فریدون حافظی در تهران درگذشت
یادگیری نت و تکمیل هنرش جهت نامنویسی به این هنرستان میرود و در آنجا موسیخان معروفی استاد بنام تار این هنرستان، از او امتحان بهعمل آورد. وقتی فریدون شروع به زدن تار میکند، موسی معروفی از زدن او بسیار خوشش میآید و صورت او را بوسیده و تار مخصوص خود را به او میبخشد و میگوید: «بیا جوان از تار من استفاده کن ما دیگر پیر شدهایم و حالا دیگر نوبت شما جوانهاست.» او از همان نوجوانی شیفته نواختن تار بود و چندان این شیفتگی را به پشتکار و جدیت آراسته بود که هنگامی که برای آزمون ورود به هنرستان موسیقی، نزد استادان این هنرستان تار نواخت، ستایش ایشان را برانگیخت و او را به رادیو معرفی کردند. بعدها برای کامل کردن اندوختههایش از موسیقی به ایتالیا رفت. پدرش مردی درویش و وارسته بود و دورش را عدهای از دوستان هنرمند و اهل شعر گرفته بودند. همیشه در منزل آنها درباره شعر و هنر، بهخصوص موسیقی بحث میکردند و با تاری که در منزل آنها بود گاهی شور و حالی به مجلس میدادند. پس از رفتن دوستان پدر، فریدون، با پنجههای کوچک خود شروع به نواختن تار میکرد و آنقدر این کار را ادامه داد تا توانست قطعاتی را که از دوستان پدرش شنیده بود، بنوازد. وی ۵۰سال پیشینه تدریس تار و سهتار دارد. او پس از مرتضی نیداوود و عبدالحسین شهنازی یکی از سه تکنوازی است که به رادیو راه یافت. وی پس از بازنشستگی از مدیرکلی روابط عمومی وزارت راه در سال ۵۳، همکاریهایش را با صداوسیما بیشتر کرد. حافظی چندی پیش به دلیل شکستگی پا، مشکل ریوی و کهولت سن در بستر بیماری افتاد. کتاب «ارغنون ساز فلک» به کوشش مصطفی ساکت با پرداختن به زندگینامه استاد فریدون حافظی سال گذشته منتشر شده بود.
وداع با زخمهزن تار
فریدون حافظی، آهنگساز و نوازنده چیرهدست تار و سهتار، شامگاه ۱۶ خرداد به علت بیماری قلبی و کلیوی در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
«فریدون حافظی» از نوازندگان موسیقی سنتی ایران و ساز تخصصی او تار بود.
در ۱۳۰۱ در کرمانشاه به دنیا آمد. او برای گذراندن کلاس ششم از کرمانشاه به تهران آمد.
یک روز آگهی هنرستان موسیقی ملی توجهش را جلب میکند و برای
کتاب «آواهای ایرانی» از تالیفات وی است. حافظی خالق آثاری همچون اسیر غمها، شمع و گل و پروانه، خانه کعبه، عید اومد و رقص گیسو است. قطعات موسیقی کیست که از دو چشم من،ای نازنین و آتش عشق از دیگر کارهای حافظی است که با آواز سالار عقیلی همراه بوده است.
گلپا ، فریدون حافظی ، غزل از معینی کرمانشاهی - در زدم گفت کیست
حافظي يكي از بازماندههاي دوران طلايي موسيقي گلها بود. او در تارنوازي صاحب سبكي منحصر به فرد بود. برخلاف جريان عرف نوازندگي تار كه سرعت بالاي نوازندگي را مهم ميدانستند او با مضرابهاي كندش بيشتر سعي در معرفي صحيح ملودي داشت و ديگر نكته شاخص نوازندگياش تبحر در جواب آواز بود. اغلب تارنوازان به چهار مضرابهايشان شهرت دارند ولي حافظي در جواب آواز از مدعيان بود.
... معینی کرمانشاهی ...
در زدم و گفت کیست، گفتمشای دوست، دوست
گفت در آن دوست چیست
گفتمشای دوست، دوست
گفت در آن آب و گًل، گشته اسیر تو دل
گو به چه امید زیست، گفتمشای دوست، دوست
گفتمش این هم دمیست، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست، گفتمشای دوست، دوست
گفت اگر دوستی، از چه در این پوستی،
دوست که در پوست نیست
گفتمشای دوست،دوست
دوست که در پوست نیست
گفتمشای دوست،دوست
در چو به رویم گشود، جمله بود و نبود، دیدم و دیدم یکیست
گفتمشای دوست،دوست
در زدم و گفت کیست، گفتمشای دوست،دوست
استاد فریدون حافظی و تار هدیه ی موسی معروفی
http://www.youtube.com/watch?v=GbdcJbWlWwk
در زدم و گفت کیست، گفتمشای دوست، دوست
گفت در آن دوست چیست
گفتمشای دوست، دوست
گفت در آن آب و گًل، گشته اسیر تو دل
گو به چه امید زیست، گفتمشای دوست، دوست
گفتمش این هم دمیست، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست، گفتمشای دوست، دوست
گفت اگر دوستی، از چه در این پوستی،
دوست که در پوست نیست
گفتمشای دوست،دوست
دوست که در پوست نیست
گفتمشای دوست،دوست
در چو به رویم گشود، جمله بود و نبود، دیدم و دیدم یکیست
گفتمشای دوست،دوست
در زدم و گفت کیست، گفتمشای دوست،دوست
استاد فریدون حافظی و تار هدیه ی موسی معروفی