به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۴

تأملی بر «ورود زنان به ورزشگاه ها»

 نوشین احمدی خراسانی

باید پرسید چرا این همه محدودیت و حساسیت برای ورود زنان به استادیوم ها برای تماشای مسابقات ورزشی وجود دارد؟
این درحالی است که هر چقدر دختران جوان با ورزش و هیجان های ورزشی بیامیزند، باعث می شود زنان بیشتری تشویق شوند تا برای گذران اوقات فراغت شان به حوزه های مختلف ورزشی که یکی از انواع مثبت و سالم گذران اوقات فراغت است روی آورند.
مدرسه فمینیستی: مطلب زیر پیشتر در روزنامه «مردم امروز» (در 8 دی ماه 1393) به صورت کاغذی منتشر شده، اما به دلیل طرح دوباره مسئله ورود زنان به ورزشگاه ها که همچنان با اما و اگرهای بسیار همراه است در اینجا بازچاپ می شود:
محدودیت ها برای ورود زنان به ورزشگاه ها و تماشای مسابقات ورزشی، هر روز گسترش بیشتری می یابد به طوری که اخیراَ این محدودیت از تماشای فوتبال و والیبال، به تماشای مسابقات بستکبال هم تسری پیدا کرده است.[1] این درحالی است که ورزش و تماشای مسابقات ورزشی یکی از حوزه های سالم و کم خطر برای گذران اوقات فراغت مردم است که دولت ها در جهان از ظرفیت گشودۀ این حوزه، به منظور گذران سالم اوقات فراغت مردمان شان بهره های فراوان می برند.
واقعیت آن است که «اوقات فراغت» در بافت مناسبات جوامع مدرن امروز، به یک رکن اساسی زندگی مردم تبدیل شده است. اگر زمانی برای دولت ها، مسئولیت مدیریت و برنامه ریزی عمدتاَ به حوزه هایی همچون «آموزش»، «اشتغال» و «بهداشت و سلامت» محدود می شد اما امروز با گسترش شتابان تکنولوژی موضوع «اوقات فراغت» به یکی از مسایل بسیار مهم در برابر دولت های مدرن تبدیل شده است. چرا که ما در زندگی روزمره مان شاهدیم که با رشد تکنولوژی، مدت زمان اوقات فراغت به ویژه برای نسل جوان هر روز بیش از گذشته افزایش می یابد، آن هم در جامعۀ ما که نه تنها همگام با روند جهانی، طول دوران کودکی و جوانی، افزایش یافته، بلکه برخلاف روند جهانی، دوره وابستگی کامل یا محدود جوانان به خانواده همچنان مانند گذشته تا زمان ازدواج ـ و حتا پس از آن ـ افزایش پیدا کرده است.
اما نکته مهم آن است که نحوۀ گذران اوقات فراغت با سبک های مختلف و متکثر زندگی مردم گره خورده است از این رو برنامه ریزی برای گذران اوقات فراغت، در ابتدا نیازمند پذیرش و به رسمیت شناختن سبک های مختلف زندگی از سوی دولت و مسئولان است. برای نمونه تحقیقات نشان می دهد که با توجه به تغییر و تحولی که در سبک زندگی زنان به وجود آمده، «اوقات فراغت زنان از شکل انفعالی و درون خانگی، فراتر رفته و به شکل فعالانه و برون خانگی ظاهر شده است»[2] . از سوی دیگر پژوهش ها نشان می دهد «جوانان در گذران اوقات فراغت متأثر از جهانی شدن هستند»[3]. مصداق اش، همین سبک عزاداری و تشیع پیکر خواننده موسیقی پاپ (مرتضی پاشایی) توسط خیل بی شمار جوانان بود که نشان می دهد تغییر سبک زندگی نسل جوان ما، همراستا با رویکردهای جهانی تغییر کرده، اما اما مسئولان حاضر به پذیرش این تنوع و گوناگونی سبک زندگی در میان جوانان نیستند و در برابر آن حتا واکنش های منفی نشان می دهند.
حال اگر به طور مشخص به رویکرد مسئولان در رابطه با اوقات فراغت «زنان» نگاه کنیم، وضعیت از این هم وخیم تر است چرا که متأسفانه نه تنها مسئولان ما سبک های مختلف زندگی مردم را عملا به رسمیت نمی شناسند بلکه زنان مملکت را از شمول حق برخورداری از «اوقات فراغت» در عرصه عمومی حذف کرده اند و اوقات فراغت آنان را عمدتاَ در «حوزه خانگی» تعریف می کنند. مسئله ی «ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها» رویکرد مسئولان را در رابطه با اوقات فراغت زنان به خوبی نشان می دهد. اما مسئله مهم این است که نیازهای واقعی مردم چنان عاجل و زورمند است که از حوزه قدرت «امر و نهی» برخی مسئولان اقتدارگرا و متعصب، فراتر می رود و بنابراین نه تنها نمی توان با بخشنامه و قانون و فرمان از بالا، این واقعیت های انکارناپذیر اجتماعی را تغییر داد بلکه نادیده گرفتن آنها، سبب گسترش آسیب های اجتماعی می شود. برای نمونه برخی پژوهش ها به وضوح نشان می دهد که «آسیب های روانی/ اجتماعی زنان در ایران متأثر از عوامل ساختاری و نداشتن دسترسی به منابع عمومی و خصوصی است»[4] که یکی از این موارد، عدم دسترسی و محرومیت زنان از امکانات عمومی همچون تماشای مسابقات فوتبال در استادیوم ها و... است که در عرصه عمومی برای گذران اوقات فراغت شهروندان وجود دارد. همین منع و محدودیت ها متأسفانه باعث شده آمارها به سخن درآیند و نشان دهند که شیوع افسردگی در زنان کشور ما سه برابر بیش از مردان است و یا شیوع اضطراب در زنان نسبت به مردان 3 تا 5 برابر است.[5] یا سیر افزایش اعتیاد در سال های اخیر در میان زنان، دو برابر مردان بوده و «از 5 درصد در سال 85 به 10 درصد در سال 90 افزایش یافته است.»[6]
در واقع محروم کردن زنان و جلوگیری از دسترسی آنان به امکانات عمومی ـ مطابق با سلیقه ها و سبک های زندگی شان ـ سبب می شود که این محرومیت ها به عدم تعادل و ایجاد اختلال مداوم در زندگی زنان بیانجامد و نهایتاَ آسیب های اجتماعی را هرچه بیشتر بگستراند. از سوی دیگر، همین ایجاد محرومیت و نابرابری در بهره وری از فرصت ها و امکانات عمومی، نهایتاَ سبب می شود که بخشی از زنان به سمت راه های غیرقانونی و ریسک پذیر (بازار سیاه) روی آورند که در این صورت هم از آن جا که بازار قاچاق در تمام دنیا ریسک پذیری و خطرآفرینی بیشتری دارد طبعاَ دختران جوان را هرچه بیشتر به ورود به حوزه های آسیب زا و پُرتنش ترغیب می کند. در واقع آنان را به جای فراغت به سمت «ضدفراغت» هول می دهد.
با توجه به همه این مسائل و انبوه آمارهای نگران کننده باید پرسید چرا این همه محدودیت و حساسیت برای ورود زنان به استادیوم ها برای تماشای مسابقات ورزشی وجود دارد؟ این درحالی است که هر چقدر دختران جوان با ورزش و هیجان های ورزشی بیامیزند، باعث می شود زنان بیشتری تشویق شوند تا برای گذران اوقات فراغت شان به حوزه های مختلف ورزشی که یکی از انواع مثبت و سالم گذران اوقات فراغت است روی آورند.
پانوشت ها:
[1] http://www.mehrnews.com/news/2446549/%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%B3%DA%A9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%AC%D9%88%D8%B2-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%DB%8C-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
[2] رفعت جاه، مریم، «جنسیت و اوقات فراغت در عرصه های زندگی شهری»، فصلنامه انسان شناسی، ش 4، 1385
[3] «اوقات فراغت، سرمایه فرهنگی و زنان» نشریه زن در توسعه و سیاست، دوره 9^ شماره 4؛ زمستان 1390
[4] «منشاء اجتماعی بیماری افسردگی زنان»، پژوهش زنان، دوره 2^ شماره 2؛ تابستان 1383
[5] http://www.hidoctor.ir/31336_%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AF.html/
[6] http://www.khabaronline.ir/detail/374711