به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



شنبه، اسفند ۲۸، ۱۴۰۰

با شادي به پيشواز بهار و نوروز بشتابيم، شیرین سمیعی

 

دنيايي كه درونش بسر مي بريم همچنان غم انگيز است و بايدكوشيد كه نااميد و غرقه در اندوهش نشويم، چراكه مي گويند انسان به اميد زنده است و بايد اميدوار بود و به ياري اميد به زندگي ادامه داد، نا اميد شيطان است و از دست دادن اميد، از دست دادن ازادي و هستي ما ادمها! پس بكوشيم كه اميد را همچنان در دل زنده بداريم و به نحوي خود را از درون سياهي هايي كه به دورمان افريده اند و مي افرينند بيرون كشيم، و بدون ان كه بسوزيم، به نيروي ان با ناملايمات روزگار بسازيم و به ويژه با فرارسيدن بهار وبه ياري اش سر از سياه چال تاريكي كه به درونش افتاده ايم، بيرون كشيم و به اسمان و خورشيد نوراني اش در روز و ستاره هاي درخشانش در شب بنگريم و از تماشاي زبيايي هاي روي زمين و اسمان همچو "پابلو كازالس" لذت بريم كه گفته است: خدايي را كه مردم مي گويند من در موسيقي، درون دريا، توي يك گل و روي يك برگ و در كار نيك مي يابم!

ما هم شاد شويم و با شادي به پيشواز بهار و نوروز بشتابيم و در اين دوراني كه ديگران دنياي ما را سياه مي كنند خود دنياي ديگري سواي دنياي سياهكاران براي خود بيافرينيم. همچو ان داناي هندي هر روز برقصيم كه  گفته است هر روز بايد رقصيد حتي اگر با فكرتان باشد و سال مان را با نوروز نو كنيم و چو درختان، زندگي را ز سر اغاز!

برگهاي خشك و پژمرده دورو برمان را به دور ريزيم و به استقبال زيبايي هاي بهار بشتابيم و گام به درون باغ غرقه در شكوفه هايش نهيم. شكوفه ها را بر درخت و نرگس ها و گلهاي وحشي روييده بر روي چمن را تماشا كنيم، روح مان شاد شود و بتوانيم حتي درون سياه چال تاريك جمهوري اسلامي هم زندگي كنيم و به رغم درگيري هاي درونش همچو ان زن در خيابان به زير ريش اخوند جماعت برقصيم و چو ان ديگر نوازندگان براي مردم در كوچه و بازار بنوازيم و اواز بخوانيم و به ياري اواي اسماني نوا نفس تازه كنيم و زنده و شاداب باقي بمانيم، همانطور كه در تمام طول تاريخ، به رغم ناملايمات روزگار و جنگها و حاكمان بي لياقت و نادان و وطن فروش مان تا به امروز زنده مانده ايم و بكوشيم همچنان زنده و دلشاد بمانيم و لاطايلاتي را كه به گوشمان مي خوانند به دور ريزيم و گوش به نااهل نكنيم. 

بپذيريم كه هر بنده خدايي در باورهاي خود ازاد است و مي تواند و بايد ازادانه با باورهايش زندگي كند بي ان كه ان را تحميل به ديگراني كه همچو او نمي انديشند كند و به انان بخاطر إيمان و عقايدشان ازار رساند. دين بايد جدا از حكومت باشد همان طور كه در كشورهاي متمدن امروز از يكديگر جدا است و همان طور كه از ديرباز در كشور متمدن ديروز ما از يكديگر جدا بود. در عصر سلسله هاي هخامنشي و اشكاني از تعصب  به دين و مذهب خبري نبود و حاكمان دخالت و تحميل ان به مردم را واجب نمي دانستند. در ايران همواره ازادي دين و انديشه بود و از رفتار نيك حاكمان با پيروان اديان مختلف مي خوانيم، به ويژه در دوران شاهنشاهي كورش، كه رفتارش با ساير اقوام و پيروان ديگر اديان در ان زمان بي سابقه بود و برخورد بزرگوارانه اش با مردم نواحي دوردست سرزمين گسترده اش انچنان نيك كه در كتاب هاي تاريخ امده است و جاودانه براي اموزش نسل هاي اينده باقي خواهد ماند.

روزگار چنين روزگاري بود كه پس از قرنها چنين روزگاري شده است كه امروز درونش بسر مي بريم، به ويژه در سرزمين ما كه زماني مهد ازادي بود و مردمش در رفاه و بدون درگيري با مذاهب مي زيستند. با ساسانيان، و با به تخت نشستن اردشير بابكان بود كه براي نخستين بار دين به ميدان امد و مذهب در ايران رنگ گرفت. بخاطر زرتشتي بودن او و تعصبش به دين  خود، دين زرتشتي دين رسمي كشور اعلام شد و مذهب در ايران اينچنين مطرح، كه تا امروز به بدترين صورتش ادامه دارد. با اردشير، افراد قبيله مغان هم كه همواره در اين كشور وجود داشتند، موبد شدند و به ميدان امدند، و با زمان، به ويژه در اواخر دوران سلسله ساسانيان انچنان قدرتي يافتند كه شاه تعيين مي كردند و تاج بر سرش مي نهادند و پس از حمله اعراب هم اخوند شدند و عمامه اي بر سر! اين گروه در طول تاريخ هم هر زمان كه فرصتي مي يافتند به جان مردم مي افتادند، همچنان كه امروز فرصتي يافته اند و به جان مردم افتاده اند، و مي بينيم كه در اين كشور پس از اين همه سال و اين همه تغييرات و تحولات در دنيا، دنياي اين جماعت همان دنياي هزارو چهارصدسال پيش أعراب باقي مانده است و انديشه هاي شان همچنان پوسيده! و هر بنده خدايي هم كه چو انان نينديشد مستحق مرگ است و محكوم به فنا! 

و اما به رغم تمام اين اشفتگي ها و حوادث ناگواري كه رخ مي دهد، همانطور كه گفته اند بايد اميدوار ماند و با نيروي اميد به زندگي در اين دنياي درهم ريخته ادامه داد، با اميد به اين كه با اين همه ظلم و بيداد و دزدي و سياهكاري حاكمان مسلمان در ايران، عاقبت چشمان مردم اين كشور به روي اسلام راستين اين جماعت تبه كار باز شده باشد، كه خوشبختانه از شنيده ها چنين بر مي ايد كه باز شده است و امروز پس از قرنها مردم دانسته اند اسلام شان چيست و سروكارشان با چه ناكسان! و با فرارسيدن نوروز چه بهتر كه ما هم افكار ازار دهنده را از مغز خود بزداييم و با دلي شاد به دنبال گل و سنبل و تهيه سفره هفت سين بشتابيم، و با ارزوي ازادي و رهايي از شر پليدان بدانديش، به استقبال سال نو رويم و همچو مادر بزرگم دستهاي مان را به سوي اسمان بلند كنيم و بخوانيم: حول حالنا الي أحسن الحال!  

چراكه با هيچ تيره و طايفه اي سرجنگ نداريم و پذيراي انديشه ها و گفتار نيك پيامبران تمام مذاهب در اين دنيا هستيم! سنت توماس گفته است: هراسانم از ادم يك كتابي، ادمي كه تنها يك كتاب در دست گرفته باشد! و كريشنا مورتي هم مي گويد: دنيا امدن درون مذهبي نكوست و نه مردن در ان! ما هم به پيروي از زرتشت مان با پندار و گفتار و كردار نيك به زندگي ادامه مي دهيم و گوش به عيساي مسيح يكديگر را دوست مي داريم چون به گفته پيامبر اسلام كه گفته است لا اله الله مي دانيم كه افراد از هر تيره و طايفه اي افريده خدا هستند و تنها اوست و ديگر هيچ، در "ودا" هم مي خوانيم: اگر درست بجوييم خداياني روي اين زمين هستيم! 

با ارزوي سالي نيك و پر از بركت و زندگي در صلح و صفا براي ما ايرانيان و ديگر مردمان در اين دنيا!

شیرین سمیعی