به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۹

     اندر آداب نوشتار
ادامه‌ي بديهيات
جعفر مدرس صادقي
يكي از بديهياتي كه در دو هفته‌ي گذشته مرور كرديم عبارت از اين بود كه هر كلمه‌ي بيگانه‌اي كه به هر زباني وارد مي‌شود با شيوه‌ي گفتار و نوشتار آن زبان همساز مي‌گردد. در عربي به اين روند «تعريب» مي‌گويند و آن كلمه‌ي بيگانه‌اي را كه به جامه‌ي عربي درآمده است «معرّب» مي‌نامند. هزاران لغت فارسي و غير فارسي داريم كه به عربي رفته‌اند و برخي با همان صورت معرّبشان به زبان‌هاي ديگر راه پيدا كرده‌اند و برخي فارسي‌هاي معرّب به فارسي برگشته‌اند و به جاي اصل فارسي‌شان نشسته‌اند.
هزاران لغت عربي و چيني و هندي و مغولي و تركي و روسي و اروپايي داريم كه به فارسي آمده‌اند و ما آنها را در دل زبان خودمان پذيرفته‌ايم و به شيوه‌ي خودمان ادا مي‌كنيم و مي‌نويسيم. «چاي» را از «چا»ي چيني گرفته‌ايم، «تومان» و «سوغات» را از مغولي گرفته‌ايم، «فلفل» را كه معرّب «پلپل» است از «پيپالي» سانسكريت گرفته‌ايم، «مغازه» را از تركي گرفته‌ايم (و تركها از «magasin» فرانسوي‌ و فرانسوي‌ها از «مخزن» عربي) و «آقا» و «خان» و «خانم» و «چريك» و «ايلچي» را هم از تركي گرفته‌ايم و «سماور» و «استكان» را از روسي و «آرشيو» و «كابينه» و «كميته» و «كافه» و «بودجه» و «فاميل» و «املت» و «دوش» و يك عالمه كلمه‌ي ديگر را از فرانسوي و «كامپيوتر» و «فوتبال» و «ساندويچ» را هم از انگليسي… و همه‌ي اين كلمه‌ها را به شيوه‌ي خودمان ادا مي‌كنيم و مي‌نويسيم - كه با تلفظ اصلي البته مغايرت دارد. بعد از كاف «كلاسيك» و «ف»ي «فلاسك» و «پ»ي «پلاستيك» يك كسره اضافه مي‌كنيم و بعد از «ب»ي «بروشور» و «پ»ي «پروژه» هم يك ضمّه اضافه مي‌كنيم و هيچ تلاشي هم براي اداي تلفظ اصلي اين كلمه‌هاي بيگانه به خرج نمي‌دهيم و نبايد هم بدهيم. تحميل شيوه‌ي گفتار و نوشتار فارسي به كلمه‌هاي بيگانه به معني رعايت اصل «همسازي» است و اين اصل هم در مورد همه‌ي واژه‌هاي دخيل در زبان فارسي مصداق دارد و هم در مورد اسامي خاص. انگليسي‌‌ها به «مشهد» ما «Meshed» مي‌گويند و اين اسم در فرهنگ‌هاي لغت انگليسي به همين صورت ثبت شده است، «كورش» ما را «Cyrus» مي‌نويسند و sayres ادا مي‌كنند و «خشايارشا»ي ما را Xerxes مي‌نويسند و zerk-seez ادا مي‌كنند... ما هم به «London» مي‌گوييم «لندن» و به «Paris» مي‌گوييم «پاريس». آيا خود انگليسي‌زبان‌ها «لندن» را به اين صورت تلفظ مي‌كنند و خود فرانسوي‌ها به پاريس «پاريس» مي‌گويند؟ البته كه نه! انگليسي‌‌زبان‌ها «London» را با L مَضموم ادا مي‌كنند و فرانسوي‌ها «Paris» را با p مفتوح ادا مي‌كنند وs آن را هم ادا نمي‌كنند. مثال‌ها فراوان‌اند. ما به «اتريش» يك زماني «نمسه» مي‌گفتيم كه اسمي بود كه روسها به اين كشور داده بودند. «اتريش» را از فرانسوي‌ها گرفته‌ايم و آنها هم اين تلفظ را از اصل آلماني «اوستر ريخ» گرفته‌اند. «آلمان» را هم از فرانسوي‌ها گرفته‌ايم. انگليسي‌زبان‌ها به «آلمان» مي‌گويند «Germany» و خود آلماني‌ها مي‌گويند «Deutschland» (دويچلنت). ما به داوود پيغامبر «داوود» مي‌گوييم، نه «داويد» يا «ديويد» و حضرت سليمان را هم «سليمان» خطاب مي‌كنيم، نه «سولومن». به حضرت آدم «آدم» مي‌گوييم، نه «ادم» يا «ادام» و به حضرت ابراهيم «ابراهيم» مي‌گوييم، نه «ابراهام». به «سامسون» يا «سمسون» هم «شمسون» مي‌گوييم و به «جان» تعميددهنده «يحيا». هر كلمه و هر اسم خاصي در هر زباني رنگ و بوي متفاوتي مي‌گيرد و به شكل و شمايل تازه‌اي درمي‌آيد تا با قواعد گفتاري و نوشتاري زبان ميزبان همساز ‌شود و اين روندي‌ست كه از ازل و نه فقط در زبان فارسي و عربي بل كه در همه‌ي زبان‌هاي زنده‌ي دنيا جريان داشته است و همچنان جريان دارد. اصرار بعضي مترجمان و روشنفكران معاصر آشنا به زبان‌هاي فرانسوي و انگليسي به ارائه‌ي تلفظ اصلي واژه‌هاي برگرفته از اين دو زبان و ارائه‌ي تلفظ اصلي اسامي بيگانه - كه آن را تلفظ «درست» مي‌خوانند - هم ناشي از خودباختگي و عدم اعتماد به نفس است و هم به دليل بي‌توجهي به قابليت‌هاي زبان فارسي و ناديده انگاشتن داد و ستدهاي مابين زبان‌هاي زنده‌ي دنيا. ارائه‌ي يك تلفظ درست از يك كلمه يا يك اسم بيگانه در زبان ميزبان يعني ارائه‌ي تلفظي كه در قالب زبان ميزبان جا مي‌افتد و جواب مي‌دهد، نه تلاش و اصرار در تقليد از تلفظ اصلي: «ساموئل بكت»، نه «سَميول بكت»! «استانلي كوبريك»، نه «ستنلي كوبريك»! «استاندال»، نه «ستندل» يا «ستندال»!