"من هیچ عمل مجرمانهای مرتکب نشدهام، ولی اعتراضی هم ندارم."
این جملهای است که لیو شیابو سال ۲۰۰۹ در دادگاه گفت. بعد از آن زندانی شد و در هشت سالی که زندانی بود، حاضر نشد از اعتقادش به دموکراسی دست بکشد. عجیب نیست که حاکمان چین از مردهاش هم به اندازه زندهاش میترسند.
حزب کمونیست چین روزگاری حزب عزم راسخ و آرمان بود، حزب مردانی که آماده بودند در راه آن آرمان شهید شوند. اما نزدیک هفتاد سال حکمرانی آن حزب آرمانگرا را به ساختاری صلب و منفینگر بدل کرده. ساختاری که کسانی را که در پی حقوق اساسیشان هستند زندانی میکند، نامشان را ممنوع میکند، و با اهرم اقتصاد بیرقیبش، حتی دولتهای خارجی را هم به سکوت وامیدارد.
در دوران زمامداری شی جینپینگ این سرکوبگری با دقت و شدت و موفقیت ادامه داشته. لیو شیابو استثناء است.
مشکل چین با لیو شیابو از سال ۲۰۱۰ آغاز شد: زمانی که او جایزه صلح نوبل را برد. ناگهان نامش همتراز چهرههای برجستهای قرار گرفت که به خاطر باورشان زندانی شده بودند، چهرههایی مثل نلسون ماندلا، آنگ سان سو چی و کارل فون اوسیتسکی.
شاید نفر آخر برایتان آشنا نباشد. اما از قضا این نام برای حاکمان چین آزارندهتر از دو نام دیگر است. کارل فون اوسیتسکی یک فعال ضدجنگ آلمانی بود که سال ۱۹۳۵ در حالی که در یک اردوگاه کار اجباری حبس بود جایزه صلح نوبل را برد. هیتلر حتی به اعضای خانوادهاش هم اجازه نداد به جای او جایزهاش را تحویل بگیرند.
لیو شیابو هم وقتی جایزهاش را برد در زندان بود. مقامهای چینی نه تنها اجازه ندادند همسرش برای دریافت جایزه سفر کند، که در خانه حصرش کردند. در مراسم اهدای جایزه یک صندلی خالی برای لیو شیابو گذاشتند. همانجا بود که قیاس بین چین قرن بیستویکم و آلمان دهه ۱۹۳۰ آغاز شد.
آلمان دهه سی و چین سالهای اخیر یک شباهت دیگر هم دارد: سانسور حکومتی. در آلمان نازی اسم بردن از اوسیتسکی ممنوع بود. امروز هم در چین کسی حق ندارد در مورد جایزه لیو شیابو حرف بزند. مقامهای چینی تا مدتی پس از ماجرای صلح نوبل حتی جستجوی ترکیب "صندلی خالی" را هم ممنوع کرده بودند. نام لیو شیابو مایه سرافکندگی حاکمان چین در دنیا بود، اما در داخل چین کسی او را نمیشناخت. حتی در روزهایی که پزشکان خارجی به ملاقات او رفتند و تشخیص پزشکان چینی را که میگفتند نمیتواند سفر کند، رد کردند، در روزهایی که در هنگکنگ برای آزادیاش تجمع برگزار میشد، داخل چین به خاطر سانسور شدید کمتر کسی میدانست شیابو دارد از سرطان میمیرد.
فراموشی همگانی جزو سیاستهای رسمی حکومت چین است. لیو شیابو هم از قربانیان همین سیاست بود. حاکمان چین از زمان زندانی شدن تا مرگش هرچه میتوانستند کردند که نام و یادش را پاک کنند. برای اینکه خانواده و دوستان نتوانند به ملاقاتش بروند، جایی حدود ۶۵۰ کیلومتر دورتر از خانه زندانیاش کردند. همسرش لیو شیا را چنان زیر نظر گرفتند که دچار مشکلات جسمی و روحی شد. حتی به دولت نروژ آنقدر فشار آوردند که دیگر مقامهای نروژی هم به زحمت در مورد حقوق بشر در چین یا جایزه نوبل شیابو حرفی میزنند.
اما لیو شیابو در مرگ هم مثل زندگی نگذاشت پاکش کنند. تصویری که دولت چین از او در بستر مرگ (برای خارجیها) منتشر کرد، قرار بود به همه ثابت کند که هرچه نیاز داشته در اختیارش گذاشتهاند و در آرامش میمیرد. اما پیامد ناخواسته این تصویر این بود که از او شهیدی ساخت برای جنبش زیر سرکوب دموکراسیخواهی در چین. ضمن اینکه یک بار دیگر بینندگان را یاد کارل فون اوسیتسکی و آلمان دهه ۱۹۳۰ انداخت.
مقامهای چینی تا لیو شیابو به بستر مرگ نیافتاد، با مرخصی درمانی موافقت نکردند. حتی در بیمارستان هم شدیدا تحت نظر بود، و بسیاری دوستانش نتوانستند به ملاقاتش بروند. حدود ۸۰ سال پیش، کارل فون اوسیتسکی هم در بیمارستان مرد، در حالی که زندانبانان مراقبش بودند و درمان بهموقع از او دریغ شده بود.
دولت چین از قیاس سابقه حقوق بشری و تبلیغاتیاش با آلمان نازی بیزار است، به ویژه آنکه در سالهای اخیر تا حدی حکومت تکحزبیاش در عرصه جهانی مشروعیت یافته. در جریان نشست سران بیست قدرت اقتصادی جهان که اوایل ژوئیه در هامبورگ آلمان برگزار شد، حتی یکی از رهبران حاضر در نشست علنی به رئیسجمهوری چین چیزی نگفت. واقعیت این است که چین روزبهروز در عرصه جهانی قدرتمندتر میشود و در داخل سختگیرتر. و در این شرایط صدایی در حمایت از مخالفان سیاسی چین بلند نمیشود.
لیو شیابو همیشه مخالف دولت چین نبود. تا سال ۱۹۸۹، به عنوان یک دانشگاهی که گاه نقد هم میکند، زندگی معقولی داشت. اما ماجرای میدان تیانانمن همه چیز را عوض کرد. پس از کشتار چهارم ژوئن، هزینه مخالفت با حزب به مراتب سنگینتر شد.
بیشتر همدورههای لیو شیابو، و حتی نسل بعدی، تصمیم گرفتند به زندگیشان بچسبند و هزینه تحمل نکنند. لیو شیابو از معدود کسانی بود که تا پایان عمر به آرمانهای سال ۱۹۸۹ وفادار ماند. با این کار، ابتدا امکان خروج از کشور را از دست داد، و به مرور آزادیاش را. آنطور که وکلایش میگویند، در سالهای اخیر حتی پیشنهاد آزادی در ازای اعتراف به تقصیر را رد کرده بود.
"اگر میخواهی به جهنم قدم بگذاری، به تاریکی اعتراض نکن.."
این جمله از لیو شیابو است. او در دفاعیهاش در دادگاه - که در مراسم نوبل به یادش خواندند - گفته بود کینهای از آنها که زندانیاش کردند ندارد. گفته بود امیدوار است بتواند ورای آنچه بر او رفته گام بردارد.
عجیب نیست که حاکمان چین چنین آدمی را خطرناک بدانند. برای حزبی تمامیتخواه، مخالفی با عزم راسخ غیرقابلتحمل است. کسی که نترسد و نشود خریدش، دشمن است.
لیو شیابو پس از مدتی بیماری به آخر خط مبارزه رسید. از این پس تصویر تخت خالی بیمارستان هم مثل تصویر صندلی خالی مراسم جایزه نوبل خار چشم حاکمان چین خواهد شد. بیشک زمامداران چینی همچنان با کسانی که بخواهند راه او را بروند برخورد خواهند کرد. اما نام لیو شیابو را نمیتوانند پاک کنند - همانطور که آلمان نازی نتوانست نام کارل فون اوسیتسکی را پاک کند.
بی بی سی