به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



دوشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۹۰

            فریدون مشیری

بیگانه



غم آمده غم آمده انگشت بر در میزند
هر ضربه انگشت او بر سینه خنجر میزند

 ای دل بکش یا کشته شو غم را در اینجا ره مده
گر غم در اینجا پا نهد آتش به جان در میزند
از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر میزند