حضور زنان هوادار سوریه در ورزشگاه آزادی و زنان ایرانی پشت درهای آزادی همپای نتیجه تساوی 2-2 خانگی تیم ملی ایران با سوریه خبرساز شد.
چند سالی است که بخشی از زنان ایران تلاش می کنند به ورزشگاه صدهزار نفری آزادی که آن را کنایه آمیز «ورزشگاه صدهزار پسری» لقب داده اند راه پیدا کنند و به تشویق تیم ملی و تیم های باشگاهی مورد علاقه شان بپردازند.
پیش از سوت آغاز بازی، عکس هایی از زنان هوادار سوریه در فضای مجازی منتشر شد که با روسری های رها و چنان که برخی می گویند «شُل حجاب»، پرچم این کشور را در دست داشتند و به ورزشگاه آمده بودند. عکس دختری که روسری به سر نداشت آنقدر جلب توجه کرد و در کانال های تلگرامی دست به دست چرخید که حتی ماموران داخل ورزشگاه هم انگار آن را دیدند و تذکر گرفت و با پرچم کشورش روسری ساخت!
در کنار این تصاویر، عکس هایی از تعدادی از زنان و دختران ایرانی منتشر شد که در روزهای پیش موفق شده بودند کاملاٌ قانونی بلیت بازی را بخرند اما آنها را به داخل ورزشگاه راه نمی دادند و گفته می شد اختلال سیستمی بوده و اشتباه کرده اند بلیت را خریده اند! تلاش آنها برای ورود به ورزشگاه و حتی بازپس گیری هزینه شان به جایی نرسید.
برخی از آنها در شبکه های مجازی نوشتند که ماموری به آنها گفته پرچم سوریه را دست شان بگیرند و همراه زنان سوری وارد ورزشگاه شوند که از قرار معلوم نپذیرفته اند و شکایت کرده اند که چرا باید هویت ملی شان را بفروشند و در سرزمین مادری شان برای ورود به ورزشگاهی که نامش «آزادی» است زیر لوای پرچم کشور دیگری بروند!
واکنش ها در فضای مجازی به این ماجرا دامنه های دیگری هم پیدا کرد. کسی گزنده نوشته بود: «اگر طبق قوانین ایران حجاب اجباری است و حضور زنان در ورزشگاه قانونی نیست، حضور زنان سوری در ورزشگاه آزادی بدون حجاب یعنی نقض حاکمیت ملی ما و اگر حجاب اجباری و منع حضور زنان در ورزشگاه فقط مختص زنان ایرانی است معنیایش می شود نژادپرستی و آپارتاید!»
این موضوع حتی دستمایه شوخی با جواد خیابانی هم شد و نوشتند: بانوی ایرانی را نذاشتن بیاد استادیوم، ولی بانوی سوریه ای را گذاشتن!بانوی شجاع ایرانی گفت: حقم را بخور فدای سرت که حقم را میخوری!
این اتفاق در حالی رخ داد که یک نماینده زن مجلس پیش از بازی اعلام کرد در همراهی با زنان ایرانی که حق ورود به ورزشگاه ندارند، او هم به رغم اینکه می توانسته است حضور پیدا کند، به ورزشگاه نمی رود.
با این همه مثل همیشه این تلاش هم ناکام ماند گرچه نشان داد برخی از زنان مصرانه خواهان برقراری این حق خود هستند و تصمیم ندارند کوتاه بیایند. در این میان می توان پرسید که چطور حضور زنان در راه پیمایی و انتخابات ستایش می شود اما آنها حق ندارند به ورزشگاه بروند و یک مسابقه ورزشی ملی را - با رعایت همه موازین و تمهیداتی که به سهولت قابل اجراست- شاهد باشند؟
حضور زنان در ورزشگاه نه تمام آرزوی آنانی است که نیمی از جامعه را تشکیل می دهند و نه وقتی منع می شوند دنیایشان به آخر می رسد. پرسش اما ساده است؛ این همه تلاش و مقاومت برای ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه ها تا کی ادامه دارد و اصولاً چه دستاوردی به همراه دارد؟
چطور می شود آنها را نادیده گرفت و در مقابل توقعی که رویایی و خارق العاده نیست این همه مقاومت کرد؟ مقاومت های دهه های پیش برای ممانعت از ورود دختران به مدارس، دانشگاه ها و بازار کار چه نتیجه ای به بار آورد جز اینکه امروز گفته می شود قریب به 70درصد دانشجویان کشور را دختران تشکیل می دهند؟
کسانی که تمام هویت و ماهیت زنان را در «فرزندآوری» تقلیل می دهند خبر دارند که بازیکنان تیم ملی فوتبال و تمام صدهزار مردی که به ورزشگاه آزادی می روند از «مادری» به دنیا آمده اند که زن است؟!
حتی اگر با همین نگاه حداقلی به آنها نگاه کنید باز می بینید همین زنان و دختران هستند که فردا ستاره های تازه به دنیا می آورند. ستاره هایی که به درخشش شان در زمین های ورزشی و میدان های علم و صنعت و هنر افتخار می کنیم. با آنها مهربان تر باشیم.
عصرایران