به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۹۶

«آواز كژدم ها»؛ گلشیفته فراهانی در یک فیلم هندی

تجربه‌گرایی گلشیفته فراهانی، مهم‌ترین ویژگی‌اش است در بازیگری؛ اینکه معمولاً هر بار در نقش متفاوتی ظاهر می‌شود، از تیپ شدن گریزان است و همین طور از تکرار نوع بازی‌اش. البته طبیعتاً همیشه و در همه حال در انواع نقش‌هایش موفق نیست (از جمله به گمانم در فیلم جیم جارموش)، اما تلاش‌اش برای تجربه‌های تازه قابل ستایش است. در حالی که به نظر می‌رسد حالا آنقدر تثبیت شده که بتواند به طور مرتب در فیلم‌های هالیوودی بازی کند (احتمالاً با دستمزدهای بسیار بالا‌تر از فیلم‌های مثلاً اروپایی) در سوی دیگر دنیا در فیلمی هندی ظاهر شده است.

«آواز كژدم ها» ساخته آنوپ سینگ که برای اولین بار چند شب پیش در پیاتزا گرانده در هفتادمین دوره جشنواره جهانی فیلم لوکارنو با حضور گلشیفته در این میدان رویایی در برابر حدود هفت هزار تماشاگر به نمایش درآمد، گلشیفته را در نقش متفاوتی به نمایش می‌گذارد که شباهتی به نقش‌های قبلی‌اش ندارد.

در روستای کوچکی در راجستان، نوران (با بازی گلشیفته) دختر جوانی است که با مادر بزرگش زندگی می‌کند و زمانی که بیماری احتیاج داشته باشد (از جمله قربانیان نیش کژدم) بر بالین بیمار حاضر می‌شود و با داروهای گیاهی و آواز خواندن برای درمان او تلاش می‌کند و مردم روستا به این دختر بیش از پزشکان اطمینان دارند. اما مردی که نقش‌اش را عرفان خان بازیگر شناخته شده سینمای هند بازی می‌کند، به طرز دیوانه واری عاشق اوست و زمانی که «نه» می‌شنود، نقشه شومی را اجرا می‌کند.

شخصیت نوران خود به تنهایی در ابتدا جذاب به نظر می‌رسد؛ دختری تنها که در عین حال اندیشیدن به مادیات، سعی دارد به درجاتی عرفانی در کارش هم برسد. در واقع فیلم بیانی آشکار در تقابل این دو دنیا دارد و تلاش برای درآمدزایی نوران را در تناقض با باطن کارش قرار می‌دهد و به شکلی- نمادین و اسطوره ای- بلایی که او متحمل می‌شود هم نتیجه نوعی تقاص برای اندیشه‌های مادی‌اش می‌داند.

فیلم همین نگاه را در وجه انتقام/ بخشش یا عشق/نفرت دنبال می‌کند و از وجوه گوناگون سعی دارد آن‌ها را در برابر هم قرار دهد.
بهترین صحنه فیلم که به تم عشق/نفرت ارتباط پیدا می‌کند زمانی است که نوران برای اولین بار مرد را می‌بوسد. نوع نگاه گلشیفته ترکیب غریبی است از عشق و نفرت با علامت‌های سوال بسیار درباره آنچه که در ذهنش می‌گذرد و قطع‌های مداوم و نماهای بسیار نزدیک از لب‌ها و صورت گلشیفته و عرفان خان- که فضای رازآلود غریبی ایجاد می‌کند.
از زمانی که نوران به راز مرد پی می‌برد، فیلم گنگ و مبهم می‌شود و تمام تلاشی که برای شخصیت‌پردازی نوران به کار رفته بود، به هدر می‌رود. ما دیگر نمی‌دانیم که چرا نوران به این نوع زندگی ادامه می‌دهد، در نتیجه همراهی با فیلم دشوار می‌شود. صحنه نهایی که قرار است راز این تصمیم را آشکار کند سطحی پرداخت شده و دیالوگ‌ها و عکس العمل شخصیت‌ها در این نوع شرایط قابل باور نیست، ضمن اینکه پایان نسبتاً گنگ فیلم هم -به شکلی درباره‌‌ رها شدن از زندگی مادی- پاسخگوی سوالات تماشاگر نیست.

فیلم اساساً درباره دوگانگی و دو سوی متضاد زندگی است، اما خودش دچار نوعی دوگانگی می‌شود که به آن لطمه اساسی می‌زند. از سویی فیلم داستانی رئالیستی را در فضایی واقع گرایانه دنبال می‌کند، از طرفی می‌خواهد فضایی عرفانی و فراواقع گرایانه داشته باشد و به شکلی داستان‌های افسانه ای/ اسطوره‌ای را به یک داستان محلی ساده پیوند بزند.
نتیجه ترکیب همه آن‌ها فیلم را پا در هوا نگه می‌دارد: در برخی صحنه‌ها فیلمساز مجذوب فضای ساده محل فیلمبرداری است و در برخی دیگر، مقهور فضای رازآلود عرفانی‌ای که در آن شخصیت‌ها از روند معمول قصه گویی فاصله می‌گیرند و اتفاقاتی می‌افتد که فیلمساز نیازی به توضیح درباره آن‌ها نمی‌بیند، در نتیجه «آوازهای کژدم» به رغم چند صحنه زیبا- از جمله صحنه بوسه مورد اشاره- نه در خلق فیلمی روشنفکرانه با لایه‌های مختلف موفق است و نه در خلق فیلمی تجاری با حضور ستاره سینمای هند که بتواند خیل تماشاگران را به خود جلب کند.

رادیو فردا