به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۴۰۱

سربازان اسلامگرای پوتین، رضا ناصحی

جنگ دیوانه‌واری که پوتین به مردم بی‌دفاع اوکراین تحمیل کرده، به ویژه در برخی از شهرها از مرزهای جنایت علیه بشریت نیز درگذشته است. سرزمین پهناور روس، چه زیر نام امپراتوری روسیه تزاری، چه با عنوان اتحاد جماهیر شوروی و چه امروز زیر نام فدراسیون روسیه همواره علیه مردمان این سرزمین و نیز علیه کشورهای همسایه سیاستی تجاوزکارانه و خشونت‌آمیز داشته است. اشغال سرزمین‌های مجاور، سیاست دایمی روس‌ها در صد سال گذشته بوده و امروز نیز با جاه‌طلبی‌های بیمارگونۀ پوتین همچنان ادامه دارد. جدا کردن مناطق بسیار وسیع از ایران، و نیز اشغال شرق اروپا و ایجاد حکومت‌های دست‌نشانده در این مناطق، جزئی از این استراتژی دایمی بوده است. اگر این سیاست با فروپاشی مافیای حاکم بر امپراتوری شوروی موقتاً متوقف گردید، اما بار
دیگر در این بیست سال گذشته، اوج گرفت. 

حمله به گرجستان و الحاق بخشی از آن، حمله به چچنی، ویران کردن گروزنی و استقرار حاکمیت مزدوران اسلامگرا، و سپس اشغال کریمه و دونباس، پیش‌درآمد حمله به اوکراین و سرنگون ساختن حکومت منتخب مردم با هدف جایگزین کردن آن با حکومتی دست نشانده و گوش به فرمان بود. ویران کردن ساختارهای صنعتی، آموزشی، بهداشتی و فرهنگی، کشتار بیرحمانه مردم بی‌دفاع و آواره کردن پنج میلیون نفر از جمعیت کشور صلح جهانی را به خطر افکنده است. نوشته زیر به گوشه‌ای از استراتژی بیمارگونۀ پوتین و اتحاد فاشیسم روسی با فاشیسم اسلامی پرتو افکنده است.

مقاله‌ زیر که به قلم محمـد سیفاوی در نشریه هفتگی Franc Tireur شمارۀ 20 انتشار یافته به نقش اسلامگرایان چچن در این جنگ می‌پردازد. (ترجمه رضا. ن)

https://digital.franc-tireur.fr/reader/article/3ba159ac-2be9-4046-a3c6 -ebe4b3fbb85d/a698dfeb-bbb8-4411-b585-4d2445ace96

محمـد سیفاوی، نویسنده و ژورنالیست فرانسوی- الجزایری است که تحقیقات و رپرتاژهای او علیه اسلامگرایی و تروریست‌های اسلامی در بسیاری از رسانه‌های فرانسوی و بین‌المللی منتشر می شود. او تا کنون چندین کتاب پیرامون ماهیت و خطر اسلامگرایی به چاپ رسانده و آخرین کتاب او در سال 2021 منتشر شد که دربارۀ همدستی برخی از نیروهای چپ با اسلامگرایان است. او به دلیل مخالفت با اسلامگرایی سال‌ها تحت حمایت پلیس فرانسه بوده و از زندگی آزادانه در این کشور محروم است.

کوماندوهای چچنی در اوکراین

اغلب چنین وانمود می‌شود که گویا پوتین سدی در برابر اسلامگرایی است. فراموش می‌شود که او برای درهم شکستن مقاومت مخالفان خود، گردان‌های چچن را به خدمت می‌گیرد. پوتین «نیروهای ویژه» قدیروف رئیس جمهوری چچن را در حمله به اوکراین بسیج کرده است تا در میان مردم اوکراین وحشت بیافریند و مسئولان بلندپایۀ آن کشور و در درجه نخست، زلنسکی را ترور کند. این «شکارچیان» متعصب و بی‌مهار نه اعتنایی به قوانین بین‌المللی دارند و نه قواعد جنگ را رعایت می‌کنند.

اسلامگرایی در قفقاز پدیدۀ پیچیده‌ای است. با وجود این، با بررسی تاریخ اخیر و ویژگی‌های محلی این سرزمین، می‌توان از چند و چون آن آگاه شد. در فردای جنگ نخست در چچن (1994-1996) و پیروزی روسیه بر استقلال‌طلبان اسلامگرا، اینان دو دسته شدند: دسته اول به شدت از روس‌ها متنفر شده و کینه به دل گرفتند. جناح دیگر به عکس، در برابر روس‌ها زانو زدند و فرمانبردار شدند. پدر رئیس جمهور فعلی، اخمد قدیروف، خودمختاری نسبی را زیر سایۀ پوتین پذیرفت. در واقع جناحی تخیلات جهادی خود را در سطح جهانی، گاه زیر پرچم بن لادن، و گاه زیر فرمان خلافت اسلامی به کار گرفت. و آن دیگری، ترجیح داد که به خدمت مسکو درآید. بنابراین، برخلاف تصوری که برخی ناظران بین‌المللی دارند، خطاست اگرمیان این اسلامگرایان همدست پوتین و دیگر تروریست‌های اسلامی تفاوت قائل شد و آنان را «مدرن» یا «معتدل» تر از گروه‌های تروریست و جهادی‌‌های کلاسیک دانست.

امروزه، پروپاگاندای روسی در تلاش برای هراس‌افکنی میان اوکراینی‌ها، اسلامگرایان چچنی را که در بیرحمی و خشونت مهارگسیخته شهره‌اند، به عنوان نیروهای «داوطلب» جا می‌زند. به نظر می‌رسد که «اسلامگرایان پوتین» دو هدف را دنبال می‌کنند: شرکت در جنگ‌های خیابانی، به دلیل شناختی که از فنون جنگ شهری دارند، و نیز از میان بردن رهبران سیاسی اوکراین. نیروهای ویژۀ قدیروف، معروف به «شکارچی»، عکس‌های چندین نفر از رهبران اوکراینی را در دست دارند و ترور ولودیمیر زلنسکی نخستین هدف آنان است. باید به خاطر داشت که در جریان دومین جنگ در چچنی (1999-2009) در آغاز سال 2000، اسلامگرایان چچن چنان جنایات فجیعی در سطح گسترده مرتکب شدند که تروریست‌های جهادی از دیدن آن‌ها به وحشت افتادند. رمضان قدیروف متعصب که در خودبزرگ‌بینی و جنجال‌آفرینی شهرۀ خاص و عام است، با حضور در میان سربازان خود در نوار مرزی اوکراین در نزدیکی چرنوبیل، حمایت خود را از پوتین به نمایش گذاشت. علاوه بر این شکارچیان، سربازان آموزش‌دیدۀ دیگری نیز بسیج شده اند. اینان که "pehota Putina" (سربازان پوتین) نام گرفته اند، در روسیه آموزش دیده و تجهیز شده اند تا زیر پرچم اسلام از «مام وطن دفاع» کنند. رهبران روسیه مشکلی با این تناقض ندارند.

چرا ولادیمیر پوتین از کمک این اسلامگرایان استفاده می‌کند؟ به سه دلیل. نخست اینکه سربازان چچن به عنوان نیروهای ویژه به منظور ایجاد وحشت روانی در میان مردم غیرنظامی و خنثی کردن آنان به کار گرفته می‌شوند. دست کم ارباب کرملین چنین تصوری دارد. دوم اینکه چچن‌ها را برای ترور افراد مشخص در اوکراین به کار می‌برند. پوتین می‌داند که سربازان روسی ممکن است در کشتن روس‌زبانان دچار عذاب وجدان شوند، در حالی که متحدان اسلامگرایش در کشتن اوکراینی‌ها هیچ شک . شبهه‌ای به خود راه نمی‌دهند (در واقع، از نظر آنان اوکراینی‌ها «کافر» اند و دشمنان مسکو، و بنابراین دشمنان کشور). و سرانجام، اینکه سربازان قدیروف از بابت نقض قوانین بین‌المللی و به ویژه زیر پا گذاشتن حقوق بشر، هیچ نگرانی ندارند، و این دلیل مضاعفی برای فراخواندن آنان از سوی پوتین است.

دو دلیل دیگر را نیز که بیشتر جنبۀ سیاسی دارد، می‌شود برای توجیه کمک خواستن از چچن‌ها و تقویت پروپاگاندا پیش کشید. ولادیمیر پوتین از یک سو، می‌خواهد نشان دهد که 21 عضو فدراسیون روسیه در حمله به اوکراین متفق اند و از جمله مسلمانان (حدود 20 میلیون نفر) عضو فدراسیون (یک میلیون و چهارصد هزار نفر فقط در چچنی). از سوی دیگر، تلاش می‌کند روابط خود را با دست‌نشانده‌های قفقازی اش محکم‌تر کند، آن هم از راه فراهم ساختن فرصت مناسب برای اسلامگرایان تا با همتایانشان که به ارتش اوکراین پیوسته اند تسویه حساب کنند.

چچنی همواره یکی از بسترهای اصلی پرورش جهادی‌ها بوده و این امر تازگی ندارد. منابع امنیتی فرانسه تایید می‌کنند که حاکمان گروزنی در سال 2013 صدها تروریست روانۀ سوریه و عراق کرده اند. قدیروف و عوامل او در اعزام جهادیست‌ها به خاورمیانه نقش اصلی داشته اند. سرویس‌های اطلاعات خارجی روسیه (SVR) زیر نظر شخص پوتین مشوق این اقدام بوده اند. به گفتۀ منابع مطلع، هدف ارباب کرملین این بوده که در آستانه برگزاری بازی‌های المپیک زمستانی سال 2014 در سوچی، صحنه را از حضور سازمان‌های جهادی اسلامگرا خالی کند.

استفادۀ ابزاری از اسلامگرایان چچن توسط پوتین امر تازه‌ای نیست. اگر چچن‌ها هنوز زیر نفوذ ایدئولوژی سلفی صادره از عربستان سعودی به سر می‌برند، توانسته‌اند با حکومت یکه‌تاز رمضان قدیروف ایدئولوژی هیبریدی (پیوندی) بسازند که ترکیبی است از صوفی‌گری موجود در منطقه، و افکار اسلامگرایانه. زمان برگزاری کنفرانسی بین‌المللی در گروزنی در اوت سال 2016، شیخ الازهر قاهره که در این کنفرانس شرکت داشت، به چشم دید که اندیشۀ وهابی سعودی‌ها و اخوان‌المسلمین به حاشیه رانده شده و مسکو بر آن است که پایتخت چچنی را به مرکز اصلی اسلام سنی، دست کم برای مسلمانان روس زبان بدل کند؛ اسلامی به ویژه مستقل از عربستان سعودی. چندین نفر از رهبران سلفی این کنفرانس و به ویژه هدف گرفتن عربستان سعودی را نکوهش کردند. این درست در بحبوهۀ جنگ در سوریه بود که پوتین می‌خواست بشار اسد را از دست داعش و سایر گروه‌های اسلامگرا که برخی مورد حمایت عربستان اند نجات دهد.

برخی از ناظران بی خبر از این بازی بیلیارد پنج باندی، به خطا بر آنند که اسلام نوع رمضان قدیروف صوفیانه است و بنابر این متجاوز نیست. اما باید در این دیدگاه‌ها باریک‌تر شد. اگر به طور سنتی، چچنی پیرو اسلام عارفانه بوده، و پیش‌ترها در واقع مهاجم نبوده، به ویژه زمانی که مسلمانان چچن قربانی سرکوب‌های استالینی و سیاست کوچاندن به سایر نقاط بوده اند، اما از سال 1980 [تحت تاثیر انقلاب اسلامی در ایران]، به نحو چشمگیری آلودۀ اسلام سیاسی شده اند. بسیاری از چچنی‌های تبعیدی، شیوه‌های سنتی خود را گاه به سود افکار اخوان‌المسلمین و گاه اسلام سیاسی که هردو بازگشت به گذشته و اعمال خشونت را تجویز می‌کنند، کنار گذاشتند. امروزه این آموزه‌ها ابزاری شده در دست رژیم قدیروف که این معجون اسلام سیاسی را به «اسلام رسمی» در کشور بدل کند. اگر حکومت چچن به ظاهر به بسیاری از آیین‌های صوفیانه عمل می‌کند، به ویژه «مداحی قدیسین» بر طبق سنت‌های طایفه قدیریه، که قدیروف خود را متعلق به این فرقه می‌داند، آنجا که به شعائر اخلاقی مربوط می‌شود، به عکس راهنمای اصلی اعمال آنان همانا منابع سلفی است. رمضان قدیروف با پشتیبانی و تشویق پوتین می‌خواهد زیر پای مونارشی‌های خلیج را که متحد غرب اند خالی کند و مانع از آن شود که نفوذ خود را بر مسلمانان جهان اعمال کنند. با چنین هدفی بود که بنیاد اخمد قدیروف از همان سال 2007 از سوی مسکو ماموریت یافت که در کنار رژیم جمهوری اسلامی در تامین مالی بازسازی مسجد اعظم الپ (در سوریه) فعالانه مشارکت کند. این مسجد که یکی از کهن‌ترین بناهای اسلامی در جهان است در اثر بمباران‌های چند سال گذشته ویران شده است. دیکتاتور چچن برای این بازسازی 14 میلیون دلار اهدا کرد.

خودمختاری به بهای فرمانبری

با وجود اینکه رمضان قدیروف مدعی آن است که افکار کلاسیک اسلامگرایی را کنار گذاشته است، اما همچنان چندهمسری را مجاز کرده، و دشمن همجنس‌گرایان، و ضد زن و ضد یهود است. حجاب در چچنی اجباری شده و پوشیدن دامن کوتاه به شدت ممنوع است. رژیم به طور مداوم تذکر می‌دهد که زنان را باید از اینترنت و به ویژه از شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی دور کرد. خود رمضان قدیروف اعلام کرد که «زنان در مرتبۀ پایین‌تری از مردان» اند. در مورد مردان نیز اندازۀ ریش قاعده‌مند شده، مصرف نوشابه‌های الکلی ممنوع و موسیقی غربی تقریبا نایاب است.

رفتار رژیم قدیروف و برداشت او از شریعت اسلام همان روایت طالبانی از اسلام است، و قانون مجازات همجنسگرایی همان است که نزد جهادی‌های سلفی، یعنی همانی که نزد دشمنان مسکو و دیکتاتور گروزنی مشاهده می‌شود. ماده 148 قوانین کیفری چچن، آشکارا ملهم از شریعت اسلام است که همجنسگرایان را با مرگ و تنبیه بدنی [شلاق] مجازات می‌کند. تازه، زمانی که دلایل کافی برای اثبات جرم لواط فراهم نیست، مجرم را به حبس ابد محکوم می‌کنند. همجنسگرایان در این کشور در جهنمی بی حد و مرز زندگی می‌کنند. یکی از ژنرال‌های چچنی به نام ماگومد توشایف، که شهرتش را مدیون شکار همجنسگرایان بود، اخیرا توسط نیروهای ویژۀ اوکراینی کشته شد. هرچند کشته شدن این شخص تندرو تایید نشده، اما خبر کشته شدن او بر سر زبان‌هاست.

اسلام‌شناسان قفقازی، همۀ این‌ها را نتیجۀ «استراتژی چچنی سازی» دانسته اند. این اصطلاح برای نشان دادن شیوۀ کار پوتین در سرنگون ساختن رژیم‌های نامطلوب از نظر او و جایگزین کردن حکومت‌های دست‌نشانده‌ به کار می‌رود که همراه است با سرکوب هرنوع نافرمانی. در عوض، این حاکمان دست‌نشانده می‌توانند هر سیاستی را که مایل اند به پیش برند، به شرط آنکه زاویه‌ای با دیدگاه‌های ارباب کرملین نداشته باشد. این است ماهیت معاملۀ نانوشته میان پوتین و قدیروف: خودمختاری در عوض فرمانبری. آزادی عمل در سیاست داخلی، در برابر اطاعت کامل از کرملین، و در صورت نیاز ارباب، در اختیار گذاشتن نیرو.

در سال 2000 زمانی که گروزنی به تصرف ارتش روسیه درآمد، ولادیمیر پوتین در مقام نخست وزیر و مرد تازه رسیده و قدرتمند مسکو، پشتیبان مفتی چچن، احمد قدیروف بود که موقتاً به ریاست تشکیلات حکومتی گمارده شد و سپس در سال 2003 در جریان انتخاباتی قلابی به مقام ریاست جمهوری چچن رسید. یک سال بعد، او را اسلامیست‌های کامل بسایف ترور کردند. پوتین فرزند او، رمضان قدیروف، را که فرمانده گارد ریاست جمهوری بود به جای پدر بر تخت نشاند. او که هنوز به سن قانونی برای اشغال این پست نرسیده بود، از سال 2004 به فرد اول گروزنی بدل گردید. سه سال بعد که به سی سالگی رسید، به ریاست جمهوری «انتخاب» شد. ولادیمیر پوتین که در توطئه‌گری‌های نوع KGB تخصص داشت، با همدستی قدیروف باب تازه‌ای گشود در نابود کردن مخالفان یا در صورت لزوم کمک به متحدان خود. از اوت سال 2008، در جریان حمله برق‌آسا به گرجستان و اشغال اوسه‌تی جنوبی بود که مرد قدرتمند کرملین، فرمانبری نیروهای چچنی را آزمود و سپس در سال 2014 در دونباس در کنار جدایی‌طلبان روس‌زبان به کار گرفت.

بعدها در سال 2017، نفرات قدیروف در سوریه نقش نیروی انتظامی را به عهده گرفتند تا در میان مردم محلی هراس افکنند و آنان را از هرگونه کمک به نیروهای داعشی که از آن منطقه رانده شده بودند بازدارند. پس از آنکه یکی از رقیبان اصلی و مخالف به نام پوتین، بوریس نمتسوف، وزیر انرژی در دولت یلتسین، در چند قدمی کاخ کرملین ترور شد، زمانی که تحقیقات بازرسان حکایت از این داشت که عاملان ترور از نزدیکان قدیروف بوده اند، و بازرسان برای ادامه تحقیقات عازم گروزنی می‌شوند، قدیروف آنان را درجا اخراج می‌کند، بی آنکه پوتین کوچک‌ترین اعتراضی به اخراج ماموران دولت خود کند. آن هم در حالی که این بازرسان با حکم قاضی به گروزنی رفته بودند.

 گویا