زیتون تلخ
ی. صفایی
من این جهان را چگونه باور کنم -
که بارانش گلوله و نغمه اش غرش است؟!
وه!!
که چه غمگین واژه ای است
این جهان...
تلخ زهری در رگ های زندگی جاریست
که در این جهان در سکوت خفته،
انسانیت را مسخ کرده
و کرامت انسان را به مسلخ کشیده است.
ثانیه های رنگین زندگی
در خشونت و خون محو می شوند
و سکوت با دامن گلوله نشان سیاهش
بزم سیاست ورزان را رونقی دوباره می بخشد.
در این دهکده ماتم زده،
رعد ناخواسته می نالد و اشک تلخ ابر
شاخه های زیتون را مسموم می کند
وصلح دیگر نشانی ندارد!
نه.......
من این جهان را چگونه باور کنم
که بارانش گلوله و نغمه اش غرش است؟!
وه!!
که چه غمگین واژه ای است این جهان.......
دهم آگوست ۲۰۱۴