دونالد ترامپ، پديده استثنائي تاريخ رياستجمهوري آمريکا، از زماني که وارد کارزار انتخاباتي شد، نهتنها نتوانست افکار عمومي جامعه آمريکا را به خود جلب کند، بلکه با افکار عمومي ملل جهان نيز همين مشکل را دارد.
ترامپ به طرز عجيبي محبوب تندروهاي آمريکايي، نژادپرستان و مردم ناآگاه و عامي آمريکا قرار گرفت و با ترفندهاي غيرمعمول و از جمله با نقشآفريني غيرمستقيم روسيه، در انتخابات آمريکا پيروز شد، اما در هيچکجاي جهان و بهويژه در کشورهاي توسعهيافته و بهخصوص در کشوري چون آمريکا چنين سازوکار و چنين افرادي نميتوانند خلقالساعه و تصادفي بر سر کار بيايند و اگر هم بيايند نميتوانند دوام بياورند، چراکه قانون در اين کشورها نهادينه شده و ابزارها و محدوديتهاي قانوني مانع تکروي آنها ميشود. دونالد ترامپ با اينکه فرمانده کل قوا، رئيس قوه مجريه و تعيينکننده رئيس قوه قضائيه ايالات متحده آمريکاست، ولي مشاهده ميشود که چگونه اسير و مطيع قانون اساسي آمريکا بوده و دستورات بيپايهاش پيدرپي مورد نقض مقامات و مسئولان اين کشور قرار گرفته است. دونالد ترامپ و خانوادهاش با ارتباطات ناسالم با روسيه، حمايت اکثر جمهوريخواهان معروف را از دست دادهاند، بهترتيبي که افرادي چون جان مککين زبان به انتقاد از وي گشودند و جمهوريخواهان نخواستند ذلت همکاري مخفيانه با روسيه را بهطور تاريخي براي حزب خود بخرند. اين افتضاح تاريخي که در آمريکا و جهان بيشتر يک خيانت تلقي ميشود، هنوز آبستن حوادث بيشتري است که در ماههاي آينده خود را نشان خواهد داد و دامن دونالد ترامپ را باز هم بيشتر خواهد گرفت. مشکلات ترامپ يقينا به همينجا ختم نميشود؛ شکست وي در جايگزيني «اوباما کر» با همه شعارهايي که داده بود يک راهکار اساسي براي مردم آمريکا فراهم کرد که بايد از دونالد ترامپ عبور کنند.
در صحنه خارجي هم از ابتدا جبهه مشترکي عليه وي در جهان به وجود آمد تا سياستهاي نامتعادل و تهاجمي دونالد ترامپ را مهار کنند. روابط با اتحاديه اروپا و ناتو، همراهينکردن با کنوانسيون محيط زيست پاريس، موضع عليه توافق هستهاي با ايران و دهها موضوع ديگر، مخالفت جهان با ترامپ را به نمايش گذاشت. ترامپ هر اندازه در صحنه داخلي با شکست روبهرو شد، مواضع خود در صحنه خارجي را تندتر و تهاجميتر کرد تا براي خود شخصيت و احترام فراهم کند، اما با واکنش جهانی روبهرو شد. علاوه بر اين ناکاميها، آزمايشات رواني او هم نشاندهنده عدم تعادل رواني اين کشتيکجکار قديمي است که تکميلکننده شخصيت وي شده است. اين آزمايشات به کنگره نمايندگان آمريکا تحويل داده شده تا تصميم مناسب گرفته شود. بهيقين ميتوان گفت رئيسجمهور آمريکا در اين شرايط قادر به ادامه معمول کار يک رئيسجمهور نيست. چندين ماه قبل، پيشبيني شد که فقط سه راه پيش پاي ترامپ وجود دارد؛ اول اينکه افسار کار حکومت را در اختيار حزب جمهوريخواه قرار دهد و حزب، کشور را اداره کند و وي رئيسجمهوري تشريفاتي باشد. دوم اينکه شکست سياستهايش را بپذيرد و استعفا دهد. سوم اينکه در انتظار استيضاح باشد. خصوصيات روحي دونالد ترامپ نشان داده محتملترين راه براي وي، استيضاح و در غير اين صورت استعفاست، زيرا او حاضر نيست در اداره کشور، افسار کار را به حزب جمهوريخواه بسپارد.
اگر به تيم مديريتي وي در اين چند ماه نگاه كنيم، سرشکستگي دونالد ترامپ کاملا مشهود است که همه اعضاي دفتر و مشاوران وي که بر وزرا نظارت دارند، يکي بعد از ديگري استعفا داده و جاي خود را به ديگري سپردهاند. بهعبارتديگر نه ترامپ توانايي تحمل آنان را دارد و نه آنان تحمل ادامه چنين سرافکندگيای را دارند و اين در تاريخ آمريکا بينظير است. اکنون اين سؤال پديد ميآيد؛ ايران بايد چه راهي را براي مواجهه با او برگزيند؟ بيشک ايران بايد در کنار اين رودخانه به نظاره بنشيند و جريان آب را تماشا کند تا فرجام ترامپ مشخص شود. اشتباهات پيدرپي اين چهره جنجالي، چاله عميقي براي وي حفر کرده و او براي نجات خود نياز به مستمسکي دارد تا به بهانه آن مدتی حيات سیاسی خود را افزايش دهد و ايران نبايد اين مستمسک باشد.اگر بحران کرهشمالي ادامه يابد، براي ترامپ فرصتی طلايي محسوب ميشود. اگر ميتوانست به بهانه حفظ دموکراسي در ونزوئلا دخالت نظامي کند و اگر بتواند جبهه مستحکمي از نظر سياسي عليه ايران به وجود آورد و جهان را با خود همداستان کند، هرکدام ميتواند کشتي نجات وي باشد.
ترامپ همينطور در مسير استيضاح يا استعفا پيش ميرود و جامعه آمريکا در ابعاد سياسي و اجتماعي به اندازه کافي به حساب او ميرسد. پس ايران نبايد براي ترامپ روزنه نجات شود. البته موضوع توافق هستهاي به صورت استخوان در گلو درآمده است. ترامپ نه ميتواند اين توافق را برهم بزند و نه ميتواند با تحريمهاي موازي ايران را عصباني کند تا ايران آن را نقض کند و نه ميتواند با بيرونآمدن از برجام، ايران را غافلگير کند. دولت ترامپ سعي ميکند با طرح بازديد از سايتهاي نظامي، مقدمات عدم پايبندي ايران به برجام را فراهم کند. ايران با تلاشهاي ديپلماتيک ميتواند بر اين مشکل فائق آيد و زمان بخرد تا افق روشن شود و در اين راه کشورهاي اتحاديه اروپا همراه ايران خواهند بود.
سيدعلي خرم . استاد حقوق بينالملل / روزنامه شرق