به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۹۹

جست‌وجوی آقایان نگهدار و تاج‌زاده

در مُرده‌ریگ‌های گذشته برای یافتن مقصر در گم شدن خط امام!

ابوالفضل محققی

آیا هنوز توهم و امید آن داریم که با باد دادن خرمن‌های کهنه که خوب می‌دانیم جز خس‌وخاشاکی بر خرمن‌گاه نمانده، گندمی حاصل کنیم و مردمی را که جز پوست استخوانی بر آن‌ها نمانده بار دیگر به بوی نان بفریبیم و دل‌خوش سازیم؟

مناظره آقای فرخ نگهدار و آقای تاج‌زاده را به‌دقت شنیدم و خواندم. تمامی حرف‌هایی که زدند درست بود و قابل توجه اصلاً سال‌های اول انقلاب باغبانی به‌ نام خمینی می‌خواست و توان این را داشت که با «شکوفایی جمهوری اسلامی»، ایران را گلستانی سازد با هزاران گل با رنگ و بوهای متفاوت! اما افسوس باد‌های مخالف، تندروی‌ها و دسیسه‌ها مانع از این شکوفایی جمهوری اسلامی گردیدند. طوری که باغبان مداراگر و دمکرات تحمل‌اش به‌سر رسید و عنان از کف داد! از خط خود خارج شد به جای کاشتن نهال چوبه‌های دار برپا کرد و به غرس کردن زیباترین فرزندان این آب و خاک برخاست! نهایت به جای گلستان، کشور را به ویرانه و گورستانی بزرگ مبدل ساخت که امروز جانشین بر حق او «امام خامنه‌ای» بر آن حکم می‌راند.

نخستین سئوالی که برای بیننده این مناظره پیش می‌آید این است که هدف از این مناظره چیست؟ این مناظره چه پیامی دارد؟ از شنونده و خواننده چه طلب می‌کند؟ اگر نسل جدید نظاره‌گر این گفت‌وگوست از تجربه این دو فعال سیاسی چه باید بیاموزد؟ چگونه نقد گذشته را چراغ راه امروز سازد و آن آموخته را در مبارزه امروز خود «از دید مناظره‌کنندگان که در تعامل با حاکمیت امروز جمهوری اسلامی هستند»، به‌کار گیرد؟

نخستین پیام این مناظره این است که هنوز این حکومت توان تغییر دارد. بیایید به واکاوی برخورد‌های نادرست خود در گذشته بپردازیم و با نقد آن مبارزه درست امروز را سازمان دهیم!

مسلماً کاربرد این تجربه و درس از آن، از دو حال خارج نیست. یا انقلابی دیگر در راه است، یا باید مردم دست به انقلابی دیگر بزنند و در صورت پیروزی آن انقلاب اپوزیسیون دیگر نباید با آن چنان کند که با انقلاب اسلامی کرد! (صورت مسئله‌ای خنده‌دار با شناخت از دو کنشگر سیاسی)؛ یا درست‌تر این‌که هنوز با این حکومت بسازیم! چرا که در این حکومت و شخص خامنه‌ای ظرفیت این هست که از طریق برخورد مداراگرانه، نقد گذشته که اساس آن نفی خشونت و کنار آمدن با حاکمیت است با پرهیز از خشونت و یافتن راه‌های تعامل و طاقت آوردن بر لگدپرانی‌های اصول‌گریان دو آتشه باب گفت‌وگو را باز کنیم و حاکمیت را به راه درست هدایت نمائیم.

جدا از این دو راه، راهی دیگر متصور نیست. تنها کاربرد این مناظره مصرف داخلی آن است بر اساس قائل بودن بر ظرفیت تغییر در حاکمیت! زنهاردادن مردم بر تقابل با حکومت و به خشونت کشیدن دامنه اعتراضات. زدن مارک جنگ‌افروزی و خشونت‌طلبی بر اپوزیسیونی که نمی‌خواهد از گذشته درس بگیرد! سامان دادن مبارزه‌ای خیالی برای کم‌رنگ کردن نقش افراطیون و تقویت اعتدالیون. چیزی کم‌رنگ‌تر از فرمول‌بندی حزب توده برای تقویت «خط امام» زمان خمینی! ادامه همان «که بر که» معروف که گویا هنوز ادامه دارد.

روح حاکم بر این مناظره همان دکترین حجاریان است با قرائت تاج‌زاده‌ای و نگهداری! «اصلاح‌طلبان (بخوان اپوزیسیون) باید تلاش کنند ضمن آن‌که پایی در میان مردم دارند، پایی درون قدرت باز کنند و اگر نتوانستند، لااقل بر بخش‌هایی از بلوک قدرت تأثیر بگذارند؛ بخش‌هایی از قدرت که به دورنمای منافع ملی وفادارتر هستند و حاضرند صدای اصلی اصلاح‌طلبان را در سطوح بالا که تصمیم‌سازی در آن اتفاق می‌افتد رله کنند.»

کندوکاو در گذشته و انگشت‌نهادن بر ظرفیت‌های اولیه رژیم که گویا هنوز مانند چاه‌های نفت امکان استفاده از آن‌ها نبوده و باید کشف کرد و استخراج نمود و بهره برد، هدف و روح این مناظره است! مناظره‌ای که از همه چیز گفت اما آن نگفت که امروز در جامعه طاعون‌زده‌ی ایران جاری است.

نگفت که با این سرکوب و خشونت جاری، با این دامنه وسیع زندان، کشتار، دزدی، فساد، یکه‌تازی نیرو‌های مسلح تا بن دندان و خودشیفته‌ی متکبر، مستبد، لجوج به نام ولی فقیه که زاده‌ی همان گذشته است، چه باید کرد؟

ساعت‌ها و هفته‌ها صحبت و مناظره براساس نقد گذشته که به نتیجه‌گیری و راه حلی روشن و مشخص و پاسخ‌گویی به مسائل امروز جامعه منتهی نشود چیزی نیست جز حرافی، سردرگمی و بازگشت به جست‌وجو در مُرده‌ریگ‌های گذشته.

حواله به چیزی که تاریخ مصرف آن گذشته و تمام شده. البته از نظر ترتیب‌دهندگان آن هنوز برچسب تاریخ مصرف آن به اتمام نرسیده و می‌توان خورد و نوشید و بالا نیاورد.

خُب آقای تاج‌زاده و آقای نگهدار نتیجه این مناظره شما را چگونه باید در مبارزه امروز مردم و نیروهای اپوزیسیون حکومت به‌کار بندیم؟ نتیجه‌ای که از این واکاوی گرفتید را به کجای دل مردم گرسنه، خشمگین و به‌جان آمده از حکومت اسلامی بگذاریم؟ خطا کردیم، درست! پیام روشن امروزتان برای این‌که دیگر خطا نکنیم چیست؟ راه مبارزه با این حکومت چگونه است؟

ازهمه چیز گفتید اما آن نگفتید که واقعی بود. ماهیت خمینی! و ماهیت رژیم از همان تنداب‌گذاری نخستین روزهای انقلاب که بر اساس تمامیت‌خواهی خمینی و بزرگ‌ترین آرزوی او «تبدیل ملت به اُمت بود در حکومتی صددرصد اسلامی الگویی برای تمام کشور‌های اسلامی»! این بود رمز و خط سرخی که از روز اول خمینی دنبال می‌کرد و اساس تمام سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های او بود!

از جنگ ایران وعراق تا سرکوب به اصطلاح مخالفان خشونت‌طلب چون مجاهدین، حامیان «شکوفایی خط امام» مانند حزب توده، در میان‌ماندگانی مانند فدائیان و در نهایت حتی منتقدانی چون منتظری!

درون خمینی چاهی عمیق بود از تحجر و خشونتی بدوی همراه با کینه‌ی ناشی از تحقیر که فکر می‌کرد در حق اسلام و علما شده بود. مخالفتش با رضاشاه و شاه نه بر سر منافع مردم بلکه بر کنار گذاشته شدن شریعت‌مداران روحانی از قدرت بود. او برای رسیدن به هدف از هیچ جنایت و کشتاری اِبا نمی‌کرد حتی اگر تمام ملت ایران نابود می‌شد.

او جام زهر را نه به‌خاطر حُب مردم نه به‌خاطر صد‌ها هزار جوان کشته‌شده در جنگ، که آن را نعمت می‌دانست بل به‌خاطر ترس از شکستن بیضه اسلام و از دست رفتن حکومت الهی! او جام زهر را سر کشید چون حفظ حکومت اسلامی از «اوجب واجبات» بود.

آقای تاج‌زاده و آقای نگهدار هر لباس که می‌خواهند بر تن او بدوزند، اما در نهایت این مردم و اپوزیسیون بودند که قربانی چنین تفکری گردیدند!

خبرنامه گویا