به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۶

بهناز شفیعی: می‌جنگم؛ هم برای خودم، هم برای زنان موتورسوار

بهناز شفیعی
«من از بچگی عاشق موتورسواری بودم و گریه می‌کردم که سوارم کنند.» 
 «آن خانم که سوار بر موتور شد، متعجب ماندم و به خودم گفتم چقدر خوب! موتورسوار زن هم داریم! ذوق‌زده و کنجکاو شدم تا من هم یاد بگیرم. همان روز من را با دنده و کلاچ موتور آشنا کردند. دیگر سوار شدم، رفتم و خوردم زمین، رفتم و خوردم زمین تا این که بالاخره یاد گرفتم.»
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق نوشت: «هوا گرم است. دما باید ٣۵ یا ٣۶ درجه باشد؛ حالا کمتر یا بیشتر. آفتاب امان نمی‌دهد تا رفت‌وآمد زیادی در کوچه خلوت منتهی به پیچ‌های ریزودرشت منطقه صورت بگیرد. صدای موتورش ذهن آرام و تقریبا خواب‌رفته اهالی را بیدار می‌کند. چشمانی که پیش از این در پی یافتن سایه‌ای برای گریز از آفتاب بودند، حالا به سمت موتور خوش‌رنگی می‌چرخد که صدایش برای خیلی‌ها جذاب است. بهناز شفیعی با هیبت یک موتورسوار حرفه‌ای در میانه‌های کوچه می‌ایستد؛ کلاه ایمنی بر سر و لباس‌های چرم یکدست مشکی‌اش بر تن. باورش سخت است که در این دما، کسی در این پوشش احساس راحتی کند ولی عشق به موتورسواری کاری کرده که او نه گرمای هوا را متوجه شود و نه دلهره مسیر را. می‌گوید از سال ١٣٨٣ موتورسواری را شروع کرده و هر روز که می‌گذرد، با این رشته ورزشی اخت بیشتری پیدا می‌کند.
مثل بسیاری از دختران ایرانی که «محدودیتی برای زن‌ها» قائل نیستند، کارهایش را جسورانه پیش می‌برد.
وزن موتورش سنگین‌تر از چیزی است که بشود به‌ راحتی تکانش داد یا کنترلش کرد ولی دیگر آن‌ قدر با موتورش یکی شده که با هم «ندار» شده‌اند! موتورسواری را از زنان روستایی آموخته؛ همان زمان که برای خواستگاری برای یکی از اقوام به دهی در اطراف زنجان و قیدار رفته بودند. «روز ١٣ بدر ١٣٨٣ دعوت شدیم که برویم بیرون و تفریح. آنجا دیدیم که یک خانم سوار بر موتور شد و حرکت کرد. ده کوچکی بود و اصلا رانندگی یک زن چیز عجیبی برایشان نبود. به نظر می‌رسید همگی موتورسواری را یاد گرفته‌اند. من از بچگی عاشق موتورسواری بودم و گریه می‌کردم که سوارم کنند. آن خانم که سوار بر موتور شد، متعجب ماندم و به خودم گفتم چقدر خوب! موتورسوار زن هم داریم! ذوق‌زده و کنجکاو شدم تا من هم یاد بگیرم. همان روز من را با دنده و کلاچ موتور آشنا کردند. دیگر سوار شدم، رفتم و خوردم زمین، رفتم و خوردم زمین تا این که بالاخره یاد گرفتم.»

از همان سال تا به حال دیگر از موتور جدا نشده؛ از رانندگی در خیابان با موتورهای خیابانی گرفته تا پریدن با موتورهای کراس و سرعتی‌رفتن با موتورهای ریس (مسابقه‌ای). می‌گوید زنان ایرانی با جنگندگی به چیزهایی که می‌خواهند می‌رسند، فقط کافی است حمایت شوند و کسی آنها را باور کند. به اندازه کافی برای مردمی که می‌دیدند یک دختر مشغول موتورسواری در خیابان است، موضوع عجیب و پیچیده بوده، ولی حالا زمان زیادی از آن روزها می‌گذرد و بهناز تبدیل به موتورسواری حرفه‌ای شده. حالا تلاش می‌کند توانایی‌هایش را در تورنمنت‌های خارجی بیازماید و پرچم ایران را در کشورهای دیگر بالا ببرد. خودش را یکی از سفیران ایران می‌داند و می‌گوید هر جا که می‌روم سعی می‌کنم چهره اشتباهی از ایران را که به دنیا مخابره شده اصلاح و چهره واقعی ایرانیان را به مردم بقیه کشورها نشان دهم. مثل هر ورزشکار زن ایرانی محدودیت‌های ریز و درشتی داشته و دارد ولی حرفش از ابتدا تا انتها یکی است: «من کسی نیستم که تسلیم شوم. می‌جنگم. مثل خیلی دیگر از دختران ایرانی که برای خواسته‌های درستشان می‌جنگند.» این روزها خودش را مهیا می‌کند تا برای رقابت‌های «ریس» دوبی آماده شود؛ تورنمنتی که قرار است دی ماه برود و در آن شرکت کند ولی سازوکار تمرین‌کردنش شباهتی به بقیه زنان موتورسوار دنیا که وضعیت تمرینی لوکسی دارند، ندارد. روزهای تابستان و زمانی که درهای پیست برای تمرین به رویش بسته می‌شود، خودش را به تونل ابتدای جاده چالوس می‌رساند و آنجا تمرین می‌کند؛ آن‌ هم تازه ساعت ١٢ شب! ورود به پیست آزادی و تمرین‌کردن در این پیست هم که تقریبا برایش آرزوی محال شده، چون صدور مجوز برای زنان برای ورود به این پیست کار ساده‌ای نیست… .

بهناز شفیعی با وجود مخالفان زیادی که داشته، حالا سرشناس‌ترین موتورسوار زن ایران است و در تنها مسابقه برگزارشده تا اینجا، عنوان قهرمانی رقابت‌های ریس ایران در بخش زنان را به دست آورده است. با این‌ حال کاری که به آن افتخار می‌کند، تشویق بقیه زن‌هایی است که به موتورسواری علاقه دارند. مهم‌ترین کاری هم که برای تحقق این موضوع کرده، برگزاری کلاس رایگان برای ١١۴ دختر ایرانی علاقه‌مند به موتورسواری بوده. به آنها کار با دنده و کلاچ موتورهای معمولی را آموخته و حالا نزدیک به ٢٠ نفر از آنها به‌ عنوان موتورسوار نیمه‌حرفه‌ای مشغول به فعالیت هستند.

این موضوع را دیگر خیلی‌ها می‌دانند که از بچگی «عشق موتور» بوده‌اید ولی شاید هنوز هم برای خیلی‌ها عجیب است که چه حسی یک دختر نوجوان را وامی‌دارد که بخواهد حرفه موتورسواری را دنبال کند؟
حس لجاجت شاید. نمی‌توانستم قبول کنم کسی می‌تواند کاری را انجام دهد و من نتوانم. می‌دیدم خیلی‌ها سوار بر موتور هستند. من هم می‌خواستم خودم موتورسواری کنم. پس تلاش کردم و راندن موتورهای مختلف را امتحان کردم. ابتدا خیابانی‌سوار بودم. موتور «ریس» را دوست داشتم ولی خیلی‌ها از من می‌پرسیدند شما از این موتور پرشی‌ها هم می‌توانید سوار شوید؟ این سؤالشان به من بر می‌خورد. به خودم می‌گفتم منی که موتورسوار هستم چرا باید موتورهای کراس را تجربه نکنم و نرانم؟ چرا نباید سوار شوم؟ پیگیری کردم و بالاخره موتور کراس را هم یاد گرفتم تا به قول معروف کم نیاورم! اتفاقا همان موضوع باعث شد که من وارد رشته موتور کراس هم بشوم.

بسیاری از دختران نوجوان و جوان ایرانی وقتی می‌خواهند ورزش متفاوتی انجام دهند، معمولا جذب رشته‌های رزمی می‌شوند. آن‌ وقت شما رفتید سراغ موتورسواری…
اتفاقا من هم رشته‌های رزمی را کار کرده‌ام. از هفت‌ سالگی تجربه فعالیت در این رشته‌ها را داشتم ولی چون درس می‌خواندم، فقط تابستان‌ها ورزش می‌کردم. کیوکوشین، تکواندو، نینجوتسو… رشته‌های رزمی بودند که تجربه کردم. به‌ جز اینها، سراغ پارکور هم رفتم. این رشته ورزشی خاص بود. دوست داشتم یاد بگیرم، رفتم و آموختم. فیتنس هم که دیگر لازمه کار ورزشی است که انجام می‌دهم.

موتورسواری را به‌ عنوان یک خیابانی‌سوار و کسی که با موتورهای روزمره رانندگی می‌کند، شروع کردید. واکنش مردمی که می‌دیدند یک دختر سوار بر موتور است، چطور بود؟
واکنش‌ها که همیشه متفاوت بوده و هست. خانم‌هایی که می‌بینند موتورسواری می‌کنم واکنش بدی ندارند. خیلی‌ها اتفاقا خوششان می‌آید و به من حتی بعضا می‌گویند: «آفرین، روی آقایان را کم کردی!» در بین آقایان هم بسیاری هستند که واکنش‌های خوب و مثبت به موتورسواری‌ من دارند و یک‌ سری از آقایان هم تلاش می‌کنند به من بفهمانند که اصلا من را ندیده‌اند و اصلا من برایشان مهم نیستم! واکنش‌ها متفاوت است ولی واکنش‌های خوب و مثبت در کل بیشتر است. راستش اولین چیزی که من را به موتورسواری کشاند، عشق و علاقه‌ام به این ورزش بود. بعد که در جریان این مسیر قرار گرفتم، دیدم چقدر برای خانم‌های دیگر هم جذاب است. خیلی از خانم‌ها از من می‌پرسیدند موتورسواری را کجا آموزش می‌دهند؟ یا این که شما از کجا یاد گرفتید موتورسواری کنید؟ چطوری می‌شود گواهینامه گرفت؟

برایشان جوابی هم پیدا کردید؟
این پرسش‌ها، علامت سؤال‌های زیادی را در ذهنم به وجود آورد که چطور می‌شود جوابی پیدا کرد. به فدراسیون راه پیدا کردم و متوجه شدم موتورسواری زنان در ایران رشته چندان رسمی‌ای نیست. سال‌های ٩٢ و ٩٣ پیگیری‌های زیادی داشتم و بعد هم که متوجه شدم موتورسواری برای زنان در پیست آزادی کلا ممنوع است. البته آن اتفاقات باعث نشد تسلیم شوم. کاملا جدی بودم و به خودم قول داده بودم راه ورود زنان ایران را به دنیای موتورسواری باز کنم.

به صورت کلی، بهناز شفیعی، چه زمانی بهناز شفیعی شد؟
سال ١٣٩۴. همان سال چند خبرگزاری مهم دنیا از جمله ای‌پی از من چند گزارش مختلف تهیه کردند. دلیلش هم این بود که من به‌ عنوان اولین خانم موتورسوار توانسته بودم جواز ورود به پیست ورزشگاه آزادی را به دست بیاورم. آنجا کنار آقایان، در سه روز، دوره حرفه‌ای را گذراندم. بعد از این موضوع بود که حضورم در موتورسواری سروصدای زیادی به پا کرد و به‌ عنوان یک سدشکن در بخش زنان معرفی شدم. آن ‌موقع تبدیل شدم به کسی که بر خلاف جهت باد حرکت می‌کند و به موفقیت‌هایی در عرصه ورزش زنان رسیده که کسی به آن دسترسی نداشته است.

گفتید نمی‌خواستید تسلیم شوید و هدفتان این بود که راه ورود زنان به دنیای موتورسواری را باز کنید. موفق به انجام آن شدید؟
ببینید، همیشه می‌خواستم اگر مدرسه‌ای در ایران برای آموزش موتورسواری به زنان نیست، خودم اولین مدرسه موتورسواری برای زنان را افتتاح کنم. دوست داشتم به خانم‌ها، موتورسواری را آموزش دهم. می‌دانم در بین زنان ایرانی آنهایی که به موتورسواری علاقه دارند، خیلی زیاد هستند. از طرفی به دنبال شکستن سد ورود زنان به پیست آزادی هم بودم که در نهایت با پیگیری‌های زیادی که انجام دادم، به این خواسته‌ رسیدم. سد بعدی که باید می‌شکستم، برگزار نشدن مسابقات موتورسواری برای زنان بود. این داستان را هم با پیگیری‌های متعدد بالاخره به سرانجام رساندیم و سال ٩۵ مجوز برگزاری این مسابقات از سوی وزارت ورزش صادر شد. البته در این میان تبلیغات و رسانه‌ها هم نقش پررنگی داشتند. کمک آنها می‌توانست به برداشتن موانع سرعت بیشتری دهد. می‌خواستم صدایم را از طریق رسانه‌ها به گوش مسئولان برسانم که در ایران زنان زیادی هستند که می‌خواهند موتورسواری کنند و این کار را به صورت حرفه‌ای انجام دهند. بالاخره همه این موارد دست به دست هم داد تا موتورسواری برای زنان رسمی شد. من با سمتی که خودم داشتم، اولین مسابقات موتور‌ریس را هم برگزار کردم. من اولین قهرمان زن موتور‌ریس ایران شدم. در این مسیر، تلاش زیادی کردم تا سدهایی را که پیش پای زنان می‌گذارند، بردارم.
خب با این اوصاف، الان باید وضع ورزش موتورسواری زنان در ایران خیلی بهتر شده باشد.

در دو سال گذشته موج و تحول عظیمی در این رشته برای زنان به وجود آورده‌ام. تا قبل از من، در کراس، خانم‌هایی بودند که موتورسواری می‌کردند ولی فعالیت‌ آنها عادی بود و تغییر و تحولی رخ نمی‌داد. بعد از این که فعالیتم شروع شد و رسانه‌ها هم پوشش دادند، همه به تکاپو افتادند و موتورسواری زنان دچار تحول شد. فعالیت‌هایی که می‌کردم، سروصدای زیادی به راه انداخت. قبلا موتورسواران زن خیلی اندک بودند ولی الان تقریبا بیش از صد زن موتورسوار داریم. خیلی‌ها هستند که به من می‌گفتند موتورسواری شما را دیدیم یا این که مصاحبه‌های شما را خواندیم و انگیزه پیدا کردیم که موتورسواری کنیم. من برایشان الهام‌بخش بوده‌ام؛ همان‌ طور که آن خانم جرقه را در ذهن من زد تا موتورسواری کنم، من هم الان در ذهن خیلی‌ها جرقه زده‌ام که می‌توانند موتورسواری کنند. وقتی این واکنش‌ها یا پیام‌ها را می‌بینم، برایم خیلی لذت‌بخش است. حتی این موضوع میان آقایان هم وجود داشته است. همین اواخر آقایی پیام داده و گفته بود من برایش منبع الهام شده‌ام چون بعد از ٣٧ سال بدون این که تجربه زیادی در موتورسواری داشته باشد، رفته و گواهی‌نامه‌اش را گرفته است.

با این‌ حال قبول دارید که هنوز هم بعد از این اتفاقات و البته برگزاری رقابت‌های نیمه‌حرفه‌ای برای زنان موتورسوار، بسیاری از خانواده‌ها و قشرهای مختلف جامعه، هنوز نمی‌توانند بپذیرند که دخترها موتورسواری کنند؟
می‌توانم این موضوع را درک کنم، چون خودم هم درگیرش هستم. خانواده من خانواده‌ای نیستند که بخواهند با موتورسواری من ساده کنار بیایند. برای آنها موتورسواری من امری عجیب بود. باید با این موارد می‌جنگیدم. نمی‌خواستم در مسیرم تسلیم شوم. آرزوهای من چیز دیگری بود. از طرفی نباید ممنوعیت‌هایی را که زنان در ایران دارند هم فراموش کنیم. هنوز موتورسواری زنان مورد قبول نیست و از طرفی با مسابقه‌ دادن هم مشکل بسیار زیادی دارند. آرزویم موتورسواری حرفه‌ای بود و باید برایش می‌جنگیدم. همان‌طور که جنگیدم. این موضوعات برای بقیه افراد در جاهایی که خارج از ایران می‌رفتم جالب بود، چون هر انسانی این ویژگی‌های جنگجو بودن را ندارد. من ١٣ سال برای جایگاهی که هستم زحمت کشیدم. با مخالفت‌های زیادی روبه‌رو شدم، کلی سد را پشت‌ سر گذاشتم و مطمئن هستم که این خصلت جنگندگی را دختران ایرانی در درونشان خیلی خوب دارند. امیدوارم هر کسی آزادانه هر کاری را که دوست دارد، بتواند انجام دهد. طبیعتا از راه مثبت و سالمش. راهی که الان من می‌روم موتورسواری است. راه منفی‌ای نیست ولی دیدگاه عده‌ای چنان نسبت به این موضوع منفی است که به نظرشان این کار برای زنان «آبروریزی» است.

طبیعتا برای شما که به صورت حرفه‌ای موتورسواری را انجام می‌دهید، چالش‌ها بیشتر هم بوده است. در این میان مخالفت‌هایی بوده که بیشتر آزارتان دهد؟
کلی از طرف قهرمان‌های موتورسواری تخریب روحی شدم. آقایان و تعدادی از همین خانم‌ها که قبلا در رشته کراس فعالیت می‌کردند. آنها با توانایی من در پیشرفت مشکل داشتند. برایشان سخت بود که موفقیت‌های من در طول دو یا سه سال را ببینند. این موضوع برایشان خوشایند نبود و مخالفت‌های زیادی می‌کردند، سمپاشی می‌کردند که این سمپاشی‌شان هنوز هم ادامه دارد. برای مسابقه همین جمعه گذشته (٢٧ مرداد)، به من گفتند برای شرکت در این مسابقه باید حتما کارت هیات داشته باشید. به‌ نوعی بهانه آوردند تا سنگ جلو پایم بگذارند چون می‌دانستند می‌توانم مقام بیاورم. جالب این که نه هیات تهران و نه هیات موتورسواری البرز حاضر به ثبت‌ نام من نشدند. با این‌ حال تلاش کردم از طریق شهرستان دیگری بروم عضو هیات‌شان بشوم تا در این مسابقات شرکت کنم.

گفتید که سمپاشی‌شان هنوز هم ادامه دارد. می‌توانید بگویید چطوری؟
به من می‌گویند موتورسوار نیستم؛ بلد نیستم. به من می‌گویند این خانم ملکه تبلیغات است و فقط دارد خودش را تبلیغ می‌کند و عکس در صفحه شخصی‌اش زیاد می‌گذارد و از این قبیل صحبت‌ها.

و خب واکنش فدراسیون چیست؟ کلا از موتورسواری زنان استقبال می‌کنند؟
رئیس فدراسیون، آقای صیدانلو، از ما حمایت می‌کنند. نظر ایشان نسبت به موتورسواری زنان مثبت است. خانم صادقی‌پناه، مسئول فرهنگی فدراسیون، هم خیلی به ما کمک می‌کند. از روز اولی که به فدراسیون رفتم، ایشان حامی من بودند تا همین الان. ایشان واقعا برای رشته ما زحمت زیادی کشیده‌اند. باید البته تشکری هم کنم از سرکار خانم جوانمردی، نایب‌رئیس سابق بانوان که صددرصد پشت من ایستاد و باعث شد برای ورود به پیست آزادی سدشکنی کنم.

یکی از اتفاقاتی که اخیرا رخ داد، سفرتان به آمریکا برای شرکت در دوره‌های مختلف موتورسواری بود؛ سفری که شما را دوباره در رسانه‌های مختلف سر زبان‌ها انداخت.
در سفرم به آمریکا دنبال گرفتن مدارک موتورسواری بودم. آنجا هم مدارک مربوط به موتور کراس را گرفتم و هم موتور ریس را. همیشه می‌خواستم از این مدارک و دوره‌های خارجی‌ای که شرکت می‌کنم کسب تجربه کنم تا برگردم و این تجربیات را در اختیار دیگر زنان ایرانی بگذارم که به موتورسواری علاقه‌مند هستند.

همان‌جا بود که مورد توجه شبکه مطرح «نشنال ژئوگرافی» قرار گرفتید و ساخت مستند از شما شروع شد.
شبکه نشنال ژئوگرافی می‌خواست به ایران بیاید و مستند من را بسازد ولی قبل از آن هم شبکه‌های تلویزیونی زیادی به ایران آمده بودند. BBC ،CNN شبکه نروژ تی‌وی، ‌ای‌پی آمریکا، AFP فرانسه و ZDF آلمان همگی به ایران آمدند و گزارش تهیه کردند. خب در سفرم به آمریکا دیگر چون شرایط و مسیر برای این شبکه مهیا بود آمدند و گزارششان را تهیه کردند.

بهناز شفیعی چه چیزی دارد که این‌ قدر برای رسانه‌های مختلف خبرساز است؟
موضوع این است که من در موقعیتی بودم که سختی‌های زیادی برای رسیدن به هدف خودم که هدف بسیاری از زنان ایرانی است متحمل شدم. برای آنها هم جالب است که این دختر ایرانی تسلیم نشده و چیزی مانع از تحقق آرزوهایش برای موتورسواری نشده است. مشکلات من زیاد است ولی هیچکدام از این موانع نتوانسته جلوی پیشرفتم را بگیرد. این شبکه‌ها و رسانه‌های مختلف به این خاطر سراغم نمی‌آیند که مثلا من موتورسوار درجه‌ یکی باشم، نه، موضوع ربطی به خوب و بد بودنم ندارد. من آدمی هستم که برای خواسته‌های خودم و زنان موتورسوار ایرانی جنگیده‌ام.

حضورتان در آمریکا مصادف شده بود با روزهایی که ترامپ، نام ایران را هم در فهرست کشورهایی قرار داده بود که شهروندانش برای ورود به آن کشور منع شده بودند اما شما در پیست و زمان برگزاری آن دوره با پرچم ایران حضور پیدا کردید و آن عکس، بازتاب بسیار زیادی داشت.
ساده است. می‌خواهم به‌ صورت رسمی افکار بدی که در دنیا درباره ایران وجود دارد از بین برود. من الان تقریبا وجهه بین‌المللی پیدا کرده‌ام و هر کاری انجام دهم تبلیغ خوبی برای ایران و زنان ایرانی است. حالا اگر بتوانم دوباره اعزام شوم، خبرش همه‌ جای دنیا می‌پیچد و دیدگاهی بد و منفی که بی‌خودی علیه ایران شکل گرفته از بین می‌رود. آمریکا که رفته بودم به موتورسواران آنجا می‌گفتم یک روز به ایران بیایید و موتورسواری ما را ببینید. به من می‌گفتند اگر به ایران بیاییم، ما را می‌کشند! این تفکرات غلطی است که در ذهن خیلی‌ها شکل گرفته. می‌توانیم این فکار را تغییر دهیم. می‌توانیم کاری کنیم که جلوه واقعی ایران در دنیا نشان داده شود. لازمه این کارها اعزام زنان ایران به رقابت‌های خارجی است. آنجا پرچم ایران را بالا نگه داشتم تا به آنها بفهمانم تصوراتشان از ایران و زنان ایرانی اشتباه محض است. به آنها فهماندم که مردم ما فهیم و صلح‌طلب هستند.

بعد از بازگشت‌تان از آمریکا، دوباره سراغ آموزش موتورسواری به زنان رفته‌اید؟
از زمانی که برگشته‌ام دیگر شاگردی نداشته‌ام ولی آخرین‌ بار در همان مسابقه‌ای که برگزار کردم، شاگرد خودم دوم شد. قبلا همان ١١۴ زن به موتورسواری علاقه‌مند بودند که به آنها آموزش دادم. آبان سال گذشته که رایگان برگزار کردم. همین موتورسواری مبتدی را به آنها آموزش دادم که بتوانند موتور را برانند. الان از آن تعداد ١۵ یا ١۶ نفر عضو فعال رشته موتورسواری هستند. موتور خریده‌اند، لباس مخصوص دارند و مشغول تمرین هستند.

از این که منبع الهامی برای زنان دیگر شده‌اید، چه حسی دارید؟
لذت‌بخش است و خوشحال می‌شوم. خستگی از تنم بیرون می‌رود. خوشحالم از این که می‌بینم سختی‌هایی که کشیده‌ام به ثمر نشسته است.

اگر بهناز شفیعی در مقطع کنونی یک درخواست، فقط یک درخواست داشته باشد، چیست؟
راستش نواقص در ورزش زنان آن‌ قدر زیاد است که نمی‌شود همه‌ چیز را در یک مورد خلاصه کرد. با این‌ حال اگر قرار باشد در مقطع فعلی فقط یک درخواست داشته باشم این است که لطف کنند و پیست آزادی را دوباره برای تمرینات ما باز کنند. من فقط یک بار مجوز حضور در پیست آزادی را گرفتم و بعد از آن دیگر نتوانستم در این پیست تمرین کنم. آن یک بار هم فقط من رفتم و هیچ خانم دیگری در پیست تمرین نکرد. خواسته دیگرم اعزام تیم ملی زنان موتورسواری به مسابقات خارجی است. می‌دانیم که بیشتر اعزام‌ها به‌ دلیل کمبود بودجه انجام نمی‌شود. حتی خودم به مسئولان پیشنهاد داده‌ام هزینه‌ها را خودم می‌پردازم. مثل مسابقاتی که رفتم و در آمریکا با هزینه شخصی انجام دادم. به آنها گفته‌ام برای مسابقات دوبی خودم هزینه‌اش را می‌پردازم و شما فقط از طریق شورای برون‌مرزی من را اعزام کنید. می‌خواهم نماینده رسمی ایران در مسابقات بین‌المللی باشم.

شما حرفه‌ای‌ترین زن موتورسوار «ریس» ایران هستید ولی بدون گواهینامه. این موضوع برایتان سخت نیست؟
نمی‌دانم نظر مسئولان چیست که به زنان گواهینامه موتورسواری نمی‌دهند. الان شاید بگویند به‌ دلیل نوع پوشش موتورسواران است ولی لباس و پوشش من کاملا پوشیده است. این لباس به‌ گونه‌ای است که وقتی موتورسواری می‌کنم اصلا مشخص نمی‌شود که پسر هستم یا دختر. واقعا دغدغه‌ام گرفتن گواهینامه است. من هیچ کار منفی و بدی انجام نمی‌دهم. نه می‌خواهم با موتورم حرکات نمایشی انجام دهم و نه این که کار خاصی انجام دهم ولی دلم می‌خواهد دور دنیا را با موتور بچرخم و در مسابقات مختلف خارجی شرکت کنم ولی به‌ خاطر این که در کشور خودم یک برگ گواهینامه برای من صادر نمی‌شود شاید تا آخر عمرم به این خواسته نرسم.

به‌ عنوان یک ورزشکار مطرح ایرانی، فکر می‌کنید به‌ طور کلی وضعیت ورزش زنان در ایران چطور است؟
چندان مساعد نیست. ورزشکاران بسیار خوبی داریم ولی امکاناتی که نیاز این وزشکاران زن را برطرف کند در اختیارشان قرار نمی‌گیرد. حمایتی هم که از ورزشکاران زن ایرانی می‌شود حمایت چندان قاطعی نیست. همان‌طور که گفتم بخش اعظم اعزام‌ نشدن زنان به رقابت‌های جهانی مربوط به کمبود بودجه است. وقتی هم بودجه کم باشد، اولین بخشی را که محدود می‌کنند قسمت زنان است. طبیعی است وقتی این داستان محدودیت اعمال می‌شود پیشرفت چندانی هم صورت نگیرد.
بخشی از این بودجه را می‌شود از طریق اسپانسر تأمین کرد ولی مشکل اینجاست که اسپانسر هم می‌خواهد دیده شود. منظورم این است که تا زمانی که تلویزیون و رسانه‌ها ورزش زنان را آن‌ طور‌ که باید پوشش ندهند، طبیعی است اسپانسر هم پا پیش نگذارد.
شما چطور؟ با نبودن اسپانسر مشکل دارید؟
موضوعی را که مطرح کردید قبول دارم ولی گاهی کم‌ کاری هم پیش می‌آید. من به شخصه در رسانه‌های مختلف و معتبر بین‌المللی مورد توجه بوده‌ام. بارها به فدراسیون و رئیس هیات‌ها پیشنهاد داده‌ام که از این فرصت استفاده کنیم و برای جذب اسپانسر گام برداریم. فکر نمی‌کنم ملی‌پوشان مرد ما در این رشته این‌ قدر رسانه‌ای شده باشند. من به‌ شخصه یکی از رسانه‌ای‌ترین ورزشکاران ایرانی هستم. این امتیازی است که در اختیار مسئولان است ولی از آن استفاده نمی‌شود. همیشه می‌خواستم در این زمینه به بخش زنان و در رأس آن به بخش موتورسواری کمک کنم، ولی خب اقدامی انجام نمی‌شود.

اهل ورزش‌های تیمی هم هستید؟
اهل ورزش گروهی نیستم. دوست دارم تیم تشکیل دهم ولی قبل از این که بخواهم دنبال هم‌تیمی با کیفیت فنی بالا باشم، اخلاقش برایم اهمیت دارد. دوست دارم با ورزشکارانی که کار می‌کنم، حالا مثلا در یک تیم، با آنها یکسان شوم. دوست دارم از لحاظ معرفتی و اخلاقی شماره یک باشند.

شده است که برای دیدن یک مسابقه مثلا فوتبال بخواهید به ورزشگاه بروید؟
نه، کلا به فوتبال علاقه‌ای ندارم و وسوسه نشده‌ام به ورزشگاه بروم و مسابقه‌ای را ببینم.

حتما می‌دانید که این روزها یکی از دغدغه‌های اصلی زنان ایرانی، ورود به ورزشگاه‌ها و دیدن مسابقات است. به نظر شما شدنی است؟
من علاقه‌ای به این ورزش‌ها ندارم ولی اگر علاقه داشتم مطمئنا یک روز یک جوری خودم را به ورزشگاه می‌رساندم و بازی را از نزدیک می‌دیدم؛ می‌توانستم تیپ پسرانه بزنم و خودم را به ورزشگاه برسانم. با این‌ حال موضوع ورود زنان به ورزشگاه هم یکی از خواسته‌های مهم است که باید محترم شمرده شود. این موضوع خودش یک کار فرهنگی است که می‌تواند به رشد فرهنگ ورزشگاه‌ها کمک کند.

گزارش ایسنا، روزنامه شرق