچ خشمی به اندازه خشم تحقیرشدگی ماندگار و عمیق نیست. به سکوت واداشتن، بازداشت و تهدید پرسش‌گران به معنای از میان رفتن پرسش‌ها نیست. پرسش‌ها باقی‌اند و در گوشه ذهن‌ها در حال تکثیر.

با تأثر و هم‌دردی با خانواده‌های داغدار و همه آسیب‌دیدگان این اعتراضات و یاد نوجوان عزیز همشهری‌ام «آرمین صادقی» که این روزها چشم‌های سرشار از میل به زندگی‌اش لحظه‌ای از نظرم دور نمی‌شود.
اصغر فرهادى