به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۹۶

ای شادی آزادی، روزی که تو بازآیی

 هوشنگ ابتهاج، شعر عجیبی دارد که آن را با صدای شجریان در خاطره‌ها به ثبت رسانده‌ایم:
«ای شادی آزادی، روزی که تو بازآیی، با این دل غم‌پرور، من با تو چه خواهم کرد؟».
تردید این سؤال نه برای انکار پایکوبی لحظه‌های شاد آزادی است، بلکه به‌‌دلیل خوگرفتن دلِ آدم‌های گرفتار به مقوله «غم» است و سخت‌بودن خروج از این وضعیت روانی. روزی که خبر آزادی بخش‌هایی از موصل هم در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد، صورت ثبت‌شده موصلی‌ها در اولین تصاویر آزادی، گویی همین حالت خوگرفته با غم را نشان می‌داد تا‌جایی‌که بازخوردهای این آزادی نه شادی و هلهله که اندوه و تأسف بود. 

از لحظه اسارت موصل در چنگال شوم جنگ و غارتگری، فیس‌بوک و توییتر رسانه مردم بی‌پناه و بی‌رسانه آنجا شد؛ تجربه‌ای که پیش‌تر درباره کوبانی و شنگال هم اتفاق افتاده بود. داعش که با تکنیک و بهره‌برداری از فناوری‌های رسانه‌ای و سینمایی، فخر فروخته بود به آنهایی که شاهدان خاموش سربریدن‌ها و تیرباران‌ها شده بودند، می‌خواست مقاومت یک شهر کوچک در شمال غرب عراق به چشم نیاید و در خاموشی صداها، صدای مردم مظلوم موصل را خفه کند؛ اما این اتفاق نیفتاد، موقعیت سیاسی و جغرافیایی موصل، این شهر را به سرخط خبرها آورد، به‌ویژه آنکه فشار داعش برای منتشرنشدن اخبار این شهر، مردم را به کوچک‌ترین تحرکات جنگی این منطقه حساس کرده بود. 


حال انتشار اولین عکس‌ها، واقعیت تلخ چندین ماه محاصره و نبرد در موصل را آشکار می‌کند. مردمی که اولین آزادگان این شهر هستند، بهت‌زده، نگران، گرسنه، کثیف و خسته از پناهگاه‌هایی که در خانه‌ها و زیرزمین‌های خود کنده بودند بیرون آمده‌اند و به سمت آینده‌ای نامعلوم حرکت‌ می‌کنند. بسیاری از آنها حتی نمی‌دانند از امروز باید از کدام لباس‌های نظامی بترسند و لباس کدام سربازان را نجات‌بخش خود بدانند. این پدیده تازه‌ای نیست. جنگی که داعش در خاورمیانه به راه انداخته، دشمنان منطقه‌ای را به اتحادی لرزان کشانده است؛ اما با آزادی هر شهر از چنگال داعش، نگرانی‌ها آغاز می‌شود. اداره این شهر با کدام گروه خواهد بود؟ با ترک‌های ترکیه؟ با کردهای کردستان؟ با نیروهای عراق؟ با آمریکا و متحدانش یا با...؟ 

تصاويري كه بعد از انتشار اخبار موثق و غيررسمي آزادي موصل منتشر شده، همگي چون خبر بازسازي دانشگاه موصل شاد و نشاط بخش نيستند، برخي از آنها به اندازه همين عكس ها، اسفبار و نگران كننده اند، خصوصا آن كه وضعيت آينده موصل را بيشتر و بيشتر نگران كننده مي كنند.


آینده موصل و مردمش از این هم بیشتر در هاله‌ای از گردوغبارِ هورالعظیمی فرو رفته است. شهری که چهارشنبه، آزادی ‌بخش‌هایی از آن نوید داده شد، دیگر نه تأسیسات زیرساختی دارد، نه جاده برای سفر، نه خانه‌ای برای زندگی و نه فضایی برای ازنوساختن. داعش تاریخ باستانی این شهر را به حراج گذاشت یا به‌شدت تخریب کرد؛ امنیت شهر به‌‌دلیل تونل‌های مخفی‌ای که داعش در زمان اداره این شهر حفر کرده به‌طورکامل از بین رفته و دعواهای داخلی بین مردم، افزایش چشمگیری داشته است. شاید بشود گفت دیگر هیچ‌کس به هیچ‌کس اعتماد ندارد، چراکه هر روز داعش شایعه‌ای مبنی بر جاسوس‌بودن یکی از شهروندان علیه دیگر شهروندان موصلی منتشر کرده و حالا کسی نمی‌داند رفیقی که کنارش ایستاده، راپرتچی بوده یا مانند او، مظلوم است. 

کودکان وضع اسف‌بارتری دارند؛ کودکانی که در این ایام، نه مدرسه رفته‌اند و نه تغذیه درست و حسابی داشته‌اند. کودکانی که شاهد مرگ یا بردگی مادران و خواهرانشان بوده‌اند و همواره این تهدید را احساس می‌کرده‌اند که ممکن است با غفلتی ساده، طعمه مین‌گزاری‌های داعش در پارک‌ها و مکان‌های عمومی شهر شوند. به‌خاطر مجموع این دردها و رنج‌هاست که موصلی‌ها، این روزها آه می‌کشند و لابد زیر لب جمله‌ای عربی می‌گویند که ترجمه‌اش چنین خواهد بود: «ای شادی آزادی، روزی که تو بازآیی، با این دل غم‌پرور، من با تو چه خواهم کرد؟».

سعيد برآبادي / شرق