به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۰

ویدیو مستند از جلسه ی مجلس در روز جدایی بحرین از ایران

محسن پزشکپور
احترام آزادی: شنیدن کلمه به کلمه ي سخنرانی محسن پزشکپور، هیتلر ناموفق ايران، در مجلس شورای ملی شهساخته، در روز های تصویب قانون جدایی بحرین از ایران، که در سراسر آن بیش از هرچیز به « نژاد ايراني»، « شاهنشاهي ايران»، اراده و فکر ضداستعمار خود«شاهنشاه ایران» (؟!)، و به نجات خوزستان بدون ذکر نام آن ـ بنا به اراده ی «رضاشاه بزرگ» (که آن هم افسانه ی بيش نيست) ـ استناد می کند،چه واقعیتي را برملا مي سازد ؟

نهضت مشروطه و قانون اساسي آن، مفهوم ملت ايران را که، در آن قانون، منشاء همه ی قوا و حامل اراده ی جمعی ايرانیان ـ همه ی ايرانیان به عنوان یک هیئت سیاسی (corps politique) ـ است، در راًس همه ی مفاهیم سیاسی کشور قرار می دهد، و براي نخستین بار مفهومی را که از لحاظ فلسفه ی سياسی و حقوق بين المللی معناي دقيقی دارد جانشین همه ی مفاهیم غير سیاسی مانند طایفه يا قوم، و بويژه عنوان گنگ و بي معنای " نژاد ايرانی" کرده بود.

در مقابل، سخنران اين جلسه ی "تاریخی" عنوان بی مسمای « نژاد ایراني» را (مفهومی که هرچند برای دوران فردوسی و اشغال کشور به دست بادیه نشینان جزیرۀ العرب معتبر بوده، کاربرد آن در زبان سیاسی برای دوران ما منسوخ شده است) ـ بار ديگر جانشین مفهوم بنيادی ملت ایران کرد، و ايران را از لحاظ مضمون نظریِ نهاد های سیاسی و مفاهیم پایه ای آنها به پيش از مشروطه بازگردانید.

پیش از بیان معنای سیاسی اصلی اين سخنرانی در آن روزهای شوم اين را هم گفته باشیم که در دست همه ی افراد و گروه های افراطیِ توتالیتر مفاهيمی از لحاظ سیاسی گنگ، چون ایل، طايفه یا قوم (که جای آنها در دانش های مردم شناسی و قوم شناسی است) وسائل مناسبی است برای فریب اذهان ساده و بی اطلاع از ترفندهاي تاريخی قدرت هاي بزرگ برای متلاشی کردن ملت های ضعیف تر جهان امروز.

باري، کلمه به کلمه ي این سخنر انی

اولأ با روح و با نص همان قانون اساسي مشروطه در تعارض است؛

ثانیأ بیش از هر چیز دیگرـ یعنی اگر هم نمي دانستیم که باند پزشکپور از همان دوران نخست وزیری مصدق و شاید پیش از آن وابسته به رکن دوي ستاد ارتش بوده است ـ آری، حتي بدون توجه به اين نکته ی اخیر هم، این سخنان نشان می دهد که سخنرانی تنها و تنها پرده ای از یک نمايشنامه بوده است به منظور تاًمین دو هدف:

1 ـ اجراي بندوبست خائنانه ي شاه در بخشش بحرين به شيوخ دست نشانده ی انگلستان تحت يک ظاهر قانونی به نام رجوع به آراء عمومی "مردم " بحرین ( و چرا نه "ملت" بحرین که برای تجزیه طلبان دیگر هم بدعت مناسبی می شد).

2 ـ چنين وانمود کردن موضوع به این شکل که اين کار در چارچوب مقررات قانون اساسی مشروطه، یعنی بنا بر تصویب مجلس یا اراده ی آزاد ملت ايران، که طی ابراز آن مخالفان نيز در بیان نظر خود آزادند(!)، صورت می گیرد و شاه که با سخنان دو پهلوي خود صریحآ بدان راًي نداده است ـ در آن مورد خاص جز تبعیت از اراده ی نمايندگان ملت ايران کاری نکرده است و مسئول آنچه در حال رخ دادن است نمي باشد.!

وظيفه ي اصلی پزشکپور درآن سخنرانی انداختن همه ي بار مسئولیت بر دوش دولت ( اما همان دولت شهساخته) بود، واز اين طریق بر دوش ملت، و برداشتن آن از عهده ی شاه، که در حقیقت، بعد از دولت انگلیس، باني و تصميم گیرنده ی اصلی در اين امر بود.