شلاق آدم را قوی میکند
اما چاق و فربه نمیکند.
من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. دیروز اما وقتی رفتم خواستگاری و بابای سوفیا در را باز کرد، من تالاپی افتادم توی بغلش. بابای سوفیا گفت: اشتباه گرفتی پسرم.
گفتم: آی... ای داد... ای بیداد...
بابای سوفیا گفت: آیا تیر خوردی؟ آیا از پشت بهت شلیک کردند؟
گفتم: کاش از پشت گلوله خورده بودم. من شلاق خوردم.
تا گفتم شلاق خوردم، بابای سوفیا عصبانی شد و جاخالی داد و من از توی آغوشش نقش بر زمین شدم. بابای سوفیا گفت: ای فسق و فجور بدبخت. یا توی ماشینت نوار نامناسب داشتی که صداش زیاد بوده یا توی صندوق بطری آبمعدنی فاسدشده داشتی. شاید هم دزدی و اختلاس کردی. شاید هم قتل کردی. شاید هم کشور را بدهکار کردی. شاید هم باعث تحریمها شدی. شاید هم پول مملکت را بالا کشیدی. شاید هم به علت تفاوت فرهنگی در استخرهای برزیل بچهآزاری کردی. شاید هم جنگلها را از بین بردی. شاید هم مسبب خشکشدن دریاچهها و رودخانهها بودی. شاید هم به اسم خودرو سواری، خودروهای کشتار جمعی تولید میکنی و به مردم میفروشی. شاید هم...
که گفتم: نه بهخدا. من برای اینکه شما روی شغل حساسی، رفته بودم معدن طلای آقدره و کارگری میکردم. اینها پول ما را ندادند و با اهدای یک تیپا اخراجمان کردند و ما رفتیم شکایت کردیم و تحصن که آقا پول ما را بدهید، ما زن و بچه داریم (البته من زن و بچه ندارم و قصد ازدواج دارم) خلاصه اینها جای اینکه حقوق ما را بدهند، حق ما را گذاشتند کف دستمان و گفتند زیادی شلوغی کردید و شلاق زدند.
بابای سوفیا گفت: صاحبان معدن طلا چی شدند؟
گفتم: آنها چون بهخاطر این مسائل بهشان فشار روحی آمده بود، الان رفتند مسافرت که ریلکس کنند.
بابای سوفیا گفت: بمیرم الهی. دیروز توی روزنامه خواندم که مدیرکل اداره کار استان آذربایجانغربی «به دلیل بیاطلاعی از اجرای حکم مجازات شلاق کارگران معدن آقدره» از کار برکنار شده».
گفتم: «ایبابا. یعنی حالا یکدفعه با اطلاع مسئولان کار میخواهند حکم را دوباره اجرا کنند؟» و بعد غش کردم.
نتیجهگیری
شلاق کارگر را قبل از اینکه خستگیاش در برود بزنید که خستگیاش در برود.
نتیجهگیری ۲:
یکی از انواع خوردنیها، شلاق است که آدم را قوی میکند اما چاق و فربه نمیکند.
روزنامه شرق
بابای سوفیا گفت: آیا تیر خوردی؟ آیا از پشت بهت شلیک کردند؟
گفتم: کاش از پشت گلوله خورده بودم. من شلاق خوردم.
تا گفتم شلاق خوردم، بابای سوفیا عصبانی شد و جاخالی داد و من از توی آغوشش نقش بر زمین شدم. بابای سوفیا گفت: ای فسق و فجور بدبخت. یا توی ماشینت نوار نامناسب داشتی که صداش زیاد بوده یا توی صندوق بطری آبمعدنی فاسدشده داشتی. شاید هم دزدی و اختلاس کردی. شاید هم قتل کردی. شاید هم کشور را بدهکار کردی. شاید هم باعث تحریمها شدی. شاید هم پول مملکت را بالا کشیدی. شاید هم به علت تفاوت فرهنگی در استخرهای برزیل بچهآزاری کردی. شاید هم جنگلها را از بین بردی. شاید هم مسبب خشکشدن دریاچهها و رودخانهها بودی. شاید هم به اسم خودرو سواری، خودروهای کشتار جمعی تولید میکنی و به مردم میفروشی. شاید هم...
که گفتم: نه بهخدا. من برای اینکه شما روی شغل حساسی، رفته بودم معدن طلای آقدره و کارگری میکردم. اینها پول ما را ندادند و با اهدای یک تیپا اخراجمان کردند و ما رفتیم شکایت کردیم و تحصن که آقا پول ما را بدهید، ما زن و بچه داریم (البته من زن و بچه ندارم و قصد ازدواج دارم) خلاصه اینها جای اینکه حقوق ما را بدهند، حق ما را گذاشتند کف دستمان و گفتند زیادی شلوغی کردید و شلاق زدند.
بابای سوفیا گفت: صاحبان معدن طلا چی شدند؟
گفتم: آنها چون بهخاطر این مسائل بهشان فشار روحی آمده بود، الان رفتند مسافرت که ریلکس کنند.
بابای سوفیا گفت: بمیرم الهی. دیروز توی روزنامه خواندم که مدیرکل اداره کار استان آذربایجانغربی «به دلیل بیاطلاعی از اجرای حکم مجازات شلاق کارگران معدن آقدره» از کار برکنار شده».
گفتم: «ایبابا. یعنی حالا یکدفعه با اطلاع مسئولان کار میخواهند حکم را دوباره اجرا کنند؟» و بعد غش کردم.
نتیجهگیری
شلاق کارگر را قبل از اینکه خستگیاش در برود بزنید که خستگیاش در برود.
نتیجهگیری ۲:
یکی از انواع خوردنیها، شلاق است که آدم را قوی میکند اما چاق و فربه نمیکند.
روزنامه شرق