به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۴۰۰

بشریت در برابر یک جنایت بزرگ، ابوالفضل محققی

 کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم وهمین باشد .

برایم درد آورست پرداختن به مسئله اوکرائین محکوم کردن حمله پوتین با ده ها اما واگر . "حمله پوتین محکوم است! اما نقش ناتو را فراموش نکنیم .!جای گزین شدن ناتو در حیاط خلوت روسیه باعث این واکنش شده .. ووو."

چنین نوشتن ومحکوم کردن پوتین با اما واگر! که همراه است با برجسته کردن نقش ناتو، در سایه بردن و توجیه سیاسی جنایت بزرگ انسانی که امروز در مقابل چشمان میلیارد ها انسان در حق ملتی صورت می گیرد. نوعی تائید ضمنی است بر آنچه که امروز در اوکرائین می گذرد . تائید امر دادن بر ملتی است که میخواهد آزادانه بد یا خوب سرنوشت خود را تعین کند .

هیچکس حق ندارد بنام دفاع از منافع سیاسی ،اقتصادی خودحق تعین سرنوشت یک ملت را چنین بی رحمانه مورد سوال قرار داده ومیلیون ها شهر وند یک کشور را به گلوله های سنگین توپ و موشک ببندد.

با چنین استدلالی از جانب دیکتاتورهای بزرگ تاریخ است که جنگ های عظیم صورت میگیرد .

گروهی غارت گر ارابه های جنگی را بحرکت در می آورند. ارابه های تاریخی ! ارابه هائ خونینی که همیشه راه خود را ازمیان درد ،ناله اشگ و مرگ می گشایند !ازروی پیکرکودکان ،انسان های بیدفاع عبور می کنند تا مهر ونشان مستبدی را بر پیشانی ملت مغلوب بکوبند.

حال آنکه هیچ جنگی پیروز وشکست خورده ندارد. جنگ زیر هر عنوان که آغاز شود چیزی جز مرگ و ویرانی همراه ندارد .در اندرون تاریک هیچ جنگ افروزی که قهرمانی خود را از طریق جنگ وکشتاررقم می زند و در سیمای ناجی ظاهر می گردد نشانی جز کینه ونفرت منیت و خود خواهی نخواهی یافت.

قهرمانی وجود ندارد! از روح شیطانی هیچ جنگ افروز ی فرشته نجات بخشی بیرون نمی آیدو قهرمانی زاده نمی شود! .


چرا که نتیجه تمام جنگ ها کشته شدن انسان است !ویرانی شهر ها وروستا هاست .هراس کودکان است و شیون مادران .


غلاف شمشیر هر دیکتاتور ومستبد تاریخی لبریزا از خون هزاران انسانی است که قربانیان بی گناه وبی پناه این خشونت وجنگ های تحمیل شده بر ملت ها بوده اند . دردا که بخش عظیم تاریخ انسان را صیقل خوردن تیغه های شمشیر جنایت کاران و گردن زدن انسان ها تشکیل می دهد .


حتی ادیان !


هنوز "یهوه" بر شمشر قسم می خورد "محمد" از فتح ناشی از رعب سخن می گوید. صلیبیون در لباس بوش محور های شرارت وشیطانی را علم می کند خاک عراق را بتوبره می کشد .


یوگسلاوی در یک شب هزاران کشته میلیون ها آواره می دهد .قطعه قطعه می گردد.ادیان در برابر هم می اسیتند وبا رهبری جنگ مداران جهانی برادر در برابر برادر می ایستد ،دشنه همسایه در کور چشمی حاصل از جنگ بر کتف همسایه می نشیند.


دین جدید انتر ناسیوال! برژنف پیر چهار مدال قهرمانی آویزان کرده بر سینه را در میان خواب وبیداری در نشئه کذائی پدر خوانده احزاب برادر امر بر وارد شدن هزاران تانگ ونفر بر شوروی بر خاک افغانستان می دهد .خواب مردمان ساده ای که در هزاران روستا و شهر ها در کنار هم می زیستند و لقمه نانی بی هراس از جنگ می خوردند آشفته می کند و جنگی نا خواسته را که نزدیک به نیم قرن از بر افروختن آن می گذرد بر این مردم تحمیل می کند اسلام در برابر کفر صف آرائی می کند.جنگی که ببهای ویرانی ونابودی یک ملت و کشته و آواره شدن میلیون ها انسان هنوز ادامه دارد.


حال پوتین این پرچم رنگ باخته امپراتوری سلاطین قبلی کرملین راکه در زمانی نه چندان دور تانک های خود را در چکسلواکی بحرکت درآوردند بر دست گرفته ودر سیمای قهرمان ملی که خواهان باز گردانیدن عظمت درهم ریخته شوروی سابق است ظاهر گردیده .قهرمانی که باید مرزهای خود را زیر عنوان امنیت گسترش دهد .قهرمانی که بهای قهرمانی اورا باید مردم اوکرائین بپردازند .


همارد گاهی نابرابر در میان کشمکش های سیاسی و عظمت طلبی که مردم قربانبان آن تشکیل می دهند . خانه ها ویران می گردند.کودکان در هراس از جنگ بر دامن مادران چنگ می اندازند و پدران در ناگزیری دفاع از زندگی و حق تعین سرنوشت خود سلاح بردست می گیرند ودر جنگی نابرابرتن به مرگ می سپارند .


سیل عظیم آواره گان در سرمای سخت استیپ های اوکرائین در جاده ها راه می افتند .بشریت تحقیر شده با نا باوری براین فاجعه عظیم انسانی می نگرد .پوتین افسار گسیخته تهدید می کند آماده باش اتمی می دهد.


سلاح ها از زمین آسمان می بارند .مردمی که یکی از زیباترین پایتخت های جهان را با ده دریاچه زیبا و کودکانی که شادمانه در پارک ها بازی می کردند، داشتند حال نظارت‌گر ویرانی این شهر و مرگ ده ها کودک در میان آتش افروخته شده توسط سلطان جدید کرملین هستند که حق تعین سرنوشت یک ملت را به‌هر بهانه زیر پای می‌نهد ومی‌خواهد که منشور خود را به‌بهای جنگ و خون ریزی بر مردم تحمیل کند .


چگوگی برخورد ما! چگوگی برخورد جریان های سیاسی با این مسئله انسانی نشانگر نگاه ما به امر آزادی و آزاد بودن انسان ها در تعین حق سرنوشت و حق تعین چگونه زیستن خویش است! بدون اما و اگر! اگر از نطر ما حنظل است در کام آن ها امری است مربوط به خود ملت ها که تصمیم می گیرند سرنوشت وحیات خود را چگونه رقم زنند .


احترام به حق تعین سرنوشت ملت ها توسط اهالی همان کشور! احترام به حق تعین سرنوشت توسط ملیت های درون یک کشور.


نگاهی که تعیین خواهد کرد نوع بر خورد ما در عرصه جهانی نسبت به کشور ها ودر عرصه ملی نسبت به ملیت ها. هیچ وجدان آزاده ای جنگ ،هجوم وکشتار مردمان یک سرزمین را تحت هیچ عنوانی نمی تواند با پیشوند وپسوند توجیه کند. کشتار انسان توجیه‌ناپذیر است .حق تعین سرنوشت حق ملت ها نیز حقی است که نمی توان گرفت!