چند روز پیش خبر مرگ تاسفبار عادل کیانپور زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز منتشر شد؛ ستم دیدهای از خیل ستم دیدگانی که در بند و حبس مستبد خودپرست امروز ایران علی خامنهای بهسرمیبرد.
آن مظلوم بی پناه چه میخواست و چه مطالبهای داشت که اقدام به اعتصاب غذاکرد؟ وی با تنها سلاح زندانیان تحت ستم که جانشان باشد ابتداییترین خواست قانونی و انسانی خود را اعلام و به گوش مسئولان مسئولیت نشناس زندان رساند.
آن خواسته چیزی جز دادرسی عادلانه و قانونی ( یعنی داشتن وکیل تعیینی و تشکیل دادگاهی علنی و با حضور هیئت منصفهٔ منتخب مردم نه وابسته به حکومت) نبود. اساساً دستگاه قضایی تحت فرمان مستبد امروز ایران هیچگاه به این خواستهٔ قانونی که حق مسلم زندانی است اعتنایی نمیکند کمااینکه به خواستهٔ تمامی زندانیان سیاسی نسبت به اجرای قانون و عدالت بیاعتنایی کرده و همچنان بیاعتنایی می کند.
عدم اعتنا به این خواستهٔ قانونی و سایر مطالبات قانونی زندانیان، نظیر حق معالجه و مداوا در خارج اززندان و در هر بیمارستان و مرکز درمانی که پزشک معالج تشخیص میدهد، حق استفاده از مرخصی ماهانه، مرخصی استعلاجی، حق آزادی مشروط،اجرای قانون تفکیک زندانیان و... سبب میشود که عرصه به لحاظ مادی و روانی بر زندانیان تنگ شود که عدهای از آنان ناگزیر دست به اعتصاب غذا میزنند. این نحوهٔ رفتار از طرف مسئولان مربوطه در حقیقت بازی با جان زندانیان است و معنای آن اقدام به قتل غیرمستقیم زندانی است. متأسفانه شیوهٔ دیرینهٔ سرکوبگران علی خامنهای، خودکامهٔ امروز ایران هر از گاهی چنین حوادث اندوهباری ایجاد میکند و داغی بر دل خانوادههای رنج دیده و آزادیخواهان عدالتطلب میگذارد.
قابل ذکر است آنطور که از قول خانواده عادل کیانپور اعلام شده آنها « به شدت به علت تامهٔ مرگ مشکوک بوده و معتقدند دلیل مرگ عادل اعتصاب غذا نبوده چرا که در اثنای انتقال به مراکز درمانی، عادل در اختیار ماموران سپاه پاسداران قرار گرفته و دیگر از سرنوشت وی وعلت مرگ درزمان تحویل به سپاه هیچ اطلاعی در دسترس نیست» به گمان من نظر خانواده به حقیقت نزدیکتر است؛ چون بعید به نظر میرسد که کسی با یک هفته اعتصاب غذا فوت کند. البته ملت آزادیخواه و حقطلب ایران این اعمال ضد حقوق بشری نظام استبداد دینی را فراموش نخواهد کرد.
اخیراً یادداشت دردمندانهای نیز از معلم شریف و مقاوم اسماعیل عبدی در کانال تلگرامی کلمه دیدم. عبدی عزیز در این یادداشت راجع به وضعیت تاسفبار جسمانی و مظلومیت همبندی خود مهدی فراحی شاندیز در زندان مرکزی کرج سخن گفته و متذکر شده که شاندیز به جرم یک اهانت ده سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان بهسر میبرد. پنجاه ساله بود که دستگیر شد و اکنون شصت ساله است. عبدی در ادامه سخن خود میگوید: «مهندس شاندیز در طول این دوران، به خاطر شکنجه و فشارهای روحی،روانی بسیار، به بیماریهای گوناگون دچار شده است و ناراحتی قلبیش نیز هر روز بیشتر میشود . علیرغم توصیه پزشکان بیمارستان ماهدشت کرج برای آنژیوگرافی، متاسفانه مسئولان زندان از اعزام او به بیمارستان به خاطر هزینه بالای بستری خودداری میکنند.او هر ماه و هر سال بیشتر لاغر و رنگ پریده و نحیف شده تا این که این روزها از پلهها نیز بهسختی بالا میرود». روشن است که هیچ اقدامی از طرف مسئولان زندان جهت مداوای این انسان بیپناه انجام نشده و ظاهراً این ظلم و قانونشکنی و عدم انجام وظیفه برای حفظ جان زندانیان کوچکترین عذاب وجدانی برای آنان به دنبال نمیاورد.
بکتاش آبتین و رضا خندان مهابادی از اعضای کانون نویسندگان ایران نیز در اثر سهلانگاری مسئولان زندان دچار بیماری کرونا شده و پس از شدت گرفتن بیماری و وخامت وضعیت جسمی بکتاش آبتین به ناچار اجازه دادهاند که خارج از زندان توسط خانوادهاش در بیمارستان بستری شود.
به گفتهٔ حسین رزاق عزیز، این جوان مقاوم در مقابل استبداد دینی، بکتاش را پس از روزها سرگردانی در بهداری زندان، با غل و زنجیر به بیمارستان منتقل کردند و هم اکنون در کمای مصنوعی به سر میبرد.
نرگس محمدی نیز همچنان در سلول انفرادی تحت شکنجه سفید قرار دارد و پر روشن است که این گونه برخورد با وی از سر انتقام جویی است و به خیال باطلشان میخواهند با اتهامات واهی او را وادار به انفعال و سکوت کنند اما سرکوبگران بهترازهر کس دیگری میدانند که حنایشان نزد مردم رنگی ندارد و نخواهند توانست نرگس محمدی و آزادیخواهانی مقاوم نظیر او را به سکوت و انفعال بکشانند. در حادثه مرگ مظلومانهٔ عادل کیانپور، وخامت حال بکتاش آبتین و دچار شدن مهدی فراحی شاندیز به بیماریهای مختلف ازجمله بیماری قلبی و هر حادثهٔ ناگواری که برای هریک از زندانیان سیاسی رخ دهد، دستگاه قضایی،سازمان زندانها و تمامی مسئولان مربوطه مقصرند و باید پاسخگو باشند اما مقصر و مسئول اصلی علی خامنهای است که باید پاسخگو باشد چراکه تمامی فجایعی که توسط حکومتیان رخ میدهد برای بقای حکومت غیرقانونی، نامشروع و غاصبانه اوست.
ابوالفضل قدیانی