به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۹

       فاطمه توانا علمي

يلدا ؛ مرور خاطره ها در خانه پدر بزرگ

يلدا، بلندترين شب سال بهانه اي است براي تو که به دور از مشکلات زندگي و خستگي هاي ناشي از چند شيفت کار کردن و رها از دغدغه هاي امروز و فردا سري به کوچه پس کوچه هاي خاطرات کودکي بزني، بر سفره پر مهر پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ بنشيني و بگويي و بشنوي از زندگي، از خاطرات کودکي و روزهايي که به سرعت برق و باد گذشت و مي گذرد و شايد سالي ديگر شب يلدا بيايد که خيلي ها نباشند و ما افسوس بخوريم که کاش اين بهانه را از دست نمي داديم. آن وقت مهربانانه تر به ديدار بستگان، پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ مي روي، نگاهت پر مي شود از محبت و گلويت پر از حرف هاي ناگفته. دوست داري زمان بايستد و تو بگويي آن چه بايد بگويي، دوست داري پر شوي از مهرباني پدر و مادر لحظه اي که همچون کودکي تو را در آغوش مي کشند.
آن وقت برايت صداي هياهوي بچه ها در اتاق هاي تو درتوي خانه قديمي پدربزرگ دلنواز مي شود و از ياد مي بري مشکلات را، غصه ها را و دلواپسي ها را. اصلا دلگرم مي شوي به پشتوانه محبت و انرژي مضاعف مي گيري از نگاه پرمهر پدر و دعاي خير مادر. امشب بلندترين شب سال است و بهانه اي براي به جا آوردن سنت حسنه صله رحم و کلاس درس زندگي که در هر خانه اي به وسعت ايران برپاست.
کاش چراغ همه خانه ها روشن باشد
و کاش چراغ همه خانه ها روشن باشد، بوي دم پختک مادر و مادربزرگ در هر کوي و برزني به مشام برسد، نگاه منتظر وخسته مادربزرگي که به عشق فرزندانش به در آسايشگاه سالمندان مانده است و آرزوي مادري که دلش مي خواهد امشب با دستان خودش براي فرزندانش غذا بپزد برآورده شود. او هم در يلدا که امسال رنگ و بوي محرم ميهمان خانه هاست چون نگيني در ميان فرزندانش بدرخشد و ...