گوگوش: اول بازیگرم بعد خواننده!
در بخش اول این گفت و گو با خانم گوگوش از همکاران قدیمی اش در این نوروز سراغی گرفتیم و به سینما سر زدیم. او از دلتنگی دیدار همکار قدیمی اش رامش گفت تا دیدار سیاوش قمیشی و همکاری احتمالی با مارتیک. به سینما سرزدیم و گوگوش از راز علاقه به همکاری خود با مسعود کیمیایی و سامان مقدم تا سختی کار با پرویز صیاد پرده برداشت.
خانم گوگوش سال ۱۳۹۴ روی صحنه تشریف نداشتید و ترجیح دادید استراحت کنید. اما آلبومی را منتشر کردید. امسال چطور است. امسال آیا هنوز کارهای پخش نشده در دست دارید که مایل هستید آنها را بازهم در قالب یک آلبوم جمعآوری کنید؟
گوگوش: من به طور کلی به این نتیجه رسیدم که برای کارهای جدید (نه من، فکر میکنم اکثر همکاران من هم این را در نظر دارند) که آلبوم دیگر این روزها کمرنگ شده.
دمده نشده؟ یعنی از مد که نیافتاده؟
نه مساله دمده شدن نیست. بیشتر به خاطر امکانات تکنولوژی و اینترنتی است. فکر میکنم این روز و روزگار تک ترانه بیشتر به کار میآید.
یک جورهایی شبیه گذشته شده. چون در گذشته هم صفحه که منتشر میشد معمولا نتیجهاش یک آهنگ یا دو آهنگ بود که روی یک صفحه بود. مجموعه وجود نداشت به اسم آلبوم.
دقیقا، کاملا همینطور است. ما آن زمان اصلا آلبوم به بازار ارائه نمیکردیم. تک ترانه میخواندیم. البته بعد از دوره صفحه که دو آهنگ بود. کمپانیهای موسیقی ترانههای خوانندههای مختلف را جمعآوری میکردند توی یک کاست و منتشر میکردند. بعد که تعداد ترانههای یک خواننده زیاد میشد و میرسید به آن اندازهای که حجم کاست را پر کند، یک کاست کامل از آن خواننده میدادند بیرون. البته آن موقع فکر نمیکردند ولی بعدها فکر کردند آنها به صورت یک آلبوم در میآمد که هیچوقت هم این طور نبود.
یعنی هیچوقت خود خوانندهها تصمیمگیر نبودند در مورد اینکه کارشان چطوری عرضه شود؟
بیشتر کمپانیها بودند که این برنامه ریزی را برای آهنگها میکردند.
ولی با همه ابتدایی بودن سیستم که کمپانیها این کار را میکردند و خوانندهها تاثیرگذار نبودند چرا آن سیستم موفقتر بود؟
خب چند تا آیتم بود آن موقع مورد نظر بود. ترانهها و شعرها به نظر من عمیقتر و ناب تر بود. آهنگها هنوز کپی نبود از کار قبلی. چرا که موسیقی پاپ هنوز نوپا، تازه و جوان بود. هر ملودی که به ذهن آهنگساز میآمد ملودیهای تقریبا دست اولی بود که ساخته میشد. بعدها هی اینها را تکرار کردند. ما به شوخی میگوییم که مگر موسیقی هفت تا نت بیشتر دارد! ولی واقعا این طور بود که موسیقی پاپ (من فقط راجع به موسیقی پاپ صحبت میکنم) آن کسانی که کارهای جدید انجام داده بودند هنوز که هنوز است آن کارها خواهان دارد و هنوز حتی به وسیله خود آهنگسازها تکرار نشده.
این چه دلیلی دارد؟ آیا ما در زمان متوقف شدیم؟
اولا خیلی دلشادم، این جوری میخواهم بگویم، اینقدر که احساس میکنم، میبینم و از کامنتها این برداشت را میکنم که چقدر نوجوانها کارهای مرا دنبال میکنند و علاقه دارند، کلا کارهای قدیم خوانندههای قبل از انقلاب را بیشتر پیگیری میکنند، برای من خیلی مغتنم است. آمریکاییها میگویند I am blessed من و تعداد قلیل و کمی از دوستان هنرمندم این شانس را داریم که بچههای جوان، نوجوان و تینایجرها با ترانههای ما ارتباط برقرار میکنند و ارتباط خیلی سفت و گرم و صمیمی.
گفتید تعداد قلیل. چرا این عده؟
به خاطر کارهای درخشانی که در گذشته داشتند. من با جرات میتوانم بگویم کارهایی که از زنده یاد هایده و مهستی و یا دوستان هنرمندم که در قید حیات هستند و من فعلا پیشکسوتشان هستم (میخندد) از نظر سنی منظورم است و سابقه کار... دوست نازنینم خانم حمیرا، ابی عزیز، داریوش عزیز... اینها همه کارهای قبل از انقلابشان بیشتر خواهان دارد. ماها زحمت میکشیم و کار تازه ارائه میدهیم، با سختی و مشکلات فراوان. ولی وقتی میرویم روی صحنه، اکثرا، اکثرا که باز دارم کم میگویم، همه سالن آهنگهای قدیمی را بیشتر خواهان هستند.
کار جدید الان چه در دست دارید؟ یکی از سئوالهایی که دیدم خیلیها پرسیده بودند، گفته بودند که خانم گوگوش آیا بازهم با حسن شماعیزاده کار میکند؟ به هر حال کارهای درخشان از همکاری گوگوش، شماعی زاده و اردلان سرفراز شنیدیم، مثل مرداب.
شما باور نمیکنید من خودم بیشتر از هرکسی مایل بودم و هستم که با دوستان قدیمیام همکاری کنم. اما مشکلاتی هست که فکر نمیکنم توی رسانه عمومی گفتنی باشد. شماعیزاده چون خودش فعالیت خوانندگی دارد کارها را برای خودش انتخاب میکند و فکر میکنم جایی هم اعلام کرده در مصاحبه که من دیگر برای کسی کار نمیسازم. اردلان سرفراز نازنینم هم که متاسفانه ازش خیلی دورم. او در آلمان است و من در آمریکا و دور دنیا. متاسفانه این امکان که بتوانم از کارهای زیبایشان استفاده کنم نیست. اما خب کارهای زیبایی از بچههای جوان، نسل جدید، خیلی میگیرم. اگر کسی باشد که خودش آهنگش را میسازد، شعرش را میسازد و خودش هم اجرا میکند من به آنها واقعا غبطه میخورم.
اما همیشه هم نتیجه آنکه همه کار را خودش انجام میدهد، درخشان از آب در نمیآید. حاصل کار شما با جوانها هم دیده شده. اما باز مخاطب میپرسد میخواهد از آنهایی بشنود که یک سری کار ساختند که آن کارها فراموش نشدند. حالا شما گفتید بخشیاش را نمیشود در رسانه گفت. ولی شاید این سئوال پیش بیاید که اینها بیشتر دلایل مالی دارد، دلایل... چه مسالهای هست؟ روابط شخصی یا مسایلی هست که نمیگذارد این همکاریها شکل بگیرد. نه درباره شما درباره خوانندههای دیگر که همنسلهای شما هستند...
مجموعهای از این مشکلات است. مشکلات شخصی است، مشکلات مالی، مشکلات دوری مسافت است. آن ترانههایی که داریم ازشان یاد میکنیم ویژگیاش این بود که ما نفس به نفس هم بودیم. آهنگساز، شاعر، خواننده، تنظیم کننده و جایی که میرفتیم تو استودیو و ضبطش میکردیم، همه با هم بودیم و تشریک مساعی بود. همدلی بود. مثل اجرای یک تئآتر است. این ترانههایی که اینجا دور هم از کار میکنیم به دلیل نبود آن نفس زندهای که باید در کار باشد آن گیرایی و آن موفقیت را به دنبال ندارد. خیلی از کارها هم هست که بسیار درخشان هم هست، منجمله آلبوم زیبایی که چند سال پیش داریوش منتشر کرد. «دنیای این روزهای من». با کارهای زیبای روزبه بمانی و علیرضا افکاری. من هم این شانس را داشتم که سه تا از کارهای زیبای این عزیزان را بخوانم.
من ترانه خیلی قدیمی اجرا کرده بودم از ساختههای شماعی زاده عزیز و اردلان سرفراز که البته قبل از انقلاب این پخش نشد. کاری بود به نام «همزاد». این کار را شماعی زاده بعد از انقلاب با خودش آورد آمریکا. البته این کار با صدای دوست خوب سالها ندیده ام که خیلی هم دلم برایش تنگ شده رامش، پخش شد. ولی حسن شماعی زاده این کار را زمانی که من ایران بودم در آمریکا منتشر کرد با صدای من که با شعر «چشم من» با صدای داریوش خیلی گل کرده بود و هنوز هم مردم خیلی دوست دارند. این کار را من از بابک امینی عزیز خواهش کردم برایم یک تنظیم تازه و یک کم متفاوت نوشت و ضبط کردیم و ویدیو شد که فکر میکنم همین یکی دو روز آینده ویدیوش به وسیله پی ام سی منتشر شود به عنوان عیدی. خب یکی دو تا کار قدیمی هست که ضبط کردم اجرای مجدد. ولی هنوز با کارهای جدید یک کم دارم کشتی میگیرم.
کلنجار میروید!
میدانید، مردم هی با کارهای قدیم ما مقایسه میکنند. دلم نمیخواهد کاری را ارائه دهیم و خدای ناکرده آنی نباشد که مورد انتظار مردم است.
الان یک اشاره کردید به خانم رامش. تا چه اندازه فرصت میکنید این هنرمندان را ببینید؟
خیلی وقت است راستش دلم میخواهد رامش را ببینم. ولی تا جایی که میدانم کمی انزوا طلب شده. کمتر کسی را میبیند. ولی من تلاشم را میکنم که بالاخره یک روزی یک جایی گیرش بیاندازم و بروم ببینمش!
چرا واقعا یک هنرمندی مثل خانم رامش که یادم است در آن زمان که موسیقی پاپ شکل گرفته بود، و اسمشان توی مجلهها سر زبانها بود، باید جوری شود که به گفته شما انزوا بطلبد. ما این سالها حتی چیزی نشنیدیم جز یک همکاری که با فرزین فرهادی و آقای داریوش داشتند روی اشعار مولانا؟
بله. مطمئنا اگر ببینمش این سئوال را هم از طرف خودم و هم از طرف شما و شنوندههایتان ازشان میپرسم. چون برایم یک سئوال است که چرا ناگهان همه چیز را گذاشت کنار و کسی را نمیبیند.
از هنرمندان دیگر چطور؟ میبینیدشان؟ دور همی وجود دارد مثل گذشتهها؟
نه متاسفانه اینقدر همه گرفتارند و همه از هم دورند. ولی تا آنجا که امکانش هست بیشتر تلفنی با دوستان و همکارانم که از قدیم میشناسم در ارتباطم.
قاعدتا این برای مردم جذاب است، فکر نکنید فضولم. ولی میپرسم چه کسانی بیشتر به شما نزدیکند...؟
کسانی که با آنها دوستی قدیمی داشتم زیاد نیستند. در واقع کسی نمانده. با ابی عزیز که تا پارسال همکاری خوبی داشتیم. توری که نوستالژی را با هم اجرا کردیم کم و بیش از حال هم خبر داریم. داریوش عزیز را سه چهار سالی است به خاطر گرفتاریهای خودشان و خودم اطلاع مستقیمی ازشان ندارم. ولی شهرام شپ پره را ازش خبر دارم. بیشتر با مارتیک در ارتباط هستم که اتفاقا شاید یک کار مشترکی با مارتیک داشته باشم. و همین. واقعا نیستند کسانی که بتوانیم با هم بنشینیم. چرا، سیاوش قمیشی را دیدم که خیلی خوشحال شدم بعد از سالها.
از سیاوش قمیشی نمیخواهید کاری بخوانید؟ یکی از آهنگسازهایی است که کارهایش معمولا جزو کارهایی است که همیشه در بازار فراگیر میشود. با ابی هم یک آلبوم موفق داشت مثل ستارههای سربی؟
بله. من طرفدار پروپا قرص کارهای سیاوش هستم. البته قول به هم دادیم با هم کار کنیم. او بیشتر به من قول داده. ولی حالا بگذار صدای مرا بشنود. یک کمی تنبل است. به کسی نگویید ها، تنبل است!
از هنرپیشهها چطور؟ کسی را میبینید؟ مثلا بهروز وثوقی را در این سالها بعد از همکاریهایی که با هم داشتید دیدید؟
نه متاسفانه. هیچوقت فرصت نشده ببینمشان. شهر دیگری زندگی میکنند. در سانفرانسیسکو هستند با خانمشان. ولی پارسال با ایشان یک گفتگوی تلفنی داشتم.
برای بازیگری دلتان تنگ نشده؟ میخواهم ببینم کدام دنیا بیشتر شما را وسوسه میکند. چون شما وقتی آمدید به خارج از کشور، آن موقع صحبت بود که شما دو تا فیلم کار کنید برای مسعود کیمیایی. «مترسک» و «مانکن» اگر اشتباه نکنم. آن فیلمها ظاهرا به جایی هم نرسید. اما کدام برای شما وسوسه برانگیزتر بوده در این سالها؟ همه خاطره بازی درخشان شما در فیلم «بیتا» جلوی عزت الله انتظامی را از یاد نبرده اند. بعد هم فیلم پرطرفدار «در امتداد شب» هست.
من همیشه گفتم خودم را در وحله اول بازیگر میدانم بعد خواننده. من از بازیگریم وام میگیرم روی صحنه تا ترانههایم را اجرا کنم. و الا یک خواننده معمولی روی صحنه میتوانستم باشم. من سینما را بیشتر از خوانندگی دنبال میکنم. علاقهام هم بیشتر است به کار سینما. اما در خارج از ایران هنوز برای من این فرصت و این امکان و جایی که بتوانم کار سینما را دنبال کنم وجود نداشته. خوشحال میشوم که بتوانم روزی روزگاری یک کار سینمایی انجام دهم. البته فکر میکنم خیلی دور باشد.
اگر این فرصت فراهم میشد خودتان شخصا دوست داشتید جلوی دوربین کدام کارگردان قرار میگرفتید و ایفای نقش میکردید؟
سئوال خیلی سختی میکنید. زیاد آشنایی با کارگردانهای امروز سینمای... منظورتان کارگردانهای غیر ایرانی اند یا ایرانی؟
نه، ایرانی. یک عده را شما دنبال کردید و میشناسید و یک عده نسل جدیدی هستند که شاید فیلمهایشان را از طریق یوتیوب دیده باشید؟من غیر از علاقه به کار با مسعود کیمیایی با سامان مقدم دلم میخواست و هنوزم... چون خیلی دوستش دارم و زمانی که ایران بودیم و دستیار کیمیایی بود، روابط خانوادگی داشتیم. خیلی آدم نازنینی است و خیلی هم استعداد کارهایش را بسیار دوست دارم. آقای حسن فتحی که اخیرا هم...
سریال «شهرزاد» را میگویید...
بله. و کارهای قبلیاش.
شما با کارگردانهای زیادی کار کردید. جلوی دوربین کدام کارگردان کارکردن برایتان دشوارتر بود؟
من با زنده یاد جلال مقدم بسیار راحت بودم. زنده یاد هژیر داریوش. کسی را نمیشناسم که کار کرده باشم و کار درخشانی به نظرم آمده باشد.
یعنی مثلا پرویز صیاد، فریدون گله...
نه آنقدر. برای اینکه با دوست نازنینم پرویز صیاد یک کمی درگیری و مشکلات داشتیم به خاطر بعضی از صحنهها. البته من منکر نبوغ پرویز صیاد نیستم. پرویز صیاد یکی از ستارههای درخشان بازیگری و کارگردانی است درهمه زمینهها. اما شما گفتید راحت، من هم کسانی را اسم بردم که جلوی دوربینشان راحت بودم. طبیعتا فیلمبرداری هوشنگ بهارلو و نعمت حقیقی. نعمت حقیقی هم باز زنده یاد نعمت حقیقی است.
رادیو فردا