به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، اسفند ۱۸، ۱۴۰۰

آیا حمله روسیه به اوکراین تابوهای اتحادیه اروپا را دگرگون می‌کند؟

 

اروپای متحد، رویایی طولانی که از زمان پایان جنگ جهانی دوم و برای صلح و آشتی شروع به تحقق کرد، با حمله روسیه به اوکراین در یک پیچ تاریخی بزرگ قرار گرفته است. از قرار معلوم مرز، مهاجرت، دولت-ملت، نظامی‌گری و مفاهیم پرشمار دیگر در برخورد با واقعیت سخت و تلخ جنگ، نیاز به بازتعریف دارند.

شکل کنونی اتحادیه اروپا که در نخستین سال‌های پس از پایان جنگ سرد و سقوط دیوار برلین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت، عمدتا بر یک نهاد بین‌المللی منطقه‌ای مبتنی بر یک پروژه صلح، تجارت آزاد، رقابت کامل و حذف مرزها استوار بود. این چارچوب تا همین دو هفته پیش، با وجود تمام چالش‌ها برقرار بود. فرانسیس فوکویاما، اندکی پس از آن که تئوری پایان تاریخ را به‌عنوان چارچوب نظری جهان پایان قرن بیستم و قرن بیست‌ویکم طرح کرد، از اتحادیه اروپا به‌عنوان تنها مدل موفق روابط بین‌المللی نام برد: جایی که تجارت، جایگزین جنگ می‌شود. حمله روسیه به اوکراین اما این چارچوب‌ها را به چالش کشیده است.

در همین ۱۰ روز گذشته، مفهوم تحریم تسلیحاتی کشورهای درگیر جنگ، رویه رسمی اروپا پس از جنگ جهانی دوم، جای خود را به تسلیح گسترده اوکراین داد. آلمان، کشوری که شرمساری جنگ جهانی دوم بیش از ۷ دهه پس از پایان هنوز بر شانه‌های آن سنگینی می‌کرد، از لایه دفاعی خارج شد و بودجه نظامی خود را به شدت افزایش داد. افکار عمومی سوئد و فنلاند، مثال‌های جهانی صلح و بی‌طرفی و مهربانی، خواهان پیوستن به پیمان نظامی ناتو شده اند. کشورهای اروپایی برای مقابله با پروپگاند، شبکه‌های خبری روسی را تعطیل می‌کنند. چنین تحولاتی، دست‌کم به این شدت و حدت در تاریخ اخیر اروپا، بی‌سابقه بود.

اتحادیه اروپا، در اوج جنگ روسیه با اوکراین با یک پرسش جدی دیگر هم مواجه است: آیا سیاست متوقف شده گسترش به شرق این نهاد باید بار دیگر برای پذیرش اوکراین باید بار دیگر به جریان بیفتد؟ تجربه ادغام کشورهای جنوب و شرق اروپا و چالش‌های ناشی از آن، پاسخ مثبت به چنین پرسشی را دشوار می‌کند؛ تجریه تلخ بحران اقتصادی یونان از سال ۲۰۰۹ به بعد و همچنین مساله حاکمیت قانون و دموکراسی در لهستان و مجارستان توانایی و حتی اغواگری پروژه اروپایی را زیر سوال برد.

لوک فن میدلار، مورخ هلندی و نویسنده کتاب «بیداری سیاسی اروپا» درباره درخواست اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا می‌گوید: «این هم فکری است که ناگهان رو شده است. مساله، مساله انتظار [مثل ترکیه یا مقدونیه شمالی و صربستان] نیست. ماجرا جدی‌تر از این حرف‌ها است. ما در گرماگرم جنگ با یک ابرقدرت اتمی قرار داریم. در این جنگ، مساله مهاجم، جای اوکراین در چارچوب نظم قاره اروپا است. این‌که اوکراین به اتحادیه اروپا و ناتو تعلق دارد یا نه؟ باید از پیچیده‌تر شدن شرایط جلوگیری کرد. راه‌های بسیار دیگری برای حمایت از اوکراین وجود دارد. باید از دادن وعده‌های مبهم به این کشور در حال جنگ احتراز کرد.»

در ۱۰ روز گذشته افکار عمومی در اروپا بار دیگر پس از سال‌ها با جنگ در دروازه‌های خود روبه‌رو شده است. ترس از سرایت جنگ به زندگی روزمره در رسانه‌ها و بحث‌های شهروندان عادی مشهود است. قیمت‌ سوخت و کالاهای اساسی و اولیه، یک بار دیگر به شدت افزایش یافته و نگرانی از کمبود غلات مشهود است. در همین بازه زمانی، اتحاد برای کمک به پناهجویانی که از قرار معلوم دیگر بیگانگان ینگه دنیا نیستند، بالا گرفته است.

در تئوری‌های روابط بین‌المللی، اتحادیه اروپا به‌عنوان یک قدرت «ونوسی»، در برابر قدرت «مریخی» ایالات متحده، چین و روسیه تعریف می‌شد: دموکرسی، آزادی و رفاه اروپایی در برابر میلیتاریسم (نظامی‌گری) دیگر ابرقدرت‌ها قرار داشت. رهبران اروپایی از ۲۴ فوریه می‌دانند که با وضعیت جدیدی روبه‌رو هستند. شدت تحریم‌های وضع شده در همین مدت علیه روسیه بی‌سابقه است. لوک فن میدلار می‌گوید «اروپا از این به بعد باید زبان زور را هم بیاموزد. پروسه‌ای که هم از نظر مادی و هم از نظر روانی، زمان‌بر است.»

یورونیوز