عباس مهرپویا
"مرگ قو"
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رَود گوشه ای دور و تنها بمیرد
"مرگ قو"
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رَود گوشه ای دور و تنها بمیرد
رَود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی برآنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب مرگ از بیم ، آنجا شتابد
که از مرگ، غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی زآغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
شاعر: مهدي حميدي شيرازي
با صدا و سه تار عباس مهر پویا