به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۰

م.سحر
اسب تروا


دشمن ، میان ِ خانه ات آورده از در


یک اسب چوبی نام او « اللهُ اکبر»!


آهخته یال از پشت گردن تا کمرگاه


دُم بر زمین افشانده زان ران ِ مُدوّر



زیر ِ شکم گسترده چون طبل مؤذن


طوق کمر چون بالش بالای منبر


در بند ِ اوهامی و این دام ِ میان پوک


زیبا و رهوار آیدت در پیش منظر


پندار تو خوش می نهد پا در رکابش


وهم تو او را می نوازد یال و پیکر


گویی مرادت زیر ران آمد سرانجام


گویی زمینت زیر پای آمد سراسر


دردا نمی دانی که تندیس دروغ است


این مرکب چوبین که داری در برابر


خوش سربه بالین می نهی تا صبح فردا


بر سبزه خواهی تاخت پیروز و مُظفّر ،


غافل که دُزدت در میان ِاسب چوبین


خواهد گشودن ، نیمه شب بر شبروان در


این قصه از یونانیان آموخت شاعر


درخانه با اسب تهی ، دشمن میاور

....................................................

م.سحر


پاریس 11.2.2012