غزلی بهارانه از پيرايه يغمايی
ايام از شما مبارک باد!
ايام می آیند تا با شما مبارک شوند
ايام شماييد !
شمس تبريزی
ايام شماييد !
شمس تبريزی
نوروز بمانيد که ايّام شماييد
آغاز شماييد و سرانجام شماييد آن صبح نخستين بهاری که به شادی،
می آورد از چلچله پيغام، شماييد
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشيار
آن گنبد گردننده ی آرام شماييد
خورشيد گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشيد شما ، عشق شما ، بام شماييد
نوروز کهنسال کجا غير شما بود ؟
اسطوره ی جمشيد و جم و جام شماييد
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شماييد
هم آينه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شماييد
امروز اگر می چمد ابليس، غمی نيست
در فنّ کمين حوصله ی دام شماييد
گيرم که سحر رفته و شب دور و دراز است ،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شماييد
ايّام به ديدار شمايند مبارک
نوروز بمانيد که ايّام شماييد
پيرايه يغمايی
...
موسيقی: قطعه ی «شادی و امید» اثر جاودانه ی زنده ياد حسن کسایی، با تار فرهنگ شریف