محمدرضا عالی پيام (هالو)
شعر ديكتاتورها
ديدی که به کفر می توان ماند / لیکن به ستمگری محاله!
دیدی که چگونه حاکم مصر
افتاد به بشگه ی زباله
در ظرف دو هفته سرنگون شد
طومار حکومتش اماله
هرگز کمکی به او نکردند
همپالکیان هم پياله
نه هنگ شترسوار وحشي
نه هجمه ی عده ای تاپاله
نه مدح وثنای پاچه خواران
نه عربده با دهان گاله
نه گارد لباس شخصی او
نه حیله نایب الوکاله
ای والله همیت عرب ها
یک مشت جوان بیست ساله
دادند به کل دیکتاتور ها
اهرام ثلاثه را حواله
آنان که به زعمشان خلایق
هستند زباله ونخاله
ارزش ننهند رای مردم
جز زاد وتبار عمه خاله
ملت فقط عده ای خودی ها
هرغیرخودی چنان تفاله
یک عده قلیل جاه ونعمت
یک مشت کثیراشک وناله
انگارکه خورده ملک وملت
شش دانگ به نامشان قباله
تاریخ بخوان جناب هالو
اندرزبگیرازاین مقاله
تجدید نظربکارخود کن
این راه وروش کن استحاله
آنقدر نتاز تا بیفتی
مانند خران درون چاله
ديدی که به کفر می توان ماند
لیکن به ستمگری محاله!