به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، خرداد ۱۹، ۱۳۹۲

سخنرانی دکتر علی گوشه، ۷ ژوئن ۲۰۱۳ ــ  وین 
به مناسبت زاد روز دکتر محمد مصدق 

«حیات وعرض و مال و موجودی من وامثال من در برابر حیات واستقلال وعظمت وسر فرازی میلیون ها ایرانی ونسل های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد و از آنچه که برایم پیش آورده اند هیچ تاسف ندارم ویقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام.
من به حس وعیان می بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت هائی که امروز گریبان همه را گرفته است به ثمر رسیده است وخواهد رسید. عمر من و شما وهر کس چند صباحی دیر یا زود به پایان می رسد. ولی آنچه می ماند حیات وسر فرازی یک ملت مظلوم وستمدیده است.» 

احترام آزادی: دکتر علی گوشه یکی از مبارزان قدیمی و از بنیانگذاران سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا در کنگره ویسبادن ـ آلمان (حدود پنجاه سال قبل) می باشد. 
متن کامل سخنرانی ارسالی وی  در تاریخ  ۷ ژوئن ۲۰۱۳ در خانه ایران ـ وین از این قرار است: 

پس از سلام وعرض ادب خدمت دوستان گرامی,
لازم می دانم قبل از هر چیز از دعوتی که از بنده بعمل آمده تا به مناسبت سالروز تولد دکتر محمد مصدق, این مرد بزرگ تاریخ ایران در صد سال گذشته, که متعلق به همه ایرانیان می باشد صحبت کنم نهایت تشکر را بنمایم.

این دعوت برای بنده که اکنون عضو هیچ یک از سازمان های سیاسی موجود نیستم افتخاری است بس بزرگ. 

صحبت پیرامون زندگی مردی که هم در زمان انقلاب مشروطیت وهم پس از ان ,تاریخ سیاسی ایران با زندگی پر افتخارش پیوند نا گسستنی دارد,کار یک ساعت, دو ساعت ویا چند ساعت وچند روز نیست, وظیفه ای است که باید با حوصله,تفحص وکنجکاویهای لازم ودور از غرض ومرض ودر سمینارهای متعدد مورد
بررسی و بحث و مشورت قرار گیرد

تحقیق وتجسس پیرامون نقشی که دکتر مصدق در تاریخ صد ساله ایران ایفا نموده است, نه به خاطر کیش شخصیت وبت سازی از یک مبارز ملی است بلکه بیشتر از آن جهت لازم وضروری است که رژیم های دیکتاتوری چه از نوع شاهانه وچه از قبیل دیکتاتوری مذهبی که اکنون ما در ایران شاهد آن هستیم, همواره کوشیده ومی کوشند تا نسل های آینده را نسبت به آنچه که نسل های گذشته برای استقرار ازادی ودموکراسی انجام داده اند به دور نگاه دارند وبدین ترتیب رابطه نسل ها را با تاریخ گذشته شان قطع نمایند تا بتوانند از این طریق راحت تر و بی دردسر تر به دیکتاتوری و چپاول خود ادامه دهند.
بررسی وتحقیق, صحبت ومشورت پیرامون آنچه که در گذشته اتفاق افتاده, با در نظر گرفتن از جان گذشتگی انسانهای صدیق, صمیمی و وطن پرستی چون دکتر مصدق وظیفه ای است میهنی وباید از دریچه قبول مسئولیت برای حفظ ارتباط نسل کنونی ونسل های اینده با پیکاری که نسل های گذشته برای کسب آزادی واستقرار مردم سالاری انجام داده اند مورد ارزیابی قرار گیرد.
متاسفانه به علت کمبود وقت, ما قادر نخواهیم بود در نشست امروز به بر رسی کلیه مراحل مبارزاتی دکتر مصدق  بپردازیم وناچارهستیم فقط به بیان برخی از تلاش های این مرد بزگ اکتفا نمائیم

نخستین سال های زندگی دکتر مصدق
مصدق در بیست ونهم اردیبهشت هزار و دویست و شصت ویک هجری خورشیدی,ب یست ونهم رجب هزار و دویست ونود و نه قمری برابر با بیستم ماه می هزار وهشتصدو هشتادو دو در تهران چشم به جهان گشود.
پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر عموزاده میرزا یوسف خان مستوفی الممالک,صدر اعظم پیشین ایران بود. وزیر دفتر از تبار میرزامحسن اشتیانی سر دودمان خاندان اشتیانی بود این دودمان در دوران ناصری از معاریف ورجال تجدد خواه بشمار می رفت
مادر مصدق ملک تاج خانم نجم السلطنه از طرف پدر نوه بزرگ فتحعلی شاه, خواهر عبدالحسین میرزا فرمانفرما وعموزاده ناصرالدین شاه سر دودمان خاندانهای فرمانفرمائیان وفیروز بود. خانم نجم السلطنه بعد ها بیمارستان نجمیه را بنا نهاد. مصدق تحصیلات اولیه معمول در آن زمان را در تهران انجام داد. پس از مرگ پدر به سال 1271 هجری خورشیدی, ناصرالین شاه لقب «مصدق السلطنه» را به او داد. مصدق پس از ترور ناصرالدین شاه مستوفی خراسان شد ولی پس از تشکیل مدرسه علوم سیاسی در تهران, به دلیل علاقه ای که به فراگیری علوم جدید داشت, شغل دولتی را رها کرد ودر ان مدرسه به تحصیل پرداخت.
مصدق در 19 سالگی با خانم ضیا السلطنه؛ دختر حاج سید زین العابدین وعمه سید حسن امامی, اما م جمعه تهران در دو دهه سلطنت محمد رضا پهلوی; ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پنج فرزند بود. ضیا اشرف, احمد, غلامحسین, منصوره وخدیجه.مصدق از همسرش که 64 سال با او زندگی کرد ویک سال پیش از او در گذشت به عنوان همسر عزیزی که با همه چیز ساخت وبعد از مرگ مادر تنها امید زنگی اش بود یاد کرده است.
مصدق جوان, در انقلاب مشروطیت به جرگه آزادیخواهان پیوست. پس از انکه محمد علی شاه قاجار, مجلس شورای ملی را به توپ بست وازادیخواهان متواری شدند, مصدق نیز مدتی مخفی بود. در انتخابات مجلس اول به نمایندگی مردم اصفهان بر گزیده شد, اما چون سن او به سی سال, که حد نصاب برای انتخاب شدن بود نرسیده بود, قبل از این که به اعتبار نا مه اش رسیدگی بشود از نمایندگی صرفنظر کرد
در اوایل سال 1909 میلادی<1288> برای ادامه تحصیلات به پاریس رفت ودر مدرسه علوم سیاسی پاریس ثبت نام نمود ولی پس از چندی به علت کسالت عازم ایران گردید.در اوایل سال 1290; ژوئیه 1911; باتفاق سه فرزند وهمسرش رهسپار سوئس شد. دوره دکتری خود را درحقوق در اواخر ژوئیه 1913 به پیایان رسانید وچندی در سوئیس در دفتر حقوقی اقای ژان روله به کار آموزی مشغول گردید.
مصدق عضو حزب اعتدال بود وبعد از این حزب کناری گیری نمود وبه جامع انسانیت که علی اکبر دهخدا عضو فعال ان بود پیوست. مصدق از عضویت در جمعیتی به نام جمعیت دموکرات ضد تشکیلی نیز سخن می راند.
مصدق اشتغالات خود را در مقام های دولتی چنین توضیح میدهد
عضویت در کمیسیون تطبق حوالجات, معاونت وزارت مالیه, انتصاب به والی گری فارس, تصدی در وزارت مالیه, انتصاب والی گری در ایالت اذربایجان و انتصاب به وزارت خارجه.
نخست وزیری رضا خان وتغییر سلطنت
بدنبال تحریکات رضاخان; وزیر جنگ; مشیرالدوله استعفا کرد ودر تاریخ 6 ابان 1302 احمد شاه فرمان نخست وزیری رضاخان را صادرنمود وخود چندی بعد از راه عراق عازم اروپا گردید. مصدق به نمایندگی دوره پنجم مجلس شورای ملی که در روز 22 بهمن 1302 گشایش یافت انتخاب شده بود. رضاخان که سودای رژیم دیکتاتوری را در سر می پروراند وقدرت ارتش را هم در پشت سر داشت, نخست تغییر سلطنت به جمهوری را عنوان کرد. در اسفند 1302 , با شروع تظاهرات وسیع مردم تهران وزد و خورد بین تظاهر کنندگان ونیروهای قزاق, موضوع تغییر رژیم منتفی شد. پس از شکست طرح جمهوری خواهی, رضا خان در صدد خلع احمد شاه وانتقال سلطنت از طریق قانونی برآمد وبا توطئه چینی وتمهیدات قبلی ماده واحده مربوط به انقراض سلسله قاجاریه در مجلس شورای ملی مطرح گردید.

مصدق در مورد زمینه چینی برای طرح وتصویب ماده واحده تغییر سلطنت چنین می گوید:
صبح شنبه 9 ابان 1304 مرحوم مستوفی الممالک به من تلفن کرد که مجلس می روم یا نمی روم؟ گفتم امروز  روز جلسه نیست. گفت مگر شما اطلاع ندارید که امروز جلسه فوقالعاده برای کار مهمی تشکیل میشود, اگر مایلید بیایید به منزل من, پس از مشورت چنانچه لازم شد می رویم والا نمی رویم.
اقای حسین علا به خانه اقای موتمن الملک آمدند وجلسه ما در آنجا تشکیل شد. اقایان مشیروالدوله وموتمن الملک گفتند ما فردا به مجلس نمی رویم, مستوفی الممالک گفت من مردد هستم که برویم یا نرویم, این است که خواستم با شما مشورت کنم
من به ایشان گفتم. به توپچی ده سال مواجب می دهند برای اینکه یک روز شلیک کند. نمایندگان مجلس هم مکلفند از قانون اساسی دفاع کنند.اگر روزی بخواهند انرا نقض کنند و وکیلی از دفاع ان خود داری کند, در حکم همان توپچی است که انجام وظیفه نکرده است .

واینک قسمتهایی از نطق مصدق در مجلس
بنده در سال گذشته در حضور نمایندگان محترم به کلام الله مجید قسم یاد کردم که به مملکت و ملت خیانت نکنم. ان ساعتی که قسم خوردم مسلمان بودم وحالا هم مسلمان هستم واز آقایان تمنا دارم به احترام این قران بر خیزند; در این موقع کلام الله مجید را از بغل خود بیرون آورد وحضار قیام کردند; ودر حضور همه آقایان بنده شهادت خودم را می گویم; اشهد ان لا اله الا الله, اشهد ان محمدا رسول الله, اشهد ان علیا ولی الله;. من شخصی بوده ام مسلمان وبه این کلام الله قسم یاد کرده ام واین ساعت هم این کلام الله خصم مرا بکند اگر در عقیده خودم یک اختلاف وتفاوتی حاصل کرده باشد... من همان بودم که هستم و امروز هم خودم را ناچار می دانم که برای حفظ مملکت وحفظ  قومیت از اظهار عقیده خود داری نکنم...اگر آمدیم وگفتیم خانواده قاجاریه بد است, بسیار خوب, هیچکس منکر نیست باید تغییر کند... البته امروز کاندیدای مسلم شخص رئیس الوزرا است. خوب رئیس الوزرا سلطان می شوند ومقام سلطنت را اشغال می کنند. آیا امروز در قرن بیستم هیچکس می تواند بگوید یک مملکتی که مشروطه است پادشاهش هم مسئول است؟ اگر ما این حرف را بزنیم- آقایان همه تحصیل کرده ودرس خوانده ودارای دیپلم هستند- ایشان پادشاه مملکت می شوند, آنهم پادشاه مسئول! هیچکس چنین حرفی نمی تواند بزند و ما باید سیر قهقرائی بکنیم وبگوئیم که پادشاه رئیس الوزرا وحاکم وهمه چیز است. این ارتجاع واستبداد صرف است. ما می گوئیم که سلاطین قاجاریه بد بودند, مخالف آزادی بودند, مرتجع بودند. خوب, حالا اقای رئیس الوزرا پادشاه شد, اگر مسئول شد که ما سیر قهقرائی می کنیم. امروز مملکت ما بعد از بیست سال واین همه خون ریزی ها می خواهد سیر قهقرائی بکند و مثل زنگبار بشود! گمان نمی کنم در زنگبار هم این طور باشد که یک شخص هم پادشاه باشد وهم مسئول مملکت باشد!...
در مملکت مشروطه رئیس الوزرا مهم است نه پادشاه, پادشاه فقط و فقط می تواند به واسطه رای اعتماد مجلس یک رئیس الوزرائی را به کار بگمارد. خوب اگر ما قائل شویم که اقای رئیس الوزرا پادشاه بشوند, ان وقت در کارهای مملکت هم دخالت کنند وهمین آثاری که امروز از ایشان ترشح می کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد, شاه هستند, رئیس الوزرا هستند, فرمانده کل قوا هستند. بنده اگر سرم را ببرند وتکه تکه ام بکنند وآقاسید یعقوب هزار فحش به من بدهد زیر بار این حرفها نمی روم... این یک ارتجاع صرف است, استبداد صرف است. پس چرا خون شهدای راه آزادی را بیخود ریختید, چرا مردم را به کشتن دادید؟ می خواستید از روز اول بیایید بگوئید که ما دروغ گفتیم ومشروطه نمی خواستیم, آزادی نمی خواستیم, یک ملتی است جاهل وباید با چماق ادم شود.
پس از پایان سخنان مصدق موافقین و مخالفین صحبت کردند وسر انجام ماده واحده با اکثریت 80 رای از 85 تن عده حاضرتصویب شد وبدین ترتیب سلسله قاجاریه پس از 134 سال منقرض گردید. روز 15 اذر مجلس موسسان با نطق رضا خان گشایش یافت وطی پنج جلسه که به ریاست صادق خان مستشارالدوله تشکیل گردید, در تاریخ 22 آذر ماه اصول سی  و شش , سی و هفت, سی و هشت وچهل متمم قانون اساسی را تغییر داد وسلطنت دائمی ایران به رضا خان پهلوی واعقاب او واگذار گردید.

مخالفت دکتر مصدق با اعتبار نامه سید ضیا الدین طباطبائی در مجلس چهاردهم
پس از اشغال ایران به وسیله نیروهای متفقین, سید ضیا الدین طباطبائی , عامل کودتای 1299 که بیش از 20 سال 
در اروپا وفلسطین بسر برده بود برای ایفای نقش جدیدی که متظمن حفظ منافع انگلستان بود به ایران باز گشت واز اوایل مهر 1322 دوباره وارد صحنه سیاسی ایران گردید وبه یاری علی سهیلی نخست وزیر وقت در انتخابات دوره چهاردهم از یزد به نمایندگی مجلس انتخاب گردید.

مصدق در مخالفت خود با اعتبار نامه سید ضیا چنین بیان میکند
در روزنامه رعد امروز دیدم که اقدامات اقای سید ضیا الدین طباطبائی را به مدرک شاه ؛ احمد شاه; قرارداده بودند, ایشان هم اقداماتی نموده اند. خواستم عرض کنم که کودتا در شب سوم حوت شد وفرمان شاه در ششم حوت به ولایات مخابره شد. پس فرمان شاه بعد از کودتا بود ودر نتیجه کودتا بوده. آقا; منظور سید ضیا; در تلگراف شش اوت می نویسند; با قشونی که تحت امر دارد, هرمانع ومشکلی را به هیچ می شمارم. معلوم نیست این قشون به چه ترتیب تحت امر او در امده. بسیار مشکل است که کسی صاحب منصب نظامی نباشد ومرکز اتکائی نداشته باشد وقشونی را که تحت سرپرستی (اسمایس) انگلیسی است مطیع خود کند وموقعی که وارد تهران شود قشون مرکزی موافقت بکند وساکت بماند وشاه هم تسلیم شود...روزگار ثابت کرد که نه مصلح بود ونه انقلابی ومامور بود کابینه محللی تشکیل دهد تا از ترس او به سردار سپه ملتجی شوند وبه او اهمیت بدهند تا او به مقصود خود برسد...آنهائی که می گویند در نهم آبان ماه من توانستم اوضاع وخیم بیست ساله را پیش بینی کنم ودیگران نتوانستند, بیان واقعیت نیست. من از جان خود گذشتم وهم قطارانم از دادن یک رای نخواستند امتناع کنند. باز من آتیه را می گویم. خدا کند این دفعه با من همراه باشند. اقا; سید ضیا; مثل نهر کوچکی است که به رود تیمز متصل شده باشد. هر قدر که آب از رود بیشتر برود بر توسعه نهر می افزاید و آب زیاد مساحت زیادی را فرا می گیرد. اگر امروز با خاک می شود از عبور آب جلوگیری کرد, بعد با سد آهنین هم نمی توان جریان آب را قطع کرد...آقایان نمایندگان بیایید دوره بدبختی را تکرار نکنید, بیائید به جامعه ترحم کنید, بیائید جوانان وروشنفکران مملکت را دچار شکنجه وعذاب ننمائید, بیائید علمداران ازادی را به دست میر غضبان ارتجاع نسپارید, بیائید ثابت کنید که این مجلس خواهان عظمت وبزرگی ایران است.

طرح دکتر مصدق در مجلس چهاردهم برای جلوگیری از دادن امتیازات به دول خارجی
ماده اول- هیچ نخست وزیر و وزیر واشخاصی که کفالت از مقام انها ویا معاونت می کنند, نمی تواند را جع به امتیاز نفت با هیچ یک از نمایندگان رسمی وغیر رسمی دول مجاور وغیر مجاور ویا نمایندگان شرکت های نفت وهرکس غیر از اینها, مذاکراتی که اثر قانونی دارد بکند ویا این که قرار دادی امضا نماید
ماده دوم-نخست وزیر و وزیران می توانند برای فروش نفت وطرزی که دولت ایران معادن نفت خود را استخراج واداره می کند مذاکره نمایند واز جریان مذاکرات باید مجلس شورای ملی را مستحضر نمایند.
ماده سوم-متخلفین از مواد فوق به حبس مجرد از سه تا هشت سال وانفصال دائمی از خدمات دولتی محکوم خواهند شد.
ماده چهارم-تعقیب متخلفین از طرف دادستان دیوان کشور محتاج به این نیست که مجلس شورای ملی انها را تعقیب نموده باشد واجازه دهد. دادستان مزبور وظیفه دار است که متخلفین از این قانون را بر طبق محاکمه وزرا مصوب 20 تیرما 1307 تعقیب نماید.
طرح دکتر مصدق با وجود مخالفت فراکسیون حزب توده, دکتر رادمنش, دکتر فریدون کشاورز وایرج اسکندری به تصویب رسید.

در اینجا توجه دوستان را به قسمت هائی از نطق دکتر مصدق پیرامون طرح بالا جلب می کنم
اقایان محترم این اولین دفعه نیست که به من تکلیف کار می شود, یکی از این دفعات در عهد سلطنت رضا شاه است. روزی اقای حسین علا به خانه من امد وگفت شاه به اقای سرتیپ حبیب الله شیبانی فرموده اند اگر دکتر مصدق را بخواهم می آید یا نه؟ از این حرف تعجب نمودم وگفتم روزهای دوشنبه حضور شاه نمی روم از این جهت است که نماینده ملتم وبه اصغائ فرمایشات شاه احتیاج ندارم ولی چه مانع است که هر وقت احضار شوم , کسب افتخار نمایم.
چیزی نگذشت شاه مرا خواست وفرمود در مجلس گفتید انچه را که نمی بایست بگوئید...عرض کردم, انچه روز نهم ابان( روزی که سلسله قاجاریه خلع ید شد) گفته ام از نظر مصالح مملکت بوده است... فرمود توضیح بدهید تا قانع شوم. عرض کردم روزی محمد علی شاه مرا احضار کرد وفرمود که خواستم توسط معاون الدوله;وزیر خزانه ان وقت; با بهبهانی راهی باز کنم, کاری نکرد, هر گاه شما بتوانید کاری بکنید موجب امتنان است. عرض شد که شاه را با ایشان چه حاجت است؟ ایشان هر چه دارند از همراهی ومساعدتی است که با ازادیخواهان می نمایند. شاه هم همین رویه را اختیار کنند وبا مشروطیت مخالفت نفرمایند تا دکان سیاسی اقا تخته شود...همان روز مذاکرات با شاه را به مرحوم بهبهانی گفتم. تصدیق نمود وبسیار خندید ودر جواب فرمود سر شما هم بوی قرمه سبزی دارد.این بود جواب عرایض من به ان شاه. هر گاه اعلیحضرت هم از عرایضی که می کنم همان جواب دهند, چیزی عرض نکنم والا اجازه فرمائید مطالبی را به عرض برسانم
فرمودند بگوئید تا معلوم شود. عر ض شد موقع امدن به حضور, چشمم به سر در سنگی افتاد. این بنای با عظمت را اعلیحضرت برای چه می خواهند؟ گفتند در خانه من است. مگر من خانه نمی خواهم؟ عرض کردم خانه حقیقی شاه قلب ملت است. اگر ان را دارند, احتیاجی به اینها ندارند. فرمودند دیگر بگو. عرض شد  از بستن طاق نصرت در ولایات واوردن مردم با البسه عاریه به استقبال مقصود چی است؟ چنانچه شاه به مردم خدمت کنند اگر مردم هم نیایند باز اغلیحضرت ماجورند, چون که تاریخ خدمات هر پادشاهی را به مملکت خود فراموش نمی کند. فرمودند حرف های شما جواب ندارد.غرض از خواستن شما این بود که بدانم برای چه از مجلس صرفنظر نمی کنید؟
عرض کردم اقای مستوفی نخست وزیر می خواستند مرا وزیر خارجه کنند واصرار هم نمودند,نتوانستم قبول نمایم. فرمودند باو گفته بودم که شما را وارد کار کنند وحالا مقصودم این نیست که شما وزیر خارجه شوید. بیائید خودتان نخست وزیر باشید. گفتم اگراز اعلیحضرت قبول خدمت کنم خواهند گفت که ماهی 1500 تومان را به 200 تومان مجلس تر جیح داده ام. استدعا می کنم تا اخر دوره تقنینه از من صرفنظر فرمائید.
بدیهی است که نخواستم ویا نمی توانستم بیش از این اظهاری نمایم. مقصود رضا شاه این نبود که از افکار من استفاده کند. چه هر کسی با ان شاه کار می کرد از افکار خود استفاده نمی کرد بلکه نظرش این بود که مرا از مجلس خارج کند وثابت نماید که من هم مثل بعضی ها به انچه می گویم عقیده ندارم.پس از این که شاه دید هیچ چیز مرا نمی تواند از عقیده ام خارج کند مایوسانه به من نگاهی کرد و گفت این مذاکرات باید مکتوم بماند.

دیدگاه مصدق در مورد سیاست موازنه منفی
مصدق با عنوان کردن قرارداد سال 1300<1921> ایران وشوروی که در ان دولت شوروی کلیه معاهدات وقراردادهای استعماری در ایران را ملغی نمود ومطالبات وبدهی بانک استقراضی وهمچنین کلیه دارائی های منقول وغیر منقول بانک مزبور ونیز تمام اراضی را که در ان امتیازات در اختیار داشت به دولت ایران وگذار کرد , گفت
  این مقام شامخی که امروز دولت شوروی در عالم بدست اورده است تمامش مرهون دلیری نظامیان( شوروی در جنگ) نیست, بلکه قسمت عمده ان مربوط به توجهات عمومی وافکار جهانیان است. یک روزدر این مملکت علمدار ازادی انگلیس بود وسفارت انگلیس در این شهر در حکم مسجد شاه بود. امروز شوروی علمدار ازادی شده ولی معلوم نیست که سفارت ان دولت هم در حکم مسجد میشود یانمی شود. دولت انگلیس هیچ وقت نگفت که چون سیاست دولت روسیه تزاری در ایران از سیاست انگلیس سر است, با دولت ایران قطع رابطه می کنم تا تعادل سیاسی بر قرار شود...دولت انگلیس دانست که به ازادیخواهان با ید همراهی کند تا مر تجعین جیره خوار بانک استقراضی روسیه از بین بروند, این بود که برای پیشرفت سیاست خود علم مشروطیت را بلند کرد.
دولت شوروی هم اگر می خواهد به مقصود برسد و در ایران "موازنه منفی" برقرار شود , برای عدم توجه دولت به امتیاز نفت نباید قطع رابطه کند.زیرا این جنبه شخصی دارد واز وجاهتش که تا کنون کسب نموده است می کاهد...ایا دولت شوروی برای هر تقاضائی که دولت ایران قبول ننمود با ایران قطع رابطه می کند؟...ما نمی خواهیم بگوئیم که دولت شوروی می خواهد به ما ظلم کند,ما می دانیم که برای رفع نگرانی می خواهد تحصیل امتیاز نماید, ولی ما از گذشته درس می گیریم ومقدرات خود را به تحولات جهان مربوط نمی کنیم. تاریخ به ما نشان می دهد که رفتار ملل همیشه به یک نهج نیست واوضاع اجتماعی وادری واقتصادی وسیاسی هر قوم در رفتار ان نسبت به سایر ملل موثر است, در این صورت ما هم ممکن است نگران ان باشیم که روزی پیش اید که رفتار ان دولت با ما فرق کند وان وقت معلوم نیست که کار ما چه میشود...ملت ایران ارزومند توازن سیاسی است, یعنی توازنی که در نفع این مملکت باشد وان توازن منفی است. ملت ایران هیچ وقت با توازم مثبت موافقت نمی کند. از اولین روزی که من وارد مجلس شدم , با قرار داد مالی وهر عملیاتی که دولت های بعد از شهر یور از نظر توازن مثبت نموده اند مخالفت کرده ام واعمال خائنانه انها را به جامعه اشکار نموده ام. اگر از نظر توازن مثبت هر چه دول مجاور می خواهند به انها بدهند , پر واضح است که دولت مجاور بسیار خوشوقت میشود ودولت های خائن هم خوشوقتی انها را برای خود سرمایه بزرگی قرار می دهند وانرا به رخ ملت می کشند ولی ملت می داند که با این رویه طولی نخواهد کشید که هر چه دارد از دست می دهد.

تشکیل دولت دکتر مصدق
مصدق چگونگی کناره گیری علا ورای تمایل مجلس را به نخست وزیری خود بدین شرح نقل میکند:
شنبه 18 اردیبهشت که روز جلسه مجلس نبود, به مجلس شورای ملی احضار شدم. اکثریت نمایندگان هم امده بودند ومی خواستند در جلسه خصوصی به شور ومشورت به پردازند و تمایل خود را برای تعین نخست وزیر به عرض شاهنشاه بر سانند. از این که گفته میشد اقای حسین علا استعفا داده است تعجب کردم, چون که روز ششم اردیبهشت, شب که به خانه من امده بودند و می خواستند در یک موضوعی با من مشورت کنند, هیچ از این بابت صحبتی نکردند وچون قبل از این ملاقات من در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی بودم که طرح 9 ماده ای جمعی از نمایندگان که برای ملی شدن صنعت نفت تنظیم شده بود, از تصویب کمیسیون گذشت, نخست وزیر را از جریان مطلع کردم وتقاضا نمودم که روز یکشنبه نهم در جلسه رسمی مجلس حضور یابند وموافقت خود را در خصوص طرح مزبور اظهار نمایند وبعد در همان جلسه راجع به موضو عی که می خواستند مشورت کنند وارد مذاکره شدیم که مورد موافقت قرار گرفت واز خانه من رفتند. علت استعفای نخست وزیر را که از بعضی نمایندگان سئوال کردم, یکی از دوستان گفت حضرات که مقصود انگلیسی ها بود, چنین تصور کرده اند که از این نخست وزیر وامثال او کاری ساخته نیست ومی خواهند اقای سید ضیاالدین طباطبا ئی را که هم اکنون به حضور شاهنشاه امده وبه انتظار رای تمایل در انجا نشسته است, وارد کار کنند. جلسه مجلس تشکیل شد, به مشورت پرداختند وچون اکثریت نمایندگان این طور تصور می نمودند که تصدی اقای سید ضیا الدین سبب خواهد شد که همان بگیر وببند کودتای 1299 تجدید شود, نه جرات کردند از شخص دیگری برای تصدی این مقام اسم ببرند ونه مقتضیات روز اجازه میداد به کاندیدای سیاست بیگانه رای بدهند. چون صحبت در گرفت ومذاکرات بطول انجامید برای تسریع در کار وخاتمه دادن به مذاکرات, یکی از نمایندگان(منظور جمال امامی است) که چند روز قبل از کشته شدن رزم ارا نخست وزیر به خانه من امده بود ومرا از طرف شاهنشاه برای تصدی این مقام دعوت کرده بود وهیچ کس تصور نمی کرد برای قبول کار حاضر شوم, اسمی از من برد که بلا تامل موافقت کردم واین پیش امد سبب شد که نمایندگان از محظور در ایند وهمه بلا تفاق کف بزنند وبه من تبریک بگویند. موافقت من هم روی این نظر بود که طرح نمایندگان راجع به ملی شدن صنعت نفت از بین نرود ودر مجلس تصویب شود. چنانچه اقا ی سید ضیا الدین نخست وزیر میشد دیگر مجلسی نمی گذاشت تا من بتوانم موضوع را تعقیب کنم.مرا هم با یک عده ای توقیف یا تبعید می کرد. به طور خلاصه مملکت را قرق می نمود تا از هیچ کجا وهیچ کس صدائی بلند نشود واو کار خود را به اتمام برساند. چنانچه شخص دیگری هم متصدی این مقام میشد باز نمی توانستم صنعت نفت را ملی کنم. نظر باینکه اتخاذ رای بدین ترتیب بر خلاف سابقه بود, طبق پیشنهاد خود من, جلسه رسمی مجلس وبدون تماشاچی تشکیل گردید ونمایندگان رای خود را با ورقه وبه طور مخفی دادند. با این همه که متجاوز از بیست نفر انها که کف زده بودند از رای دادن به من امتناع کرده وورقه سفید دادند. باز من اکثریت داشتم.
از مجموع 90 نفر نمایندگان حاضر در مجلس شورای ملی 79 نفر واز مجموع 43 نفر سناتور حاضر 29 نفر به نخست وزیری مصدق ابراز تمایل نمودند

قسمت ها ئی از اولین مصاحبه مطبوعاتی دکتر مصدق
به نقل از شماره 7533 روزنامه اطلاعات 30 اردیبهشت 1330
قبل از این که دکتر مصدق با خبرنگاران صحبت بکند از انان تقاضا کرده بود تا از مناطق جنوب تهران بازدید نمایند وان وقت سئوالات خود را مطرح سازند .پس از بازدید مصدق چنین می گوید:
آقایان خبر نگاران جراید خارجی. من عار دارم که نخست وزیر مملکتی باشم که قسمتی از نفوس ان در خود پایتخت مثل مردمان ما قبل از تاریخ زندگی می کنند...اقایان محترم انچه را در روز دوشنبه ملاحظه فرمودید نمونه ای از زندگانی اکثریت مردم این مملکت است بلکه می توانم عرض کنم که زندگانی مردم ولایات غالبا از این هم نا گوار تر و رقت بار تر است. مردمی که نمونه ای از انها را مشاهده کردید صاحب گنج نهفته ای هستند که ماری بر سر ان خفته وانها را از استفاده از ذخائر سر شار ان محروم سا خته است. مردمی که قوت لا یموت  وستر عورت ندارند دارای ثروت بی پایانی هستند که صرف عیش ونوش بیگانگان میشود وخود انها با فقر وبیماری وجهل دست بگریبان ودر دریای مذلت وخواری غوطه ورند. این وضع قابل دوام نیست زیرا صبر وبردباری هم حدی دارد وروزی که پیمانه صبر این مردم بدبخت پرشود تنها خدا می داند که شرق میانه وبالنتیجه دنیا به چه وضع هولناکی دچار خواهد شد.

نظر مصد ق پیرامون آزادی بیان ومطبوعات
مصدق پس از انتخاب شدن به نخست وزیری این دستور را برای شهر بانی کل کشور صادر نمود:
شهربانی کل کشور: در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود , هرچه نوشته باشند وهرکس نوشته باشد, به هیچ وجه نباید مورد اعتراض وتعرض قرار گیرد. لکن در سایر موارد بر وفق مقررات قانو ن باید عمل شود.به مامورین مربوطه دستور لازم در این باب صادر فرمائید که مزاحمتی برای اشخاص فراهم نشود( نقل از روزنامه کیهان 11 اردیبهشت.پیام دکتر مصدق به ملت ایران)
متن قانون 9 ماده ای اجرای ملی شدن صنعت نفت
ماده 1- به منظور ترتیب اجرای قانون مورخ 24 و29 اسفند ماه 1329 را جع به ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور, هیات مختلطی مرکب از پنج نفر از نمایندگان مجلس سنا وپنج نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی به انتخاب هر یک از مجلسین, وزیر دارائی یا قائم مقام او تشکیل میشود
ماده دوم-دولت مکلف است با نظارت هیات مختلط بلافاصله از شرکت نفت انگلیس ایران خلع ید کند وچنانچه شرکت برای تحویل فوری به عذر وجود ادعائی بر دولت متعذر شود, دولت می تواند تا میزان 25 در صد از عایدات جاری نفت را پس زا وضع مخارج بهره برداری, برای تامین مدعابه احتمالی شرکت در بانک ملی ایران یا بانک مرضی الطرفین دیگر  ودیعه گذارد.
ماده3-دولت مکلف است  با نظارت هیات مختلط به مطالعه دعاوی حقه دولت وهمچنین به دعاوی حقه شرکت رسیدگی نموده, نظریات خود را به مجلسین گزارش دهد وپس از تصویب مجلسین به موقع اجرا گذاشته شود.
ماده4-چون از تاریخ 29 اسفند 1329 که ملی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس سنا نیز رسیده است, کلیه در امد نفت, محصولات نفتی حق مسلم ایران است. دولت مکلف است با نظارت هیات مختلط به حساب شرکت رسیدگی کند ونیز هیات مختلط باید از تاریخ اجرای این قانون تا تعین هیات عامله در امور بهره برداری دقیقا نظارت نماید
ماده 5-هیات مختلط باید هر چه زودتر اساسنامه شرکت ملی نفت را که در ان هیات عامله وهیات نظارت مختلطی از متخصصین پیش بینی شده باشد تهیه  وبرای تصویب به مجلسین پیشنهاد کند.
ماده 6-برای تبدیل تدریجی متخصصین خارجی به متخصصین ایرانی هیات مختلط موظف است ائین نامه فرستادن عده ای محصل به طریق مسابقه در هرسال برای فرا گیری رشته های مختلف معلومات وتجربیات مربوطه به صنایع نفت به کشور های خارجی تدوین وپس از تصویب هیات وزیران بوسیله وزارت فرهنگ به موقع اجرا گذارد. مخارج تحصیل این محصلین از عواید نفت پرداخته خواهد شد.
ماده7- کلیه خریداران محصولات معادن انتزاعی از شرکت نفت انگلیس وایران, هر مقدار نفتی را که از اول سال مسیحی 1948 تا تاریخ 29 اسفند1329( 20 مارس 1951) از ان شرکت سالانه خریداری کرده اند می توانند از این به بعد هم به نرخ عادلانه بین المللی همان مقدار را سالیانه خریداری نمایند وبرای مازاد ان مقداردر صورت تساوی شرایط در خرید حق تقدم خواهند داشت.
ماده 8-کلیه پیشنهادات هیات مختلط که برای تصویب مجلس شورای ملی تهیه میشود وتقدیم مجلس خواهد شد, به کمیسیون نفت ار جاع می گردد.
ماده 9-هیات مختلط باید در عرض سه ماه از تصویب این قانون به کار خود خاتمه دهد وگزارش عملیات خود را طبق ماده هشت به مجلس تقدیم کند ودر صورتی که احتیاج به تمدید مدت داشته باشد با ذکر دلایل موجه در خواست تمدید نماید وتا زمانی که مدت بهر جهتی از جهات از تصویب مجلس نگذشته است هیات مختلط می تواند به کار خود ادامه بدهد.

علت سقوط دولت دکتر مصدق:
دکتر مصدق در فصل دوم کتاب خاطرات و تالمات خود, بطور دقیق در مورد سقوط دولت خود سخن گفته است. اما از آنجا که بیان همه نظرات ایشان از حوصله این جلسه خارج است لذا فقط قسمت هائی از این گفتار در این جا نقل می گردد.
مصدق ابتدا از خاطرات ایدن وزیر خارجه دولت انگلستان صحبت میکند ومذاکرات وی را با اچسن وزیر امور خارجه آمریکا در 14 نوامبر 1951 در پاریس توضیح میدهد و بعد به نقش هندرسن سفیر کبیر امریکا در ایران و دخالت های و زدوبندهای کوچک وبزرک وی می پردازد وسپس به توضیح واقعه نهم اسفند به این شرح می پردازد:

سا عت هشت روز نهم اسفند آقای علا وزیر دربار به خانه من آمد و راجع به حرکت شاه که سرّی بود ولی مجریان نقشه از آن اطلاع داشتند وصبح همان روز به اجرای آن مباردت کردند با من مذاکره کرد وچنین قرار شد سا عت یک ونیم بعد از ظهر من برای صرف نهار به کاخ بروم و ساعت دو و نیم بعد از ظهر هم وزرا حضور بهمرسانند که موقع حرکت شاهنشاه تشریفاتی بعمل آورند... بعد آقای علا ساعت ده همان روز مرا پای تلفن خواست وشاهنشاه فرمودند بجای ساعت یک ونیم بعد ازظهر, ظهر شرفیاب شوم که بسیار تعجب کردم... موقع تشرف علیاحضرت ملکه ثریا حضور داشتند که پیش خدمت پاکتی آورد وبه من داد ودیدم تلفن چی خانه خودم نوشته بود برای یک کار فوری سفیر امریکا می خواهد با من ملاقات کند که به نظر شاهنشاه رسانیدم و از این پیش آمد خواستم این استفاده را بکنم که در حرکت عجله نفرمایند, شاید ملاقات من با سفیر سبب شود نسخ عزیمت فرمایند. نامه را که ملاحظه فرمودند اهمیتی به ان ندادند وحتی نخواستند یک کلام در این باب فرمایش بفر مایند...برای ملاقات با سفیر حر کت کردم وهنوز به درب کاخ نرسیده بودم که صدای فریاد جمعیت در خیابان مرا متوجه نمود که از آن در نباید خارج شد واز در دیگری به خانه مراجعه نمایم وهندرسن هم که باتفاق اقای علی پاشا صالح آمد هیچ مطلبی نداشت که ملاقات فوری با من را ایجاب کرده باشد. چند کلمه ای گفت ورفت... ومقصود از توطئه این بود عده ای رجاله با ین عنوان که من می خواستم شاه را از مملکت خارج کنم درب کاخ جمع شوند وموقع خروج من از کاخ مرا از بین ببرند وچنانچه این کار صورت می گرفت, علما که روز نهم اسفند به کاخ امده بودن به جنازه ام نماز می گزاردند وچون وزیر دفاع ملی بودم به امر شاهنشاه ان را روی ارابه توپ قرار میدادند وبا احترامات کامل به خاک می سپردند و عده ای از غوغاگران مقابل درب کاخ را هم که مر تکب این جنایت شده بودند به اشد مجازات می رسانیدند تا هیچ فردی گمان نبرد این واقعه در اجرای یک نقشه سیاست خارجی صورت گرفته است و آن وقت بود که من می شدم به تمام معنا یک مرد ملی که نه شیعه با من مخالف بود ونه سنی.
پیرامون کودتای 28 مرداد 1332 تا کنون مدارک بسیار ی بدست امده ومطالب فراوانی نوشته شده است وتا کنون چندین بار مسئولین گوناگون دولت های امریکا در این مورد اظهار نظر واز پیشگاه ملت ایران معذرت خواهی نموده اند. اما بد نیست دراین مورد هم به گفتار مصدق رجوع کنیم.
وی در کتاب خاطرات وتالمات خود ترجمه مقاله ای که در شماره 20 سپتامبر 1955(28 شهریور 1334) روزنامه فیگارو به چاپ رسیده است منعکس می سازد که از این قرار است:
در آن ایام که ژان فوستر دالس وزیر امور خارجه آمریکا مصدق را گرم در سیاست کرده بود, الن دالس رئیس سازمان سیا زمینه سقوط ان پیر مرد لجباز را فراهم می کرد...در یازده اوت 1953 ( 20 مرداد 1332) الن دالس جلسه محرمانه ای در یکی از پایگاهای آلپ سوئیس با شرکت دو شخص عالی مقام تشکیل داد. یکی لوئی هندرسن سفیر کبیر امر یکا در ایران که بنا به مصلحت چندی از ایران غیبت کرده بود ودیگری شاهزاده خانم اشرف خواهر دوقلوی شاه که او هم بواسطه سوء تفاهمی که با شاه داشت از ایران خارج شده بود ودر سوئیس اقامت گزیده بود وجای شخص چهارمی که ژنرال شوراتسکف یکی از شخصیت های عالی انتلیجن سرویس آمریکاست در این جلسه خالی بود که حضور وغیابش فرق نداشت. چون که چند روز قبل از تشکیل جلسه راجع به این موضوع بحث مفصل با الن دالس کرده ودالس حضار را از نظریات او مستحضر نموده بود. شوراتسکف در سیاست ایران بسیار وارد بود واز سال 1942 تا 1948 سمت مشاور پادشاه ایران را عهده دار شده بود واو کسی است که پلیس ایران را آلت دست دربار کرد و دوستی او با ژنرال زاهدی رئیس پلیس ایران از همان تاریخ شروع گردیده بود وبهمین جهت هم روزی که در هفته دوم ماه اوت ( بین 16 و23 مرداد) به طهران آمد هیچکس از ورود شوراتسکف تعجب ننمود وچون که او برای دیدار دوستان آمده و سلامی به دوستان کرده بود ونتیجه مسافرتش این شد که شاه که تا ان زمان خواهی نخواهی با مصدق راه می رفت یک مرتبه او را رها نمود وعزل کرد وژنرال زاهدی دوست وفادار شوراتسکف را بجای او نصب نمود.

مصدق در یک دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم گردید وتا آخر عمر در احمد اباد در حبس خانگی بسر برد ودر تاریخ چهاردهم ماه اسفند 1345  در ساعت سه و چهار دقیقه  بامداد در سن هشتاد و هفت سالگی در اتاق شماره 62 بیمارستان نجمیه تهران زندگی را بدرود گفت وملت ایران را در غم و اندوهی بس بزرگ فرو برد.
با این ترتیب, کودتای بیست وهشت مرداد 1332 که اقای رضا پهلوی هنوز براین عقیده هستند که یک انقلاب ملی بوده است به یک عمر مبارزه مردی که برای استقرار ازادی وکوتاه کردن دست استعمار گران از ایران خستگی ناپذیر کوشا بود پایایان بخشید واگر امروز مردم ایران در زیر پای استبداددینی  دست وپا می زنند از اثار همان خیا نت هائی است که عناصر خارجی با کمک ودستیاری عناصر وغلامان حلقه بگوش داخلی خود در ایران انجام داده اند.

سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس در سال 1955نوشت:
خسارتی که وی به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیشتر بود. معترف هستیم که انگلستان در برابر مصدق شکستی بی سابقه را متحمل شد.
اولین نفر که با لایحه کاپیتولاسیون در ایران مخالفت کرد
اولین ایرانی فارغ التحصیل در دکترای حقوق
امتیاز حق شیلات وکشتیرانی در دریای خزر را از شوروی باز پس گرفت
شخصا در دادگاه لاهه برای احقاق حقوق ملت خویش فریاد کشید
جمال عبدالناصر( رهبر بزرگ وفقید ناسیونالیست عربی – اسلامی مصر) به گفته خویش او را الگوی خود قرار داد وکانال سوئز را برای مصر ملی کرد
سفیر شوروی درایران رسما اعلام کرد که دولتش در برابر وی به زانو در امده است
اولین نفر که با استفاده از علوم روز در دادنشگاه به بررسی علمی حقوق اسلامی شیعه پرداخت
اولین نفر که حقوق شرعی زنان را به طور علمی در دانشگاه مطرح ساخت

در خاتمه با تشکر از صبر وحوصله دوستان اجازه می خواهم قسمت کوچکی از مدافعات مصدق در دادگاه نظامی را  برایتان نقل کنم:
«آری تنها گناه من و گناه بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم وبساط استعمار واعمال نفوذ سیاسی واقتصادی عظیم ترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت بر چیده ام وپنجه در پنجه مخوف ترین سازمانهای استعماری وجاسوسی وبین المللی در افکنده ام وبه قیمت از بین رفتن خود وخانواده ام وبه قیمت جان وعرض ومالم. 

خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا به همت واراده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را در نوردم...
حیات وعرض ومال و موجودی من وامثال من در برابر حیات واستقلال وعظمت وسر فرازی میلیون ها ایرانی و نسل
 های متوالی این ملت کوچکترین ارزشی ندارد واز آنچه که برایم پیش آورده اند هیچ تاسف ندارم ویقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سر حد امکان انجام داده ام. من به حس وعیان می بینم که این نهال برومند در خلال تمام مشقت هائی که امروز گریبان همه را گرفته است به ثمر رسیده است وخواهد رسید. عمر من وشما وهر کس چند صباحی دیر یا زود به پایان می رسد. ولی آنچه می ماند حیات وسر فرازی یک ملت مظلوم وستمدیده است.
چون از مقدمات کار وطرز تعقیب وجریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد واین صدا وحرارت را که همیشه در کار خیر بکار برده ام خاموش خواهند کرد ودیگر جز این لحظه نمی توانم با هموطنان عزیزم صحبت کنم, از مردم رشید وعزیز ایران مرد وزن تودیع می کنم وتائید می نمایم که در راه پر افتخاری که قدم بر داشته اند از هیچ حادثه ای نهراسند ویقین دانند که خدا یار و مدد کار آنها خواهد بود.»

"باید همه یکصدا شویم واز ما صدائی غیر از ایران در نیاید."
( از نصیحت های دکتر مصدق به نسل های اینده)