به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۶

«چه خوب است اگر به جای اسطوره ساختن به الگو ساختن فکر کنیم.»

 ناگفته‌های پدر مریم میرزاخانی از دخترش

«چه خوب است اگر به جای اسطوره ساختن به الگو ساختن فکر کنیم.» این جمله‌ای است که بعد از سفر ابدی مریم چند بار از زبان مهندس احمد میرزاخانی شنیده شد و او بار دیگر - در گفت‌وگوی با ما - بر آن تأکید کرد. واداشتن احمد میرزاخانی به سخن گفتن به غایت دشوار بود که اصولاً اهل مصاحبه نیست اما در نهایت پذیرفت که در ساختمان یک‌گروه خیریه که بنیانگذار آن است، روبه‌روی ما بنشیند و از خود، مریم و عیار تربیت فرزندش در زندگی بگوید.

روزنامه «ایران» در ادامه نوشت: احمد میرزاخانی که از تعریف و تمجید گریزان است و نقد و انتقاد سازنده را خوش‌تر می‌دارد، باور دارد که با الگوسازی درست می‌توان توجه جوانان را جلب کرد، نه اینکه مدام مریم را حلوا حلوا کرد بی‌آنکه به الگوهایی چون مریم توجه نشان داد؛ الگوهایی که اگرچه نهادهای اجتماعی در ساخت آنها بسیار اثرگذارند اما خانواده‌ها در شکل‌گیری آنها نقشی تعیین‌کننده دارند.

مهندس میرزاخانی که به گفته خود در سایه همراهی‌های همسرش بهترین بستر ممکن را برای درخشش ملکه ریاضی جهان فراهم ساخت، از کانون خانواده به‌عنوان اثرگذارترین نهاد برای رشد و شکوفایی افراد جامعه یاد می‌کند: «بدون شک جاری‌شدن آرامش واقعی در خانواده اثراتی را به همراه دارد که قابل انکار نیست. این را از آن جهت می‌گویم که روان‌شناسان هم معتقدند انسان‌ها تضاد را برنمی‌تابند، تا جایی که آنها را به مرز دیوانگی می‌رساند. جوان‌های امروز که تحمل و طاقت بسیار کمتری نسبت به نسل‌های قبلی خود دارند، شاید نتوانند برای حفظ آرامششان از جامعه انتظار چندانی داشته باشند اما این حق را دارند که آرامش را از کانون خانواده دریافت کنند و از هر گونه تضاد و تشنج در فضای امن خانه و جمع خانواده به دور باشند.»

به گفته وی کلمه «مسکن» برگرفته از واژه سکینه و آرامش است، از این‌رو مادامی که در محیط خانه و خانواده آرامش برقرار باشد، جوان، با وجود تنش‌ها و تضادها در سطح جامعه، امید این را دارد که به خانه بازمی‌گردد و آرامش پیدا می‌کند، حال آنکه اگر این معادله معکوس باشد و جوان در کنار اعضای خانواده‌اش به آرامش نرسد، سعی می‌کند آرامش را - هر چند به طور واهی - در بیرون از خانه به دست بیاورد.

میرزاخانی با بیان این موضوع مهم، به جو حاکم بر محیط خانه و خانواده خودشان اشاره می‌کند و می‌گوید: «من و همسرم در زندگی مشترک از سایر افراد جامعه مستثنی نبودیم و نیستیم؛ به این معنا که در سطح خانواده ما نیز مشکلات و کم و کاستی‌هایی وجود داشته که من و مادر مریم، مدیریت آنها را بر خود واجب می‌دانستیم زیرا همواره می‌خواستیم از مشکلاتمان در مقابل فرزندانمان حرفی به میان نیاوریم تا در فضایی آرام، فرزندانی سلامت و مؤثر پرورش دهیم. می‌توانم صادقانه گواهی بدهم که صداقت، سادگی، شفافیت و ملاک‌های معنوی همواره و همیشه در خانواده ما در اولویت بودند و مسائل مالی و صحبت کردن درباره پول و این چیزها هرگز جایی در بحث‌های ما در خانه نداشت زیرا فاکتورهای اخلاقی هستند که بر تمام مشکلات چیره می‌شوند.»

دنیای آرام مریم
او ادامه می‌دهد: «در آیاتی از قرآن به فطرت پاک انسانی اشاره شده به‌همین خاطر است که من می‌گویم از «مریم» یک اسطوره نسازیم چرا که افراد زیادی پتانسیل این را دارند که بر اساس توانایی‌هایشان «مریم» باشند؛ مشروط بر اینکه در فضای خانواده‌شان به اصول مهم توجه و در سطح اجتماع نیز به استعدادهایشان جهت داده شود.»
میرزاخانی که سادگی، شفافیت و صداقت را از اصول ثابت زندگی می‌داند و رعایت آنها را در خانواده بسیار راهگشا می‌داند، اضافه می‌کند: «نگاهی گذرا به پیرامونتان بیندازید، جمادات، نباتات و حیوانات دروغ نمی‌گویند. این تنها انسان‌ها هستند که بی‌صداقتی آنها را از اتفاقات خوب می‌راند و دور می‌کند. ما باید صداقت پیشه کنیم و از عمق درونمان صادق باشیم و شک نکنیم که فرزندانمان این صداقت را با تمام وجودشان درک می‌کنند. با توجه به شرایط انسانی و اتفاقات امروز، اعتقادم این است که جوانان ایران به جد جوانان خوبی هستند و باید مسئولان مربوطه و دغدغه‌مندان در تلاش باشند تا این استعدادها را کشف و در جهت شکوفایی هدایتشان کنند. البته اگرچه هم‌نسل‌های من که از 50 تا 70 ساله‌ها را تشکیل می‌دهند در این مهم موظف هستند اما جوان‌ها نیز باید وظایفی را در این خصوص برای خودشان در نظر بگیرند.»

وی در پاسخ به اینکه تا چه حد خود را در شخصیت ارزشمند مریم سهیم می‌داند، گفت: «من و مادر مریم با اینکه برای پرورش هر چه بهتر فرزندانمان همکاری خوبی با هم داشتیم - و ناگفته نماند که همسرم در حفظ آرامش خانواده نقشی به‌سزا داشته است - اما در ارزشمند بودنی که از آن صحبت می‌کنید، نقشی نداشتیم. مریم از همان کودکی جدیت و پشتکار بالایی داشت و هر چه که بزرگ‌تر شد به پختگی بیشتری رسید. علاوه بر این بسیار متواضع و افتاده بود و همیشه می‌خواست در کمال سادگی و به دور از جنجال و شهره بودن، کار خودش را انجام دهد و از آنجا که از ته دل باور داشت برجسته ساختن موفقیت‌ها، حجاب و غرور به‌دنبال دارد، از مشهور شدن و مورد توجه قرار گرفتن دوری می‌کرد و همواره می‌خواست شهرت، او را از کار و اهدافش دور نسازد.»
پدر ملکه ریاضی یادآور شد: «گذشته از اینها برای مریم بسیار مهم بود که من و مادرش از او و عملکردش رضایت داشته باشیم، به همین خاطر خوشحالی ما از موفقیت‌هایش، انگیزه‌اش را برای برداشتن گام‌های رو به جلو بیشتر و دوچندان می‌کرد. مریم شخصیت مستقلی داشت اما با این حال اهل مشورت کردن بود و در مسائل مختلف نظر ما را جویا می‌شد. در مجموع فرزندی بود که با حضورش به من انرژی و احساس افتخار می‌بخشید.»

هزاران مریم میرزاخانی
میرزاخانی اظهار کرد: «ادبیات و فرهنگ غنی و در هم گره خورده ایران بی‌شک از بهترین منابعی است که امروز می‌توان راهکارهای زندگی‌بخش را از جزء به جزء آن استخراج کرد. گذشته از این، دقیق‌شدن در احوال نسل‌های گذشته و راهکارهای آنها برای کامل‌کردن پازل هزارتکه زندگی، می‌تواند معیاری برای سبک زندگی به حساب بیاید. بی‌گمان، مطالعه و تأمل در آموزه‌های فرهنگی و تاریخی‌مان بسیار راهگشاست. پدرهای امثال من، روستایی و کشاورز بودند، ما به همت خودمان و با الگو گرفتن از گذشتگانمان توانستیم راهمان را پیدا کنیم و از تحصیلکرده‌های جامعه باشیم. این در حالی است که جوان‌های امروز کم‌طاقت هستند و انگار برای جدال با مشقت‌های زندگی حوصله ندارند. ضمن اینکه تحصیلکرده‌های جوان امروز، فرزندان پدر و مادرهای تحصیلکرده و هم‌نسل من هستند که شاید بتوان گفت به نسبت نسل‌های پیشین خود برای رقم زدن موفقیت تلاش چندانی نمی‌کنند.»

احمد میرزاخانی که این روزها به همراهی چند نفر دیگر در تدارک راه‌اندازی بنیادی برای کشف و شکوفایی استعدادهاست، در این‌باره نیز خاطرنشان کرد:
«وجود چنین بنیادی برای این است که گمان نکنیم ایران تنها یک مریم میرزاخانی داشته است. ایران هزاران «مریم» دارد که متأسفانه بسیاری‌شان فرصت شکفتن پیدا نمی‌کنند. تنها باید آنان را یافت و میدان داد تا هر کدام در جایگاه خودشان و متناسب با توانمندی‌هایی که دارند، بشکفند و ارزش‌هایشان را به اثبات برسانند و هر کدام یک مریم میرزاخانی باشند.»