منوچهر برومند
از کران تا کران خاک وطن
هر کجا بنگری ستم برپاست
چشم بگشا
از منوچهر برومند م ب سها
چشم بگشا چگونه ایرانی
غرقه درموج غم قرین فناست
در زمین و هوایِ کشورِ خویش
هدف تیر و ترکش و تیپاست
اشک خون می چکد به دامنها
زین گران بار غم که در دلها ست
دست بیدادِ جهل و مَحوِ حقوق
شد پدیدار و داد ناپیداست
گو به منّاعِ خیر و حقُ النّاس
حقِ اجماعِ خلق حُکمِ خداست
هرکه امحاء حق کند بی شک
نابکاری پلید و بس رسواست
چشم تدبیر و عقل دور اندیش
ای دریغا که خفته و اخفاست
از کران تا کران خاک وطن
هر کجا بنگری ستم برپاست
مرد و زن از جوان و کودک و پیر
سر بسر پای بست خبط و خطاست
وز خطای خودی چو بیگانه
روزگاری سیاه و توفان زاست
ماممیهنحزین و جان برلب
مانده از پویه بی کس و تنهاست
۲۲ دیماه ۹۸
غرقه درموج غم قرین فناست
در زمین و هوایِ کشورِ خویش
هدف تیر و ترکش و تیپاست
اشک خون می چکد به دامنها
زین گران بار غم که در دلها ست
دست بیدادِ جهل و مَحوِ حقوق
شد پدیدار و داد ناپیداست
گو به منّاعِ خیر و حقُ النّاس
حقِ اجماعِ خلق حُکمِ خداست
هرکه امحاء حق کند بی شک
نابکاری پلید و بس رسواست
چشم تدبیر و عقل دور اندیش
ای دریغا که خفته و اخفاست
از کران تا کران خاک وطن
هر کجا بنگری ستم برپاست
مرد و زن از جوان و کودک و پیر
سر بسر پای بست خبط و خطاست
وز خطای خودی چو بیگانه
روزگاری سیاه و توفان زاست
ماممیهنحزین و جان برلب
مانده از پویه بی کس و تنهاست
۲۲ دیماه ۹۸