به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، فروردین ۰۳، ۱۳۹۵

تحویلِ سال، مقابل زندان اوین

امروز صبح – یکشنبه اول فروردین – جلوی اوین، مأموران لباس شخصی که پانزده نفری می شدند، بسیار بداخلاق بودند.
من و دکتر ملکی بالا بودیم.
مقابل درِ ورودیِ زندان اوین. و دوستانمان پایین بودند و مأموران به آنها اجازه ی ورود نمی دادند.
بل نیز اصرار به این داشتند که متفرق شوند. چیزی به ساعت هشت صبح نمانده بود که من و دکتر پایین رفتیم و از نزدیک دیدیم که یکی از مأموران دوستان ما را با ضرب و شتم می راند.

سیلی محکمی زیر گوشِ پدرِ آتنا فرقدانی زد و جوانی را زیر مشت و لگد گرفت.
آنقدر این جوان را زد که جوان به روی زمین در غلتید.
بعد همو به سمت دکتر فرهاد میثمی رفت و او را هل داد و برایش لگد پراند و با مشت و لگد وی را مورد ضرب و شتم قرار داد.
به سر رییس شان داد زدم: شما نیم ساعت نمی توانید ما را تحمل کنید؟
روز عید ما را و عید خودتان را خراب کردید. و به مأمور ضرب و شتمی گفتم:
شما اجازه نداری دوستان ما را بزنی. و به دکتر میثمی اشاره کردم و به همان مأمور گفتم:
این دوست من می تواند از شما شکایت کند. که گفت: برود شکایت بکند. پشتش به بی قانونی گرم بود.

هر چه رییس شان گفت که : شما و دکتر ملکی باشید ولی اینها بروند، گفتم: ما و دوستانمان با هم ایم. و با هم هستیم.
همگی رفتیم به آنسوی پل. آنانی که با ما بودند: مادر سعید زینالی و خواهر شهرام فرج زاده، خانم معصومه دهقان همسر جناب عبدالفتاح سلطانی، چند نفر از شاگردان محمدعلی طاهری، دکتر فرهاد میثمی، پدر آتنا فرقدانی، و جمعی از بانوان و آقایانی که خواسته بودند لحظه های سال تحویل را در کنار ما باشند.

 همانجا در کنار هم رو به زندان اوین ایستادیم و با دعاهای دکتر ملکی همراه شدیم.
امروز ، هم شیرین بود هم تلخ. از دوستانی که کتک خورده بودند پوزشخواهی کردم. بسیار. از جانب مأمورانی که با پوزشخواهی نسبتی ندارند.

سایت: nurizad.info
اینستاگرام: mohammadnourizad

تلگرام: telegram.me/MohammadNoorizad

ایمیل: mnourizaad@gmail.com

محمد نوری زاد
یکم فروردین نود و پنج – تهران