به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

   بخشی از نامه خانواده نوری زاد به خامنه ای
ماموران انتظامی، برادران لباس شخصی،
حجاب از سر ما کشیدند و بر سر و دست ما تا توانستند، نواحتند 
 آقای خامنه‌ای!
شنیده‌ایم که شما روزهای زیادی را در زندان گذرانده‌اید. از سرمای آن‌جا بر خود لرزیده و از دوری عزیزان خود اشک ریخته‌اید. در آن‌جا شاید عنوان “اعتصاب غذای خشک” به گوشتان خورده باشد. حالا، محمد نوری‌زاد بیشتر از یک‌هفته است که در اعتصاب غذای خشک به سرمی‌برد. یعنی نه آبی می‌نوشد و نه غذایی می‌خورد.
ما تمام این روزها، هم‌چون همه‌ی کسانی که سلامتی عزیزشان را در خطر می‌بینند، هر مسیری را که به ذهنمان ‌رسید، پیمودیم تا مگر از حال او خبری به‌دست ما رسد. به مسئولین مربوطه، نامه نوشتیم و به دیدار علمای دینی رفتیم تا شاید کسی بتواند امکان شنیدن صدای او را برای ما فراهم کند و ما را از این‌همه بی‌خبری و نگرانی برهاند.
آقای خامنه‌ای!
علما ما را به “توسل” فراخواندند و “صبوری”. ما نیز ظهر عاشورا با لبی تشنه و قلبی ترک‌خورده مقابل اوین نشستیم و -حتی به توصیه‌ی ماموران- با صدای آرام زیارت عاشورا خواندیم. ناگهان در مقابل چشمان حیرت‌زده ی ماموران انتظامی، برادران شریف و بزرگوار لباس شخصی، بی‌هیچ کلامی، دعا از ما ربودند و حجاب از سر ما کشیدند و بر سر و دست ما تا توانستند، نواختند و تنها خدا شاهد است که در ظهر عاشورا، چه کردند با ما… تنها چیزی که در خاطرمان مانده، صحنه‌ی کشیده‌شدن بدن مادرمان بر روی زمین است، درحالیکه زمزمه ی زیر لبش “یا زینب” بود…
آقای خامنه‌ای!
مادر ما بر اثر برخورد شنیع و ناجوانمردانه‌ی عزیزان، بلافاصله در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد. و ما، خانواده‌ای که حالا نه مادر داشت و نه پدر، شام غریبان را اشک ‌ریختیم و زخم یک‌دیگر را مرهم کردیم.
آقای خامنه‌ای!
کاش زمانی‌که همسر و فرزندان و خواهران محمد نوری‌زاد را می‌زدند و می‌بردند، یا وقتی از آنها بازجویی می‌کردند، و یا حتی زمانی‌که شبانه رهایشان کردند، دست‌کم خبری از حال و روز وی به خانواده‌اش می‌دادند یا نهاد و مرجع پاسخ‌گویی را معرفی می‌کردند.
آقای خامنه‌ای!
ما شما را مثل محمد نوری زاد، “پدر” خطاب نمی‌کنیم. شما را با اجازه‌ی خودتان به نام می‌خوانیم، و به دل شکسته‌ی مادر و پدری پیر و زحمتکش، برادری جانباز، همسری زخمی و بیمار و فرزندانی سرگردان و بی‌پناه ارجاع می‌دهیم که امروز حتی نمی‌دانند چه کسی مسئول است و کدام گناه نکرده، جسم و روحشان را کبود کرده است.

در پناه خدای آزادی
خانواده‌ی محمد نوری‌زاد- شنبه ۲۷ آذر۸۹