به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۹۶

ظهور و سقوط داعش - هپلی


بیچاره نسل های آینده اگر بخواهند وقایع روزگار مارا بخوانند حتما اسفناج بر سرمبارکشان سبز می شود، می پرسید چرا؟ برای اینکه، این تاریخ هزارپیچ و خم داره که جاده ی هراز نداره.
هپلی وظیفه خودش دید دستکم برای نسل های بعد توضیحی بدهد که فکر نکنند امور دنیا در دست آدم های عاقل بوده و تاریخ را درست بخوانند. درچند روز اخیر خبر آمد که داعش نفس های آخر را می کشد و همزمان این خبرهم رسید که رهبر دولت اسلامی یعنی ابوبکرالبغدادی به تیر غیب دچارشده و شهید شده. از شوک خبر شهادت وی در نیامده بودیم که برخی روزنامه ها نوشتند ای دل غافل چه نشسته ای که ابوبکر بغدادی با آن پشم و پیله و ردا و عمامه سیاه، مأمور موساد بوده و نام حقیقی او سیمون الیوت و از پدرومادری اسراییلی.

فکر کنم همانقدر که ما شوکه شدیم آمریکا هم شوکه شده چون تا یکی دو روز بعد هم که همه عالم قبول کردند ابوبکر مرده حتا داعش هم قبول کرد ولی آمریکا می گفت نمی دانیم جریان از چه قرار است تا عکس های کشته شده ی اوانتشار پیدا کرد و مجبور به قبول آن شد. باور کردن مرگ عزیزان همیشه سخت است


از جمله دلایل نظریه جاسوس بودن بغدادی این عکس از سیمون الیوت است که بعدها ابوبکر البغدادی لقب گرفت. یکی دیگر از مدعیان جاسوس بودن وی ایمن الظواهری است که می گوید ما می دانستیم که وی 18 سال مامور مخفی اسراییل بوده است، او ماموریت داشت که اسلام را نابود کند. اولاً هجده سال میدانستی و هیچ غلطی نکردی، حالا آمده ای پز میدهی که میدانستم؟ ثانیاً بالاخره صرفنظر از اختلافات فیمابین ما نفهمیدیم اسلام کدام است؟ القاعده اسلام است؟ جبهه النصر اسلام است ؟ خمینی اسلام است؟ خامنه ای اسلام است؟ رئیسی اسلام است؟ سروش اسلام است؟ بازرگان اسلام است؟ من که حیران مانده ام.
حالا اصلاً ایمن الظواهری کیست ؟ او اهل مصر و پزشک است و مانند مهندس بازرگان ما اول به اخوان المسلمین علاقه داشته ولی بعد ها ترقی کرده و همانطور که مهندس بازرگان شیفته خمینی شد، الظواهری هم هوادار اسامه بن لادن رهبر القاعده شد و حالا به جای او در مقام رهبری نشسته است. حال چرا دکترهای مصری مانند مهندس های ما به اسلام علاقمند می شوند هپلی جوابی برای آن ندارد. البته سیمون یا همان بغدادی خودمان اول عضو القاعده بوده بعدها جدا شده. سد البته دست هپلی هیچ جا بند نیست و جرأت هم نمی کند که از ظواهری بپرسد چند تا سیمون دیگر در القاعده دارد.

نشست نماینده موساد سیمون الیوت با سناتور آمریکایی جان مک کین
برای اینکه تاریخ معاصر را بیشتر از این لنگ درهوا نگذاریم بطور خلاصه شرح قضایا می کنم. این قصه از آنجا آغاز شد که ریاست جمهوری آمریکا جرج بوش دوم به خیال ارسال دموکراسی به عراق افتاد و گفت چون به پست اعتماد ندارم، خودم برایتان میاورم. حال اینکه خود بوش دموکرات نبود موضوع بحث ما نیست ولی قبلاً همه مردم فکر می کردند فقط برنج و قند و شکر را می توان با کامیون و کشتی بار زد و به جایی فرستاد ولی او با این ابتکار و فرستادن دموکراسی به عراق مسیر تاریخ را عوض کرد. القصه پس از جنگ و کشتار بسیار و سرنگونی صدام، جرج بوش دوم فرمان به اخراج 400 هزارنفر ارتشی و مامورمخفی و انتظامی عراق داد، گفت از این به بعد بروید دنبال کسب حلال..
خوب قریب نیم میلیون خلق الله عراقی آشنا به انواع سلاح و پدرسوخته بازی چه جوری شکم زن وبچه را سیر کنند؟ ناچار عده ای به استخدام عربستان سعودی در آمدند و برای شیعیان اینجا و آنجا در راه خدا و فی سبیل الله بمب کار گذاشتند.حال شیعیان با انتخابات آزاد اکثریت را به دست آورده بودند و مقامات دولتی را قبضه کرده بودند و ایران هم نفوذ پیدا کرده بود و همین دلایل برای کشتار شیعیان کافی بود. آمریکایی ها برای تکمیل دموکراسی و مقابله با ایران در عراق، طارق الهاشمی سنی را با سمت معاونت ریاست جمهوری برای روز مبادا در کابینه چپاندند. این آقا نشان از سه جا داشت؛ یعنی هم با عربستان و هم با آمریکا و هم با شبکه القاعده رابطه داشت. چندی بعد شماره تلفن وی را در گوشی ابومعصب الزرقاوی پیدا کردند. وی سرانجام مجبور شدبه اقلیم کردستان پناهنده شود.

خوب حالا آمریکا چکار کند ؟ از یک طرف به عربستان سعودی نازک تر ازگل نمی تواند بگوید از جانب دیگر دلش از جمهوری اسلامی پر است و کشتن شیعیان را بد نمی داند، ولی مشکل اینجاست که سربازهای آمریکایی هم در این میان کشته می شوند، بنابراین باید کاری کند. ماندن بیشتر ارتش آمریکا در عراق دیگر صلاح نیست چون هم خرجش سرسام آور است و هم خانواده های سربازان کشته شده در آمریکا تظاهرات می کنند. پیروان نظریه توطئه بر این باورند که بدین ترتیب از مابهتران پروژه ای را طرح ریزی کردند تا گروهی از القاعده جدا شود تا سنی های ناراضی عراق و سوریه را گردهم بیاورد و در نتیجه چنین شد که در ژوئیه 2014 گروهی به نام داعش به سرکردگی ابوبکرالبغدادی اعلام وجود کردند. این گروه که خود را "دولت اسلامی عراق" خواند، با انتشار بیانیهای هدف از انجام حملات به عراق را حمایت از مسلمانان سنی این کشور در برابر "طرحی ایرانی" می خواند و البته کار را از کشتار همان سنیان که دم دستش بودند شروع کرد. خلاصه از همه طرف کمک آوردند. از اردن و اسرائیل گرفته تا ترکیه و عربستان. یکی تعلیمش داد، یکی دکتر فرستاد، یکی نفتش را خرید، یکی چکش را کشید...
این گروه ناگهان از سوریه با سدها وانت تویوتا به عراق حمله ور شد. هیچکس تا امروز ندانسته است که حدود ۱۸۰۰ تویوتا از کجا در اختیار این گروه گذاشته شده بود. شرکت تویوتا اظهاربی اطلاعی کرد و گفت شاید نیسان باشد. برخی هم براین باورند که اینهم یک نوع امداد غیبی است و هیچکس هم نتوانست بفهمد چطور نیروهای آمریکایی مجهز به انواع وسایل نتوانستند این تحرک را ببینند. حتا هلیکوپترهای آمریکایی نزدیک به حادثه نیز گویی به فرمان الهی کور و کر شده بودند. ماهواره و اینها هم که هیچ. بابا جان اگر اینها کار نمی کند بدهید جایش یک نینتندو بگیرید بازی کنید که اقلاً سرتان گرم شود.

داعش با غارت هایی که کرد از جمله تصرف 429 میلیون دلار از بانک های موصل ثروتمند شد و درمدتی کوتاه بین 20 تا 80 هزارنفر عضو پیدا کرد. اعضای داعش فقط از کشورهای عربی نبودند حتا از کشورهای اروپای، کانادایی و استرالیایی نیز تا این اواخر در عملیات داعش شرکت می کردند و سر خلق الله را مثل دسته گل می بریدند و با پاسپورت این کشورها به آغوش جامعه متمدن برمی گشتند. این اولین بار بود که کشوری به کشور دیگر حمله نمی کرد بلکه با صدور دموکراسی به کشور دیگر یک گروه مثل قارچ از زمین می رویاند و می خواست یک حکومت از سه چهارکشور ایجاد کند که بشود امپراتوری دمکراسی.

اما متأسفانه در سوریه هم این دموکراسی سازگار از آب درنیامد. (راست می گویند که راه دموکراسی دشوار و ناهموار است.) هرچه گفته شد اینها برای رهایی شما از دست بشار اسد خونخوار است، مردم پاسخ می دادند داعشی ها که بدترند، دستکم اسد برای مذهب ما را نمی کشد. واقعاً راست گفته اند که درجهنم مارهایی پیدا می شوند که آدم به اژدها پناه می برد. هرچی هم بمب شیمیایی به اسم اسد در کردند مردم طرف داعش نیامدند که نیامدند. آمدند اسم داعش را عوض کردند که شاید مردم به خاطر اسمش می ترسند و اسمش را گذاشتند جبهه النصر ولی مردم لجوج سوریه به لجبازی تاریخی خود ادامه دادند. خلاصه اینکه کار پیش نرفت. جمهوری اسلامی ملت را جمع کرد و سلاح فرستاد و روسیه را خبر کرد و خلاصه حساب داعش را رسید. کار که خراب شد ترکیه چنان ...گیجه گرفت که نداند با که دشمن است و با که متحد، اردن که می گوید من نخودی بودم از بقیه بگیرید، عربستان هم که دارد به حساب بانکیش می رسد. آخر همه آمریکا آمده می گوید ما لت و پارشان کردیم و حالا که اینطوری شده جمهوری اسلامی باید از سوریه برود بیرون! نه بابا!؟

این دموکراسی برای ایران هم تدارک دیده شده بود و قرار بود کلک هلال شیعی را بکند که عکس عمل کرد و داعش لت و پار شد و عوضش ایران بیخ گوش اسراییل با حزب الله رژه می رود. از آنجا که خباثت ملایان نیز پایانی ندارد آنها روسیه را هم به عنوان رقیب وارد ماجرای سوریه کرده اند و در مقابل آمریکا گذاشته اند. فکر می کنید واکنش ترامپ در برابر ایران چه بوده؟ با غنچه کردن لبهایش از ایران قهر کرده! اسم ایران را هیچ جا نمی برد. ممکن است غنچه کردن ترامپ در خانه اش نتیجه داده باشد ولی بعید می دانم ملایان محل بگذارند.

ترامپ حاضر است از روسیه اسم ببرد و بگوید سرنوشت اسد را به تو سپردم به شرطی که به دست ایران ندهی. گویی اصلا ایرانی وجود ندارد و به کلی منکر وجود ایران است و در عوض گروه رجوی و رضا پهلوی را علم کرده که من به زودی با این دو کار ایران را یکسره خواهم کرد.

حسن قضیه در اینجاست که ترامپ ادعای دموکراسی و این جور چیزها نمی کند و از تاکتیک ترساندن استفاده می کند ولی مشکل اینجاست که کسی از رجوی و رضا پهلوی نمی ترسد و مردم بیشتر به این حرف ها می خندند. او هی می گوید دارد که من مرد غیر مترقبه ای هستم، بلکه مردم از او بترسند. البته یکدفعه هم پوتین در جواب گفته بود من از ترامپ غیر مترقبه تر هستم که یعنی حواست باشد. نمی دانم این سرعت گیری برای غیرمترقبه بودن تا کجا و به چی ختم خواهد شد. بقیه هم در صف ایستاده اند که بگویند ما هم خیلی غیر مترقبه هستیم. ولی اگر این نوشته از جنگ اتمی جان به سلامت برد و به دست ننه مرده ای رسید بداند که ما در چه زمانه ای و با چه حکامی زیستیم.
2017 Jul 14th Fri - جمعه، 23 تير 1396 

منبغ: ایران لیبرال